رمانهای معمایی، فیلمهای معمایی، بازیهای معمایی در واقع کشف کردن همیشه جذاب است. ماجراجویی که در کتابها اتفاق میافتد یعنی در دل داستانها تجربهای مهیجتر و به یادماندنیتری است. خواننده با خیال خود وارد فضایی هیجانی و معمایی میشود و این ذهن اوست که این روایتها را مجسم میکند. گیوم موسو یکی از نویسندگانی است که در ژانر معمایی رمانهای غافلگیرکننده دارد. او به خوبی میداند که چطور با تعلیقهای ریز و جزئی مخاطب را تا پایان بین صفحات کتاب نگه دارد. رمان سنترال پارک نوشتهی گیوم موسو از آن دست رمانهایی است که نه تنها بُعد ماجراجویانه که رگههای عشق و علاقه نیز در آن دیده میشود.
آليس شفر مامور پلیس صبح وقتی بیدار میشود خود را روی نیمکتی در سنترال پارک میبیند. آن هم در وضعیتی که دستش به مرد غریبهای با دستبند بستهشده است و یک گلوله از تفنگ او کم شده است. آنها یکدیگر را نمیشناسند و هیچ ملاقاتی قبل از این با هم نداشتند؛ اما چطور ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد؟ آلیس به یاد دارد که شب گذشته با دوستان خود در پاریس بوده و مرد جوان که گابریل نام دارد شب قبل در کلوپی پیانو مینواخته است.
بنابراین آلیس و گابریل چارهای جز این ندارند که برای کشف ماجرا یک تحقیق پلیسی با هم داشته باشند. حقیقتی که در نهایت زندگی آنها را زیر و رو خواهد کرد.
رمان سنترال پارک نوشتهی گیوم موسو نویسندهی فرانسوی است که اولین بار در سال 2014 منتشر شد. این کتاب در سال 1394 در ایران با ترجمه سعیده بوغیری به فارسی برگردانده شده است و انتشارات البرز آن را راهی بازار نشر کرده است. رمان سنترال پارک ژانر معمایی، ماجراجویانه و عاشقانه دارد و به افرادی که به رمانهای هیجانانگیز و غیرقابل پیشبینی علاقه دارند پیشنهاد میشود. رمان سنترال پارک در شهر نیویورک اتفاق میافتد. شهری بزرگ که هر اتفاقی در آن ممکن است رخ دهد. ماجرای این رمان هم در قسمتی از پارک مشهور و بزرگ نیویورک به نام سنترال پارک شروع میشود.
فضای رمان سنترال پارک بهگونهای خلقشده که خواننده همراه شخصیتها وارد داستانی پر پیچوخم میشود. موسو در 28 فصل روایتی رمزآلود و پرکشش دارد که ذهن خواننده تا انتها درگیر باز شدن گرههای داستانی است. فلش بکها و جملاتی کوتاه از مشاهیر در ابتدای هر فصل خود محرکی است برای مخاطب تا خود را در برابر اثری پرهیجان ببیند.
گیوم موسو در ابتدای این کتاب هم جملهای از نویسندهی محبوب خود استیون کینگ آورده تا بار دیگر به خواننده بگوید که رمان پیش رو اثری است معمایی، جنایی و هیجانی. او در ادامه با توصیفات و فضاسازیهای خلاقانه داستانی نوشته که خواننده قادر به رها کردن کتاب نخواهد بود چرا که هرچه داستان جلو میرود ماجرا هیجان انگیزتر و تعلیقهای داستان بیشتر میشود. به طوری که در انتها موسو با یک پایان غافلگیرکننده مخاطب را راضی میکند و این همان چیزی است که خواننده از یک اثر معمایی انتظار دارد.
