- ایوان کلیما، تاریخ زندۀ جمهوری چک و روح پراگ:
ایوان کلیما، داستاننویس، نمایشنامهنویس، مقالهنویس و روزنامهنگار اهل جمهوری چک است که سال ۱۹۳۱ در پراگ متولد شده است. کلیما در نود سالی که تا کنون از زندگیاش گذشته، روزگار پرفراز و نشیبی را دیده و تجربه کرده است. سالهای کودکی او در خلال جنگ جهانی دوم در اردوگاه ترزین سپری شد و ایوان کوچک در آن دوران، رنج و محنتهای بسیار را با چشم خود دید. جنگ جهانی به پایان رسید؛ اما حکومت کمونیستی چکسلواکی، زندگی را برای مردم دشوار کرد. چندی بعد، بهار پراگ فرا رسید و برای زمانی، امید به دلهای کلیما و مردمش دمیده شد. اما با حملهی شوروی به چکسلواکی دورهی تاریک دیگری فرا رسید. ایوان کلیما زمانی به آمریکا رفت و وجوهی تازه از آزادی را تجربه کرد. اما قلبش برای وطن میتپید. در آمریکا بیش از یک سال دوام نیاورد و تمام محدودیتها را پذیرفت و به چک بازگشت. سالها ممنوعالقلم بود و حتی یک خط هم نمیتوانست در کشورش به چاپ برساند. اما ماند و نوشت و ساخت؛ تا بهار دیگری فرا رسید. انقلاب مخملی در چک به پیروزی رسید و پس از سالها انتظار، رنگ آزادی بر پیکرهی جمهوری چک جریان پیدا کرد. «قرن دیوانهی من» شرحی است که ایوان کلیما بر سرگذشت خود نوشته است.
- ادبیات برای آزادی؛ برشی از کتاب:
به تدریج دارم میفهمم که دو نوع آزادی وجود دارد: درونی و بیرونی. حتی در شرایط آزادی، کسی میتواند غیرآزادانه عمل کند و کسی میتواند در یک وضعیت غیرآزاد، رفتاری آزاد داشته باشد. معتقدم در تقریبا تمامی دوران زندگیام بهعنوان یک فرد بالغ کوشیدهام بهمانند یک آزاده عمل کنم؛ من در مورد جهان، نه بهشیوهای که دستور داده شده بود، بلکه بهنحوی که آن را درک و تجربه میکردم، نوشتم. میتوانستم مسیرهای بسیاری را برای ادامهی زندگی برگزینم. به من مناصب مختلفی پیشنهاد شد؛ از جمله عضویت در احزاب نوپدید. همه را رد کردم. در دورانی کوتاه از زندگی میپنداشتم هرکس نمیخواهد حیاتش به هدر برود، باید برای نجات جهان تلاش کند؛ اما دیگر از من گذشته بود. جهان نیاز به نجات دادن نداشت؛ بشریت محتاج پیامآورانی نبود که تا همین اواخر آن را به قلههای غیرقابل تصور هدایت میکردند. جهان صداقت، کار، شرافت و تواضع میخواست. میخواستم کاری انجام دهم که لااقل کمی در موردش بدانم: نوشتن.
- شرححال یک نویسنده، شرححال یک ملت:
نشر صوتی آوانامه با همکاری «انتشارات روزنه» کتاب صوتی «قرن دیوانهی من» سرگذشتنامهی «ایوان کلیما» را با ترجمهی «سید علیرضا بهشتی شیرازی» و صدای «امید تقوی» تولید و منتشر نموده است.
درود
کتاب عالی و بدون نقص. سرگذشت کلیما که مشابه یک رمان به شیوایی تمام گفته میشه و یادگار او از شبهای تاریک و زمستانی تا بهار پراگ هست. اسارت، دمی آزادی، دوباره اسارت، باز یه چکه آزادی و دوباره اسارت و درنهایت ... (اسپویل نیست، در معرفی کتاب اظهار شده)
متن عالی، ترجمه روان و راوی بسیار شیوا کتاب رو خونده.
کلیما در این کتاب بسادگی از قدرتش، از ضعفهاش، از انتخابش برای چگونه بودن، دغدغههاش و در نهایت از آزادگی به زیبایی تمام گفتگو میکنه. کاش این سرگذشت سرمشق بعضیا بشه.
خواندن یا شنیدن این کتاب در این روزگار بسیار ضروریست. جا داره دوباره از راوی کتاب و صدای تاثیرگذارش قدردانی کنم و البته از فیدیبو که این کتاب رو در محتوای اشتراکی قرار داد.
5
اجرای روان 🎙️
گیرا 🧲
آموزنده 🦉
یه جا میگه اینقدر نویسنده ها و شاعرهای بزرگ رو پاکسازی کردن که نویسنده های درجه سه و چهار رو کار اومده بودن.......
5
واقعا اموزنده
برای کسایی ک میخوان خیلی ساده درباره حکومت های تمامیت خواه بدونن
5
حالخوبکن ✨
سرگرمکننده 🧩
تلخ ☕️
پربار 🌳
انگیزهبخش 🚀
آرامشبخش 🌱
گیرا 🧲
آموزنده 🦉
اجرای روان 🎙️
چقدر آشنا
چقدر نزدیک
چقدر تجربه شده
نیاز هست هر ایرانی بخواند