از فجایع جنگ جهانی دوم روایتهای بسیاری وجود دارد. یکی از دلهرهآورترین فاجعههایی که در این جنگ اتفاق افتاد، راهاندازی اردوگاههای کار اجباری و مرگ بسیاری از یهودیان بود. کشتاری که در واقعیت اتفاق افتاده است اما تاریخدانها همواره بر سر میزان مرگ و میر، اغراق و نادیده گرفتن این اتفاق، اختلاف نظر داشتهاند. کلیما که دوران کودکیاش را در یکی از این اردوگاهها گذرانده فضای ترسناک و پر از مرگ آنجا را به روشنی و با صراحت تصویر میکند.
ایوان کلیما به عنوان نویسنده، نمایشنامهنویس، و روزنامه نگار مطرح جمهوری چک شناخته میشود. او در سال ۱۹۳۱ در شهر پراگ متولد شد. سالهای کودکیاش را در تِزرین، اردوگاه کار اجباری آلمانهای نازی گذراند. تاثیر و رد این دوران را میتوان در تمام زندگی مؤلف و محتوای کتابهایش دید.
او در هفتاد و نه سالگی دربارهی تجربهی زندگی دراردوگاه نازیها گفته است: «در تِزرین اشتات که من سه سال و نیم آنجا بودم، اتاق گاز نبود. با این حال صدها جسد دیدم. در آنجا مرگ یک تجربهی روزانه بود. من به مرگ عادت کرده بودم و حتی دست کشیدن به یک جسد دیگر هیجانی برای من نداشت.»
کلیما بخش اول کتاب اتوبیوگرافیِ روح پراگ را به زندگیاش در تِزرین اختصاص داده است. در قسمتی از کتاب دربارهی تجربه و لذت نویسندگی میگوید: «نوشتن به آدم این قدرت را میدهد که وارد زمانهایی شوی که در زندگی واقعی دور از دسترس هستند، حتا ورود به ممنوعترین مکانها. فراتر از این، نوشتن این قدرت را به آدم میدهد که هر کسی را به مهمانی خود دعوت کنی»
ایوان کلیما از منتقدین سرسخت حکومت کمونیستی چکسلواکی بود. به همین دلیل یک سال قبل از «بهار پراگ» بازداشت شد. «بهار پراگ» در سال ۱۹۶۸ اتفاق افتاد. دورهای که آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی مردم بیشتر از هر زمان دیگری بود. این دورهی تاریخی با حملهی شوروی و کشورهای متحدش در «پیمان ورشو» به چکسلواکی تمام شد. هجوم این کشورها همزمان با کنگرهای بود که هر ساله توسط حزب کمونیست برگزار میشد. در نهایت کشور به تصرف اتحاد جماهیر شوروی درآمد.
آثار کلیما پس از اتفاقات «بهار پراگ» در جمهوری چک چاپ ممنوع شد و نوشتههایش تا سال ۱۹۶۹ بیرون از مرزهای کشورش به چاپ رسید. او دربارهی زندگی نویسندگان و محدویتهای شدید اجتماعی در زمان اشغال کشور توسط شوروی سابق، هفت داستان کوتاه نوشت. این مجموعه داستان با عنوان «کار گِل» منتشر شد. از دیگر آثار مطرح او میتوان به کتاب «در انتظار تاریکی، در انتظار روشنایی»، «در میانه امنیت و ناامنی» و «نه فرشته نه قدیس» اشاره کرد.
او که در کنار «میلان کوندرا» و «واسلاو هاول» از مهمترین نویسندگان ادبیات چک است، در سال ۲۰۰۲ توانست جایزهی «فرانتس کافکا» را به خاطر یک عمر فعالیت ادبی بهدست آورد.
کتاب روح پراگ The Spirit of Prague: And Other Essays) ( مجموعه مقالاتی در پنج فصل است که نگارش آن پانزده سال زمان برد. کتابی در بیست مقاله که هم زندگینامهی نویسنده است، هم کتابی انتقادی و پژوهشی. کلیما در این کتاب رویکرد خود دربارهی تاریخ، سیاست، ادبیات و هنر را بیان میکند.