گیوم موسو رماننویس فرانسوی در سال 1974 به دنیا آمد. او بیش از 10 عنوان رمان نوشته است و بیشتر کتابهای او تلفیقی از ژانر عاشقانه و معمایی است که لذت خواندن رمان را برای خوانندگان دو چندان میکند. او در رمان سنترال پارک هم این ژانر را حفظ کرده است. موسو دو بار برنده جایزه بوده است. اولین بار در سال 2005 در ایتالیا برنده جایزه رمان عاشقانه برتر را کسب کرد و در سال 2004 جایزه بهترین رمان سازگار با سینما را گرفت.
موسو از کودکی به ادبیات علاقهمند بود. او از 10 سالگی کتاب خواندن را به شکل جدی شروع کرد. زمانی که عمدهای از تعطیلاتش را به دلیل شغل مادرش در کتابخانه شهرداری میگذراند آنجا بود که شروع به خواندن ادبیات کرد. شهر نیویورک که یکی از مکانهای پررنگ در داستانهای اوست در واقع برگرفته از تجربیاتی است که موسو در کشور آمریکا داشته است. او در دوره جوانی مدتی را در شهرهای نیوجرسی و نیویورک آمریکا زندگی کرد، این تجربه زندگی در آمریکا تاثیر به سزایی در ادبیات و زندگیاش گذاشت. او زمانی که از آمریکا به فرانسه بازگشت ایدههای زیادی برای نوشتن در سر داشت. در همین زمان موسو به تحصیل در رشته علوم اقتصادی مشغول شد و تدریس در مراکز مختلف را شروع کرد.
اولین رمانش را در سال 2001 با نام «اسکیدامارینک» منتشر کرد. پس از انتشار کتاب اولش موسو دچار سانحه رانندگی شدیدی شد و تجربه تصادف او باعث شد رمان «و بعد» را که روایت زندگی مردی است که از مرگ بازگشته است را بنویسد. «و بعد» بسیار موفق شد، بیش از یک میلیون نسخه از آن در فرانسه به فروش رسید و به 23 زبان مختلف نیز ترجمه شد. فیلمی با همین عنوان از رمان اقتباس شد که کارگردانی آن را «گیلز بوردوز» بر عهده داشت. موفقیتهای رمانهای گیسو در فرانسه ادامه یافت و در سال 2012 او جایزه شوالیه هنر و ادبیات فرانسه را کسب کرد.
از آثار موسو میتوان به تو آنجا خواهی بود؟ چون دوستت دارم، دختر کاغذی، ندای یک فرشته، 7 سال بعد، همین حالا و فردا اشاره کرد. از کتابهای موسو بیش از 22 میلیون نسخه در سراسر دنیا فروخته شده است بهطوری که او را به یکی از پرفروشترین نویسندههای فرانسه تبدیل کرده است. گیوم در کشور «کره» هم خیلی پرطرفدار است و هر کتاب او دارای فروشی بالاتر از یک میلیون نسخه در کره جنوبی است. او به مدت 4 سال پرفروشترین نویسنده فرانسه بود.
درحالی که حیرت بر چهره آلیس نقش می بست، گابریل آهسته گفت: «پناه بر خدا!»
اگرچه تصدیق واقعیت دشوار بود، حالا دیگر جای هیچ شکی وجود نداشت. آنان در دل رمبل (۶)، بکرترین منطقه سنترال پارک چشم باز کرده بودند. جنگل واقعی پانزده هکتاریای که در شمال دریاچه گسترده شده بود.
قلب آنان هماهنگ باهم میتپید و چیزی نمانده بود از سینه بیرون بپرد. به ساحل دریاچه که نزدیک شدند به مسیر درختکاری شده پر جنب و جوشی رسیدند؛ جایی که خروش همیشگی پارک در نخستین ساعات صبحگاهی را به نمایش میگذاشت. دوستداران پیادهروی بهگونهای هماهنگ در کنار دوچرخهسواران، طرفداران تای چی و عابران معمولی که برای برگرداندن سگشان به آنجا آمده بودند، حرکت میکردند. دنیای زنگدار شهر، با آن وضوح خود، انگار ناگهان در گوش آنان منفجر شده بود. صدای طنین رفت وآمد، بوق خودروها، آژیر خودروهای آتشنشانی و پلیس.
