ادبیات کلاسیک همواره جذاب و خواندنی است. مخصوصا اگر کتابی از نویسندگان روس باشد که ادبیات مدرن را پایهریزی کردند. بسیاری معتقدند که نویسندگان روسی و کتابهای آنها در قرن 19 منجر به تغییرات اجتماعی گسترده در اوایل قرن 20 میلادی شد که شعلههای انقلاب روسیه بعدها به سراسر دنیا از چین در شرق تا کوبا و کشورهای آمریکای جنوبی در غرب کشیده شد. در صورتی که علاقمند به آشنایی با ادبیات کلاسیک روسیه و تاثیر آن بر انقلاب سال 1905 روسیه هستید رمان رستاخیز انتخاب بسیار جذابی خواهد بود.
تولستوی به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ، شیوه داستانگویی منحصر به فردی دارد به طوریکه نحوه قصه گویی، شخصیت پردازی و دیالوگهای بین شخصیتها، کتاب را جذابتر هم میکند. تولستوی، رستاخیز را در دوران پختگی خود نوشته است و نتیجه یک عمر فعالیت و اندیشههای خود را در اختیار خوانندگان قرار داده است که کتاب را بسیار ارزشمند کرده است.
«ماسلوا» دختری از طبقه پایین و فقیر جامعه است که از دوران بچگی خدمتکار خانه دو خانم بیوه بوده تا اینکه در 18 سالگی توسط جوانی اشراف زاده به نام «نخلودف»فریفته میشود. پس از آن ماسلوا مجبور به تن فروشی و تحمل شرایط خیلی سختی میشود و در آخر نیز گرفتار توطئهای در خانه ارباب خود میشود و اربابش کشته میشود.
پلیس ماسلوا را به اتهام قتل بازداشت میکند. هنگامی که ماسلوا در دادگاه حاضر میشود یکی از اعضای هیئت منصفه نخلودف است. نخلودف پس از اینکه متوجه میشود چه بلایی بر سر ماسلوا آورده است از کار خود پشیمان میشود و سعی میکند تا بتواند رنجی را که تمام این سالها بر ماسلوا روا داشته است جبران کند، اما جبران تمام این سالها کار سادهای نیست.
لئو تولستوی Leo Tolstoy نویسنده و فعال سیاسی روس، در سال 1828 در ملک خانوادگی کنتهای تولستوی در 160 کیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. لئو در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و پس از آن عمهاش سرپرستی او را پذیرفت. او در دانشگاه به تحصیل رشته حقوق پرداخت تا بتواند با تقسیم اراضی خود بین کشاورزان روز مزد خانوادهشان به زندگی سخت و رنج آور آنها پایان دهد. لئون تولستوی با نوشتن دو رمان «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» شهرت جهانی پیدا کرد و هنوز هم به عنوان یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین نویسندگان تاریخ شناخته میشود. خود او در مورد این دو کتابش اینگونه میگوید: «برای نگارش یک کتاب خوب، باید اندیشهی حاکم بر آنرا دوست داشت. در آناکارنینا من به فکر خانواده بودم و در جنگ و صلح در اندیشه مردم.»
تولستوی بعد از اینکه در سر شماری مردم روسیه شرکت کرد از نزدیک با فقر و زندگی سخت جامعه روسیه آشنا شد. پس از آن مقالاتی درباره فقر و زندگی دهقانان نوشت و به سازماندهی اجتماعی برای کمک به مردم فقیر و گرسنه پرداخت. او از پذیرفتن جایزه نوبل ادبیات دو بار امتناع کرد زیرا به نظر او نقد ادبی، جایزه و پول زیادی موجب فساد و ابتذال خلاقیت هنرمند میشود. لئو توجه زیادی هم به آموزش و پرورش کودکان داشت. به همین منظور به اروپا رفت و با نویسندگان بزرگی مثل «چارلز دیکنز» و «ایوان تورگنیف» دیدار کرد و بر اساس آموختههای خود مدارسی در روستاها تاسیس کرد و اصلاحات آموزشی را مانند «ژان ژاک روسو» شروع کرد.