ایوان کلیما در فصل اول کتاب، دوران کودکی و شرایط زندگی در اردوگاه کار اجباری تزرین را شرح میدهد. دورانی عجیب و وحشتناک که واقعی بودن اتفاقاتش باعث شده است این فصل یکی از تاثیرگذارترین بخشهای کتاب باشد. ترس دائم از مرگ، و در نتیجه هوشیاری و لذتِ زندگی در لحظه، نگاه و رویکردی منحصربهفرد به کلیما داده است که در کتاب روح پراگ به خوبی آن را بیان میکند.
فصل دوم کتاب مجموعه مقالات کوتاهی دربارهی نویسندگی، فرهنگ و تمدن جوامع بشر و محیط زیست است. او ارتباط بین مرگ و زندگی را به رابطهی میان انسان و تمدن شبیه میداند. ارتباطی تنگاتنگ؛ طوری که از بین رفتن تمدن و تاریخ، باعث مرگ انسان میشود. در جای دیگری عنوان میکند، حتی اگر انسانها بعد از نابودیِ تمدن به زندگی ادامه دهند، ناامیدی آنها را خواهد کشت. در بخشی از فصل دوم شرحی خواندنی از تصویر شهر پراگ را ارائه میکند و در قسمتی از آن مینویسد: «هر شهری مثل یك آدم است: اگر رابطهای اصیل با آن برقرار نكنیم فقط نامی بر جای میماند؛ یك شكل و صورت بیرونی كه خیلی زود از حافظه و خاطرهمان میرود و رنگ میبازد. برای برقرار كردن چنین رابطهای، باید بتوانیم شهر را با دقت ببینیم و شخصیت خاص و استثنایی آن را دریابیم، آن «من» شهر، روح، هویت و شرایط زندگیِ آن شهر كه در طول زمان و در عرض مكان آن پدید آمده است.»
کلیما در فصل سوم ویژگیهای حکومت دیکتاتوری یا همان توتالیتاریسم را شرح میدهد. از نمونههای معروف رژیم توتالیتر میتوان به نازیسم در آلمان، فاشیسم در ایتالیا و حکومت کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی اشاره کرد. او مشکلات، محدودیتها و تمامیتخواهی این نظامها را نقد میکند.
در مقالات فصل چهارم موضوعاتی مثل مذهب، سنت و ادبیات مطرح میشود. ایوان کلیما مسئلهی سکولاریسم را طرح میکند و به تحلیل و نقد حکومتهایی که با این تفکر اداره میشوند، میپردازد. تفکری که در عصر روشنگری در اروپا شکل گرفت و جدایی دین از سیاست را ضرورری میدانست.
ایوان کلیما فصل آخر کتاب را به آثار «فرانتس کافکا» اختصاص داده است و با رویکردی جدید و متفاوت، آثار «کافکا» را نقد و بررسی میکند. مؤلف در در پیشگفتار کتاب میگوید: «سرانجام، از میان نقدهای مفصل و نوشتههایم دربارهی تاریخ ادبیات یک پژوهش طولانی دربارهی فرانتس کافکا را برای بخش پایانی کتابم برگزیدهام.»
خشایار دیهیمی کتاب روح پراگ را به فارسی برگردانده است. این کتاب اولین بار در سال 1387 توسط «نشر نی» منتشر شد و سال 1397 به چاپ هشتم رسید. «فروغ پوریاوری» برگردان دیگری از کتاب را به فارسی ترجمه کرده است و «انتشارات آگه» آن را نتشر کرد.
خشایار دیهیمی، مترجم و ویراستار آثار مهم فلسفی، داستانی و غیرداستانی در سال 1334 در شهر تبریز به دنیا آمد. او از کودکی نسبت به کتابها شور و اشتیاق داشت و قبل از رفتن به مدرسه، میتوانست بخواند و بنویسد.
دیهیمی در دانشگاه به طور همزمان مهندسی شیمی و ادبیات انگلیسی خواند. او در حزب نهضت آزادی ایران عضو شد و بعد از مدت زمان کوتاهی مشاور عالی حزب مشارکت ایران شد. او راهکارهای مربوط به محتوا و تبلیغات را برای انتخابات اصلاحطلبان سازماندهی میکرد.
