هومان یک رمان هیجانانگیز برای نوجوانان است که در قالب داستانی تخیلی و الهامبخش، نبردی بین نور و تاریکی را روایت میکند.
نویسنده کتاب، محمد نصراوی، در طول شش سال مطالعه درباره مفهوم اتوپیا و امید به عنوان یک عینیت شناختی و کاربردی، به سراغ نوشتن «هومان» رفته است.
این داستان جذاب در دنیایی دیستوپیایی اتفاق میافتد که تاریکی در آن مردم را فراگرفته و قهرمان داستان، برای بازگشت نور به شهر، به سفری پرماجرا میرود
هومان با بهرهگیری از واژهها و نامهای ایرانی، مشتق شده از تاریخ و سنت اقوام ایرانی، طعمی فرهنگی به داستان میبخشد و خوانندگان را در جذابیت و عمق فرهنگ ایرانی غوطهور میکند.
این رمان صوتی، به شنوندگان خود تجربهای جدید از دنیای تخیلی ارائه کرده است. با استفاده از زبان و قالبی نوآورانه، «هومان» به صورت یک داستان تخیلی مدرن و جذاب، نبرد بین نور و تاریکی را برای نوجوانان به تصویر میکشد. در این دنیای دیستوپیایی، تاریکی به طور غیرمنتظرهای غلبه کرده است و شهر در ظلمت فرو رفته است. اما قهرمان داستان، با شجاعت و تصمیم قاطع، تصمیم میگیرد به سفری پرماجرا و پرخطر برود تا نور را به شهر بازگرداند
در طول داستان، «هومان» با رویکردی خلاقانه، به مفهوم امید و رویا اندیشی میپردازد. نویسنده با دقت و دانش عمیق خود، مفهوم امید و اتوپیا را به عنوان یک عینیت شناختی و کاربردی مورد بررسی قرار داده و آن را به صورت یک داستان تخیلی به نوجوانان منتقل میکند
«هومان»، به عنوان یک رمان تخیلی مدرن و داستانی جذاب، به نوجوانان ایرانی فرصتی منحصر به فرد برای ارتقای خلاقیت و اندیشهپردازی میدهد. با الهام از فرهنگ و تاریخ ایران، این اثر به خوانندگان خود امکان میدهد در جهانی پرماجرا و الهامبخش، بازیگران اصلی داستان شوند و از دستیابی به نور و امید در مواجهه با تاریکی لذت ببرند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 264.۴۷ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۴:۴۱:۵۷ |
نویسنده | محمد نصراوی |
راوی | میلاد مبینی |
ناشر | سماوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۰۳ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان درباره شهریه به اسم نِیهیب که مردی ظالم به نام شدّاد بر اون حکمرانی میکنه. توی این شهر همه باید برای شدّاد کار کرده و به ازای کاری که انجام میدن، غذا دریافت میکنن. کسی از این شهر بیرون نمیره و کسی هم به داخل نمیاد. مردم فقط کار میکنن و به آزادی هم فکر نمیکنن چون از نَسناس ها که نیروهای پلید شدّاد هستن میترسن. هومان اسم شخصیت اصلی کتابه. اون یه پسر نوجوانه که با مادرش در یک خونه کوچک در همین شهر زندگی و کار میکنه. هومان توی یه معدن(اگر درست یادم باشه) مشغول به کاره و یه روز مریض میشه. نسناس ها آمار همه کسانی که کار میکنن رو دارن و اگر حتی یک روز کسی سر کارش نباشه، متوجه میشن و میرن سراغش و مجازاتش میکنن. مادر هومان که میفهمه مریضی پسرش سخته و فردا به احتمال زیاد نمیتونه بره کار کنه، به دنبال دارو در بازار میفته. یه ساحره بهش دارو رو بهش میده و میگه در ازاش چیزی از تو که برات ارزشمنده رو میگیرم. مادر