رستاخیز Resurrection سومین و آخرین رمان بلند تولستوی است که منتقدین این کتاب را حاصل یک عمر زندگی و تفکرات تولستوی میدانند. همسر تولستوی رمان را «حاصل زندگی و زندگینامه» تولستوی میداند. یکی از دوستان او که وکیل بود روزی داستان محاکمه زنی را برایش تعریف کرد که در دادگاه زن، شخصی که باعث بدبختی او شده بود در هیئت منصفه، قرار گرفته بود. دوست تولستوی از او خواست تا از این موقعیت برای نوشتن رمان بعد خود استفاده کند. تولستوی در این کتاب وجدان درونی آدمها را مدنظر قرار داده و آنرا برای رستگاری و سعادت انسان لازم میداند. کتاب در مورد رنج طبقات فقیر جامعه و آسیبهایی است که اشرافیت به آنها وارد میکند. نویسنده که خود زاده طبقه اشرافیت است برای اینکه با رنج طبقه زیر دست آشنا شود و شخصیتهای آنها را بهتر بشناسد به زندانها رفت و با زندانیان اوقاتی را گذراند تا جزییترین مسایل را نیز از قلم نیندازد. به همین دلیل هم هست که اکثر شخصیتهای کتاب بسیار ملموس هستند و شخصیتهایی شبیه آنها را هرکس میتواند در اطراف خود بیابد. تولستوی به زیبایی از شخصیتهای کتابش استفاده میکند تا جامعه طبقاتی روسیه و ابتذال آن را برای خوانندگان کتاب به تصویر بکشد. رستاخیز لئو تولستوی درست است که به اندازه «جنگ و صلح» حجیم و مشهور نیست و یا به سادگی «آناکارنینا» نیست اما رمانی است که پختگی نگاه تولستوی و دستاوردهای یک عمر تفکر و مطالعه او در آن به وضوح مشخص است. «کنجی میزوگوچی» فیلمساز شهیر ژاپنی معتقد است که تمام ملودرام بر اساس رستاخیز تولستوی شکل گرفته است. همچنین «لنین» در مقالهی خود به نام «تولستوی؛ آینه انقلاب» آثار تولستوی را در مورد بی عدالتی و رنج طبقات فقیر جامعه میداند: «گرچه تولستوی اشرافزاده است، ولی او یک دهقان واقعی ادبیات روس است. او نویسنده دهقانان نیمه آزاد روسیه است. او اسنادی درباره رفتار و کردار و فرهنگ میلیونها دهقان فقر زده را وارد ادبیات جهانی نمود.». تولستوی قبل از مبارزات «گاندی» هم اشاره کرده بود که: «مقاومت اجتماعی نباید به خشم و خشونت تبدیل شود».
در حال حاضر مشهورترین ترجمه «رستاخیز» متعلق به پرویز شهدی مترجم خوش سابقه است که توسط نشر «بهسخن» در سال 1395 منتشر شده است. شهدی فارغ التحصیل زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران است و همچنین دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی از دانشگاه سوربن فرانسه میباشد. یکی از بهترین و معروفترین آثار او ترجمه اثر حجیم و مشهور «شرق بهشت» از «جان اشتاین بک» است. شهدی همواره نقدهای جدی به ترجمه در ایران داشته است و معتقد است که وجود رشته مترجمی در دانشگاهها و ناشرین سودجو تعداد ترجمههای بی کیفیت را افزایش داده است. «بارون درخت نشین» و «سفر به دوزخ» از دیگر ترجمههای مهم اوست. «علی اصغر حکمت» کتاب رستاخیز را برای نشر نگاه به فارسی برگردانده است. همچنین، «اسکندر ذبیحیان» و «محمد مجلسی» از دیگر مترجمان کتاب هستند. «سروش حیبی» دیگر مترجم بزرگی است که در حال ترجمه رمان رستاخیز است و در آینده نزدیک رمان با ترجمه ایشان هم منتشر خواهد شد. شما میتوانید برای خرید و دانلود کتاب رستاخیز میتوانید از همین صفحهی فیدیبو اقدام کنید.