خشایار دیهیمی دبیر گروهی از مترجمین سرشناسی بود که دایرهالمعارف ادبیات جهان را در قالب کتابی صد جلدی ترجمه کردند. این کتاب ارزشمند در سال 1974 توسط نویسندگان مطرح و با همکاری انجمن فرهنگی بریتانیا و دانشگاه مینهسوتا به چاپ رسید. دیهیمی در یکی از مصاحبههایش میگوید: «این مجموعه کتاب درباره زندگینامهی نویسندگان نیست، بلکه به نقد و تفسیر آثار آنها و شرح اندیشه و ذهنیاتشان میپردازد.» این کتاب مرجع با عنوان «نسل قلم» توسط «نشر نو» به چاپ رسید. «انتشارات ماهی» در سال 1390 چند جلد از این کتابها را در قطع جیبی چاپ کرد.
از دیگر آثار مهمی که خشایار دیهیمی ترجمه کرده است میتوان به مجموعه کتاب «فلسفهی غرب»، «بیگانه»ی آلبر کامو و «دیالکتیک تنهایی» اشاره کرد.
شما میتوانید برای خرید و دانلود پی دی اف کتاب روح پراگ با قیمت مناسب از همین صفحه فیدیبو اقدام کنید.
گرسنگی، و اقامت اجباری در یک محیط بسته پر از نگهبانانی که ما را میپاییدند، یقینا دوران کودکی مرا از دوران کودکی همسنوسالهایم بسیار متفاوت کرد. اما آنچه بیش از همه دوران کودکی مرا متمایز میکرد حضوردامی مرگ بود. آدمهایی در همان اطاقی که من زندگی میکردم میمردند. آنها نه یک به یک بلکه دسته دسته میمردند. ارابههای حمل جسد در سرتاسر دوران کودکی من از برابرم عبور میکردند – واگونهای تشییع جنازهای که تا خرخره پر از جعبههای چوبی با چوبهای ناصاف رنگ نشده بود، واگونهایی که آدمها پرشان میکردند و خودشان هم آن را میکشیدند، آدمهایی که خودشان هم به زودی میبایست در آن واگونها جای بگیرند. هر روز، در کنار دروازه، من فهرست طولانی نام کسانی را میخواندم که دیگر زنده نمانده بودند تا صبح بعدی را ببینند. تهدید دائمی «اعزام» همیشع بالای سرمان بود، و اگر چه من هیچ خبر از اتاقهای گاز نداشتم، به نظرم میآمد که قطارهای اعزام آدمها را به سوی مکانی بیانتها میبرند. هر کسی که سرانجام سوار این قطارها میشد به کلی محو میشد و دیگر هیچ خبری از او بهدست نمیآمد. در روزهای پایانی جنگ، زمانی که نازیها همه اردوگاههای لهستان و آلمان شرقی را تخلیه کردند و زندانیانِ این اردوگاهها را به تِزرین منتقل کردند، من هر روز نظارهگر واگونهای انباشته از اجساد درب و داغان بودم. از میان چهرههای گودافتاده تکیده، غالبا چشمان بیروحِ مثل سنگ به من خیره میشدند، چشمانی که کسی را نداشتند که آنها را ببندد. دستها و پاهای خشکیده، و جمجمههایی عریان بیرون زده بودند و رو به آسمان داشتند.
وقتی که زندگی میکنی با مرگی که احاطهات کرده است، باید، آگاهانه یا ناخودآگاه، به یک عزم جزم برسی. این شناخت یا آگاهی که ممکن است همین فردا تو را بکشند، عطشی برای هرچه پرشورتر زیستن در آدم بهوجود میآورد؛ این شناخت یا آگاهی که شخصی که هماکنون با او صحبت میکنی مکن است همین فردا کشته شود، آدمی که بسیار دوستش داری، باعث میشود همیشه از دوست شدن با آدمها هراس داشته باشی.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 229 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۳۸:۰۰ |
نویسنده | ایوان کلیما |
مترجم |