هومان صداش رو که باهاش در چاه آواز میخونه و اینجوری برای شدّاد کار میکنه رو از دست میده. فردای اون روز به جای هومان، مادرش نمیتونه سر کار بره. نسناس ها متوجه میشن، مادرش رو پیش شدّاد میبرن و شدّاد اونو طلسم میکنه. داستان از اینجا شروع میشه که هومان میخواد مادرش رو نجات بده و به همین دلیل برای اولین بار از شهر بیرون میره و یه ماجراجویی رو آغاز میکنه. داستان ایده خوبی داشت، ماجراجویی جالبی هم از سر گذروند اما خوب نوشته نشده بود. نقاط ضعف داستان از نظر من این موارده: - این کتاب کلا ۱۷۰ صفحه هست که از نظر من برای این حجم از اتفاقات کم بود. نتیجه هم این شد که همه چیز سریع اتفاق افتاد و ارتباط گرفتن با شخصیتها، موقعیتها و کلا همه چیز سخت بود. هومان با مادرش توی این داستان روی هم، یه نصف صفحه حرف نزده بود که اون بلا سر مادرش اومد و بعد هومان کل کتاب برای نجاتش سختی کشید. یه کم این رابطه رو باید بیشتر عمیق میکردن. همینطور آرمان و رابطهاش با هومان که خیلی سرسری جمع شد درحالیکه آدم مهمی بود. بقیه قسمتها هم به همین منوال، چه حضورش در دهکده، چه در قلعه پیرمرد و الی آخر. - توی داستان چند بار به هومان گفته میشه که تو انتخاب شدی تا کار مهمی انجام بدی. خب اینو توی داستانهای زیادی دیدیم و چیز عجیبی نیست. ولی مشکل اینجاست که هومان مثل شخصیتهای اون داستانا برای این انتخاب قابل باور نیست. مثلا هری پاتر در مجموعه هری پاتر یا حتی ارن یگر در مجموعه حمله به تایتان، انتخاب میشن اما اونا شخصیتهای قابل توجهی دارن. تلاش میکنن، شجاع هستن و با ترسشون مقابله میکنن، منفعل نیستن و منتظر کمک بقیه نمیشینن و خودشون دست به کار میشن. اینجا ما هومان رو داریم که از اول تا آخر یه دست و پا چلفتیه که دائم میترسه، با دوستانش بدرفتاری میکنه، به آدمای اشتباه اعتماد میکنه و دائم منتظر امدادای غیبیه و اتفاقا هر کاری هم که انجام میده به کمک همین امدادای غیبیه، از خودش هیچی نداره. من که بعنوان مخاطب قانع نشدم چرا باید هومان انتخاب میشد. - یه مدل شخصیت ۴ بار در کتاب تکرار میشه که باعث عدم تاثیرگذاریشه. پیرمردی به نام کامیار، پیرمرد کتابخوان، پیرمردی به نام نیکان، پیرمردی که قبل از رسیدن به نور سرخ کوه ظاهر میشه. این همه پیرمرد تو داستان چیکار میکنن آخه؟ یه کم خلاقیت بهترش میکرد. - یه سری دیالوگا زیادی شعاری و نصیحت گونه بودن. اگه یه نوجوان بودم که قطعا کتاب رو تموم نمیکردم. من همین الانم از کتابا و فیلمایی که یه نصیحتو با یه دیالوگ یه دفعه میندازن تو بغلت بدم میاد، توی نوجوانی که این مسئله حتی چند برابر بدتره. اصولا هم اینجور داستانا تاثیر منفی میذارن و اتفاقا آدم رو زده میکنن. مثلا فیلم باربی که تاثیر منفیش بیشتر بود تا مثبت. بنابراین حتی جنبه آموزشی کتاب هم برای من قابل قبول نبود. "ایده خوبی که از دست رفت." بنظرم این تعریف خوبیه برای هومان. پیشنهادی نیست.
هومان یک رمان متفاوت است. سرگذشت انسان اسیر در نظم آهنین نظم شهری است. با سپاس از آقای میلاد مبینی عزیز بابت اجرای خوب این رمان. امیدوارم از خواندن و شنیدن این کار لذت ببرید. محمد نصراوی
خیلی جذاب و خوب بود