کتاب صوتی امپراتوری اینکا نشر آوانامه

«امپراتوری اینکا» نام کتابی اثر «دنیس نیشی» و یکی از کتاب‌های مجموعه تاریخ جهان است. او در این کتاب با زبانی ساده، تاریخ اینکا را از پیدایش اولین قوم‌های باستانی در منطقه، تا ورود اروپاییان و سقوط امپراتوری بیان کرده است. کتاب امپراتوری اینکا با ترجمه‌ی «فرید جواهر کلام» در سال 84 در انتشارات ققنوس منتشر شده و انتشارات آوانامه نسخه‌ی صوتی آن را با صدای «فرناز مرکباتی» منتشر کرده است.

مروری بر فصل‌های کتاب صوتی امپراتوری اینکا

فصل اول، سنتی ده هزار ساله: چاوین، جوامع متکی به آب، سیلاب‌ها و خشکسالی‌ها، امپراتوری تیواناکو، ظهور اینکا در دره‌ی کوزکو، شاهان سیزده گانه‌ی اینکا، آغاز تاریخ اینکا، پادشاهی پاچاکوتی، منشا اینکاها.

فصل دوم، اینکاها: قلب کوزکو، خدمتگزاری اینتی، اهمیت کوریکانچا، عظمت اینکاها، جنگاوری اینکاها، ارتش قدرتمند اینکا، بازگشت پیروزمندانه به کوزکو، خوش‌رفتاری با اسیران، آمیختگی با جامعه‌ی اینکا، تبعید اقوام مزاحم، راز موفقیت اینکاها در کاپاک نان، دوام کوریکانچا، قهرمانی اینکاها، سنگتراشی بدون ابزار فلزی.

فصل سوم، برپایی امپراتوری: سلطنت توپا اینکا یوپانکی، سیستم شمارش، منصب‌های دولتی، آیلو، کاست مذهبی، مراسم ایمانی، خدایان اینکا و خداوند یکتا، سرشماری سلطنتی، مراسم خاکسپاری، کشف خوانیتا.

فصل چهارم، هر فردی مکانی در جامعه داشت: رعایا در خدمت شاه، اورخون‌ها، دانشگاهی برای شاهزادگان و نجیب‌زادگان، مقام عالی ساپا اینکا، زندگی روزمره‌ی اینکاها، انتخاب همسر، افزودن نیروی کار، جنایت و مکافات، باور به عامه و جادو نزد پزشکان، گیاه‌درمانی و جراحی، قمار، بازی و ورزش، ضیافت نام‌گذاری اینکاها.

فصل پنجم، آخرین شاهان بزرگ: دومین پایتخت اینکا، حمله‌ی کایامبی‌های آدم‌خوار به اینکا، ورود نخستین اروپایی‌ها به اینکا، بیماری و بدشگونی، تقسیم امپراتوری، جنگ میان پسران پادشاه، پیروزی آتاهوآلپا، تاج‌گذاری امپراتور جدید، ملاقات فرانسیسکو پیسارو با آتاهوآلپا، کشف شهر گم‌شده‌ی اینکاها، فرارسیدن ویراکوچا، منشا نام پرو.

فصل ششم، برخوردی تاریخی: جنگ برای امپراتوری، باج‌گیری اینکاها، اعدام آتاهوآلپا، فروپاشی امپراتوری، پیسارو ارباب جدید کوزکو، غنیمت‌های جنگی، قیام سرخپوستان، محاصره‌ی کوزکو، برتری شمشیر تولِدو، کونکیستادورها و اینکاها.

فصل هفتم، زندگی تحت فرمانروانیی اسپانیایی‌ها: آخرین دژ فرمانروایی اینکا، سقوط ویلکابامبا، اعدام آخرین ساپا اینکا، زندگی پس از اشغال، بردگی اینکاها، توسعه‌ی صنعت معدن، شورش کارگران، برابری سرخپوست‌ها، پایداری سنت‌های اینکا در ناحیه‌ی آند.

درباره کتاب صوتی امپراتوری اینکا

امپراتوری اینکاها در زمان خود، باشکوه‌ترین امپراتوری در نیم‌کره‌ی غربی بود. این سرزمین در سلسله‌ کوه‌های آند واقع شده که بلندترین رشته‌کوه‌های قاره‌های آمریکای شمالی و جنوبی به شمار می‌رود. اینکاها توانستند طی چند سال فرمان‌روای کوهستان‌ها شدند و بزرگ‌ترین امپراتوری بومی دو قاره آمریکای شمالی و جنوبی را تشکیل دادند.

براساس یافته‌های پژوهش‌گران، زمانی که اسپانیایی‌ها به اینکا حمله کردند و این امپراتوری را شکست دادند، جمعیت اینکاها چیزی حدود شش میلیون نفر بوده است. اینکاها توانسته بودند طی سال‌ها فرمان‌روایی خود با رعایت تساوی حقوق کامل و دقیق حکومت کنند. شیوه‌ی رهبری و حکومت آنان چنان موثر و عادلانه بود که توانستند اقوام گوناگون با تمدن‌های مختلف را با هم پیوند دهند و حکومتی یکپارچه به وجود آورند.

اطلاعاتی که درباره‌ی اینکاها وجود دارد از کاوش‌های باستان‌شناسی و نقوش برجسته به دست آمده است؛ با این حال این اطلاعات همچنان هم کامل نیست. دنیس نیشی در این کتاب سعی کرده تا از تمام مدارک و اطلاعات موجود درباره‌ی اینکاها، استفاده کند تا کتابی جامع و کامل درباره‌ی این قوم باستانی بنویسد. شنیدن این کتاب نه فقط برای محققان و دانشجویان، که برای نوجوانان علاقه‌مند به تاریخ و تمدن‌های باستانی هم جذاب و مفید خواهد بود.

در بخشی از کتاب امپراتوری اینکا می‌شنویم

پس از آن که هوآینا کاپاک خستگی جنگ را پشت سر گذاشت، خبرهایی دریافت کرد مبنی بر این که افراد بیگانه‌ای در شهر ساحلی تومیس مشاهده شده‌اند. قاصد وحشتزده گزارش داد که غریبه‌ها پوست رنگ‌پریده و ریش دارند. شبیه خدای ویراکوچا که بنا به روایات این چنین بوده است. آن‌ها کت نقره‌ای بر تن داشتند و در دست‌های خود صاعقه حمل می‌کردند. آزاد و بی خیال در شهر گردش می‌کردند و دست به دله دزدی‌زده هر چیز گران‌بهایی را که می‌دیدند بر می‌داشتند. هوآینا آنچه را می‌شنید باور نکرد و به قاصد امر کرد ماجرا را چندین بار تکرار کند. چیزی از این جریان نگذشت که یک قاصد دیگر سر رسید و گزارش داد که غریبه‌ها با یک خانه‌ی چوبی که در دریا بود، آن جا را ترک کرده‌اند و فقط دو نفر از آن‌ها باقی مانده‌اند. هوآینا آن قاصد را نزد فرماندار ایالتی فرستاد تا آن دو مرد ریشوی باقی مانده را نزد وی آورد.