شبیه سفر کردن است، عاشق شدن را میگویم. از جایی راهی میشوی و امید داری به رسیدن. گاهی اما نمیشود گم میشویم. سمت آبی آتش حکایت این گمگشتگی است. تلاش براس شرح منازل و مناظر مسیر سوگ. کوشیدهام از تلخی بگویم اما تلخ نباشم.
من خویش، نخستین مخاطب این کلمات بودهام. از میان انتظار، ترس و تنهایی گذشته و به نور رسیدهایم. به امید؛ به این باور که فردا تا همیشه روز دیگری است. کاش این کلمات برای تو نیز چنین کنند.