خوب، غذاتان چیست؟ پیرزن خندید و دندانهایی را که برایش مانده بود نمایان ساخت و گفت: «غذای ما، غذای اعیونا! اول نون و کواس (نوعی نوشابه) بعد کواس با نون!» نه، شوخی را کنار بگذارید! نشانم بدید ناهار امروزتان چیست؟ پیرمرد خندید و گفت: «غذا؟ غذای ما خیلی مفصل نیست! نشونش بده، پیرزن غذامونو نشونش بده!» پیرزن سری تکان داد و گفت:«میخوای غذای دهاتی ما رو ببینی چیه؟ عجب اربابی! از همه چیز میخواد سر در آره! گفتم که نون و کراس. بعدش آش کلم. دیروز زنا ماهی هم گرفتن و یک خرده برام آوردن. منم کردمش تو آش کلم. این دفعه آشمون گوشتم داره. بعدش هم سیب زمینی!» همین؟ پیرزن خندید و به سمت در نگاه کرد و گقت: «دیگه چی میخوای؟ یک قلپ شیرم دنبالش میکنیم تا از گلومون پایین بره!» در کلبه باز مانده بود و دالان پر از دهاتی بود. پسر بچهها دخترکان و زنان بچه به بغل در هم تپیده بودند و این ارباب عجیب را تماشا میکردند، که آمده بودند ببیند که موژیکها چه میخورند. و پیرزن البته به خود میبالید که با ارباب حرف زده و توانسته به او توضیح بدهد و میدانست که چجور با اربابها رفتار کند. پیرمرد گفت: بله قربان، زندگی سگی داریم. حرفندار» و رو به جمعیت دالان کرد و گفت: «برید پی کارتون! یالا گورتونو گم کنین!» نخلودف گفت: «خوب، خدانگهدار!» و ناراحت بود و شرمسار، گرچه برای این احساس خود هیچ توضیحی نداشت.»
"فقط به یک دلیل! به این دلیل که انسان دوست دارد به جای اعتقاد به خود، دنبال این و آن بیفتد و به دیگران اعتقاد پیدا کند. من هم این دوره را گذراندهام. سالها گمراه و سرگردان بودم و آنقدر گمراه، که امید رهایی نداشتم. در سرزمین ما صدها رقم فرقه مذهبی درست شده، یکی حرف کشیشها را قبول دارد؛ یکی میگوید مذهب ما کشیش نمیخواهد؛ یکی میگوید به جای یکشنبه باید شنبه را تعطیل کرد؛ یکی آداب و مراسمش زیادتر است و یکی کمتر؛ یکی میگوید باید ازدواج کرد و به جمعیت دنیا افزود؛ یکی میگوید از رابطه جنسی باید پرهیز کرد. هرکدام میگویند ما بر حق هستیم و دیگر حقه باز و ریاکارند. ولی در واقع هرکس دنبال این فرقهها میافتد، مثل سگ توله کوری است که در بیابان درندشت ول شده باشد. حقیقت این است که جوهر ادیان یکی است و این جوهر در من هست، در تو هست، در او هم هست. پس هرکس باید به روح و جوهر خودش اعتقاد داشته باشد. همه ما از یک گوهریم. همه یکی هستیم و اگر این حقیقت را کشف کنیم، همه با هم یکی خواهیم شد و همه اختلافات از بین میرود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۸۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 736 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۴:۳۲:۰۰ |
نویسنده | لئو تولستوی |
مترجم |