حافظه تاریخ و فرد قوانینی ناشناخته دارند كه گاهی در هم می آمیزند. شاید بتوان گفت این كتاب نیز امتزاج حافظه ی تاریخ و فرد است. با خواندن خاطرات ایوان كلیما، شخصیت های سرآمد و حتی كودكان در برابرمان رژه می روند. با سیرت های نیكو و زشت، فرصت طلبان، آنان كه به وقت نیاز دست دوستی دراز می كنند.
ایوان کلیما نویسنده، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار اهل جمهوری چک، در 14 سپتامبر 1931 در پراگ به دنیا آمد. کودکی خود را در ترزین اشتات گذراند. او دربارهی زندگی آن سالها میگوید: «در ترزین اشتات که من سه سال و نیم آنجا بودم اتاق گاز نبود. با این حال صدها جسد دیدم. در آنجا مرگ یک تجربهی روزانه بود. من به مرگ عادت کرده بودم و حتی دست کشیدن به یک جسد دیگر هیجانی برای من نداشت». بعد از بهار پراگ بسیاری از آثار او و دوستانش ممنوعالانتشار شدند. با این حال او از چک خارج نشد و به گفتهی خودش کنار شادیها و غمهای هموطنانش ماند. کلیما یک سال قبل از بهار پراگ نیز به دلیل انتقادهایش از حکومت چکسلواکی بازداشت شد. کلیما در سال 2002 موفق به دریافت جایزهی فرانتس کافکا به خاطر یک عمر فعالیت ادبی شد. ایوان کلیما با کتاب «روح پراگ» و ترجمهی خشایار دیهیمی در ایران معرفی شد. کلیما یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات چک به شمار میرود که عمده آثارش دربارهی تاریکیهای دوره حکومت دیکتاتورها بر مردم است.
کتاب حاضر، خاطرات کودکی و نوجوانی ایوان کلیما ر از زندگی دراردوگاههای یهودیان در جنگ جهانی دوم است.او در این کتاب از رویارویی با دلهره مرگ، شقاوت سربازان نازی، دوستان از دست رفته، گرسنگی ، آوارگی و رنج سخن میگوید.خواندن این خاطرات در زمانه ای که هنوز جنگ ، آوارگی و ظلم در دنیا بیداد می کند عبرت آموز و قابل تامل است.
4
روایتی پر از درد و شخصی داشت از جنگ جهانی دوم و اردوگاه کار از دید کودکی که آرام آرام بزرگ میشود و ارتباطش با دنیای پیرامونش از نویسندهای که داستان گویی را به خوبی بلد است. به خصوص فصل اخر نفس گیرش از دیدار کلیما و فرشته مرگ اشویتس یوزف منگله که خواندنش را به شدت پیشنهاد میکنم.
3
موضوع خیلی جالبی داره و داستانی روان. اما ترجمه در حد بسیار متوسطه.اصلا ظرافت و نکته بینی درش لحاظ نشده . انگار مترجم عجله داشته که رد بشه و بره
4
باید به قلم ایوان کلیما اعتماد کرد و نکته دیگه اینه ک شخصن از اینکه مترجم فروغ پوریاوری نیست خوشحالم