آلیس زیر لب گفت: «جنون آساست».
زن جوان که تعادل خود را از دست داده بود، سعی کرد کمی فکر کند. با کمال میل حاضر بود این را بپذیرد که او و گابریل هردو شب پیش آن قدر خوشگذرانی کرده بودند که به یاد نمیآوردند شب چطور به صبح رسیده بود؛ اما تصور کردنی نبود کسی توانسته باشد آنان را، برخلاف میلشان، سوار هواپیما کند. او بارها با همکارش، سیمور، به نیویورک آمده بود و میدانست پرواز پاریس ــ نیویورک کمی بیشتر از هشت ساعت به طول میانجامد، اما باوجود اختلاف ساعت، این فاصله به دو ساعت میرسید.
وقتی آنان باهم سفر میکردند، سیمور بیشتر وقتها بلیت پرواز ساعت هشت و سی دقیقه فرودگاه شارل دوگل را میخرید که ساعت ده و سی دقیقه به نیویورک میرسید. زن حتی متوجه شده بود که آخرین هواپیما کمی پیش از ساعت هشت شب پاریس را ترک میکند. درحالیکه ساعت هشت شب پیش، وی هنوز در پاریس بود؛ بنابراین، او و گابریل با پروازی خصوصی سفر کرده بودند. با پذیرفتن اینکه در پاریس او را ساعت دو بامداد سوار هواپیما کرده بودند، زن احتمالاً ساعت چهار صبح به وقت محلی به نیویورک رسیده بود؛ بنابراین، زمان کافی وجود داشت تا ساعت هشت صبح در سنترال پارک از خواب بیدار شود. از لحاظ منطقی چنین چیزی ناممکن نبود، اما در واقعیت ماجرا تفاوت داشت. حتی با وجود جت شخصی. امور اداری صوری برای ورود به ایالات متحد طولانی و پیچیده بود. بیتردید همه اینها در کنار هم جمعکردنی نبود.
«اوه، ببخشید!»
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 1.۹۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 368 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۱۶:۰۰ |
نویسنده | گیوم موسو |
مترجم | سعیده بوغیری |
ناشر | انتشارات البرز |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Central |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۲/۱۳ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 65,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
مثل کارهای دیگر این نویسنده، گیرا بود و به شدت غافلگیر کننده. فقط جدای از ترجمه بد رمان، دو چیز رو نفهمیدم. یک ای علامت (...) در جاهایی دیده می شد که هیچ معنایی نداشت. حدس زدم شاید بخش سانسور شده داستان باشه و تلاش کردم بدترین چیزی رو که می تونم جایگزین این علامت کنم اما بی فایده!!! و دوم اینکه: دقیقن کجای زبان انگلیسی-آمریکایی یک زن و مرد مثلن پلیس، در گیر و دار یک درگیری اینطور با هم حرف می زنن: -شما همین جا بمونید -نه، شما نمی تونید به من دستور بدهید، بروید پی کار خودتان.... هاهاها... نمی فهمم واژه ی "شما" دقیقن در انگلیسی آمریکایی چی می شه. سواد مترجم مشکل داره ، ویراستار چطور؟؟؟؟
یک نوجوان اسپانیایی با بلوز ورزشی بارکا؟! Barca Barcelona مترجم ها و توی غار هستن هنوز آیا؟ ناشرا هیچوقت کتابهای خودشونو نمیخونن؟ هیشکی هیچ نظری درمورد بعضی کتابها برای ناشرارسال نمیکنه که کتاب ها تا چاپ سوم یا بیشتر هم با اشتباهات نگارشی و تایپی بسیار منتشر میشن؟
حساس می کنم گول خوردم. نویسنده در ابتدا با من قرار میذاره یه رمان جنایی بگه ولی بدون اینکه دو صفحه آماده سازی داشته باشه تبدیل میشه به رمان روانشناسی و مسخره تر اینکه باز بدون کوچکترین نشانی در چند صفحه اخر تبدیل میشه به داستان عشقی. این غافلگیری نیست حقست. برای مقایسه رمانی زیبا وجود داره که اتفاقا هم جنایی هم روانشناسی و هم عاشقانه هست که پایانی غافلگیرکننده هم داره بدون اینکه خواننده در آخرش حس کنه بهش کلک زدن، به اسم دختر گمشده.... علاوه بر اینا ترجمه بد و شما شما هاش که ندونستم از احترامه چیه با غلطهای تایپی و ویرایشی دو برابر تو ذوقم زد. دو ستاره میدم فقط برای سبک و فرم روایت که یجورایی مبتکرانه بود حال با گذشته و گذشته با حال روایت شده که جالبه
ترجمه کتاب خیلی ضعیفه. هم از نظر بعضی از جملات نامفهوم که بافکر باید فهمید منظور چی بوده، هم اینکه تعجب میکنم مترجم محترم چجوری فهمیدن که زن و مرد کتاب همدیگر رو شما خطاب میکنن!! تو زبان انگلیسی که این مورد وجود نداره. انقدر که این دو نفر بهمدیگه شما میگن و افعال رو جمع میبندن که واقعا تو ذوق خواننده میخوره. چون میدونیم تو متن اصلی به این صورت نبوده. بنظرم حتی اگه مترجم متن رو از فرانسه هم ترجمه کرده باشه باز این حجم از تعارفات فرهنگ ما بعید بنظر میاد!!
/// ◄فیدیبو:با سلام تمام کتابهای فیدیبو هیچ تفاوتی با نسخه ی چاپی آن ندارند و تنها به فرمت Epub تبدیل شده اند. بامهر /// من این کتاب رو از فیدیبو خریدم . خیلی جذاب هست . اما باید بگم ترجمه کتاب چاپی نسبت به نمونه فیدیبو از کیفیت بیشتری برخورداره .
کتاب بسیار جذاب و غافلگیر گننده است ترجمه اش هم من راضی بودم در ضمن کاش فیدیبو کتابای جز از کل و ریگ روان رو هم به این مجموعه ی بی نظیرش اضافه کنه من خودم این دوتا کتاب رو خوندم و کلا نمیشه گفت چقدر این کتابا عالی هستن
سلام. خسته نباشید به نظرم کتاب خیلی خوبی بود حتی با وجود اشکالات کمی که داشت. توصیفاتش از مکان ها خیلی کامل بود جوری که میتونستم راحت تصورشون کنم اما گاها این توصیفات کمی خسته کننده میشد. درکل کتاب جذابی بود و از اینکه خوندمش خوشحالم.? جذابیتش جوری بود که من تا ساعت چهارونیم صبح بیدار موندم تا آخر داستان رو بفهمم.?
کتاب خوبی بود، هرچند انتهاش عجله ای و هندی بود. ابدا نمیشه با کتابهایی مثل راز داوینچی مقایسه اش کرد، این کتاب خیلی پایین تره، ولی جاذبه داره و تا الان عجیبه فیلم نشده. برای من که اثار کانن دویل و کریستی رو خوندم پیش پا افتاده بود ولی از بس داستانهای معمایی پلیسی کم نوشته میشه که غنیمته این کتاب
سلام .خسته نباشین .من بیشترکتابای این نویسنده رو خوندم .این کتاب پلیسیه و داستانی زیبارو به روایت میکشه .توصیه میکنم حتما بخونین .با تشکر از فیدیبو.
بسیار عالی مثل بیشتر کارهای نویسنده، ولی پایانش سرکاری گذارترین پایان در کتابهایی است که تا به حال خواندم و در واقع دچار یاس فلسفی میشه آدم با این پایان? کتابهای این نویسنده اطلاعات بسیار خوب و جالبی دارند و در توصیف مکانها و شهرهای مختلف هم عالی هستند