یکی از خوراکیهای محبوب بچهها همیشه آبنبات بوده است و آبنبات هل دار یکی از انواع خوشمزه و دلچسب آبنبات است که حس و حال دههی شصت ایران را در خود دارد. درست مثل کتاب آبنبات هل دار که مهرداد صدقی آن را نوشته است و در آن تلاش کرده است کمی نوستالژی را به خاطرمان بیاورد. این کتاب ۴۰۰ صفحهای در سال ۱۳۹۵ در کشور منتشر شد و توانست جایگاه خود را در میان علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران پیدا کند. این کتاب اولین جلد از مجموعهای است که با کتابهای آبنبات پستهای، آبنبات دارجینی و آبنبات نارگیلی ادامه پیدا میکند. این کتابها را نشر سوره مهر منتشر کرده است. داستان طنز آبنبات هل دار نسخه صوتی و الکترونیکی هم دارد و نسخه صوتی آن با صدای میرطاهر مظلومی بازیگر توانمند کشورمان منتشر شده است. اگر به دنبال این نسخه هستید میتوانید آن را در دستهبندی داستان و رمان فیدیبو دانلود کنید.
آبنبات هل دار از زبان پسری به نام محسن از سالهای جنگ در ایران میگوید و از عروسیها، عزاداریها، دغدغههای مردم و چیزهایی شبیه این حرف میزند. اولین برخوردهای مردم با خوراکیها و وسایل لوکس و جدید و چیزهایی مانند تلویزیون رنگی در این کتاب با لحنی طنزآمیز و جذاب روایت شده است و خوشیهای سادهی مردم پر رنگ شده است. این کتابی نگاهی تا حدی حسرت آلود به آن روزها دارد و این موضوع را به ذهن متبادر میکند که علی رغم کم بودن امکانات در آن دوران زندگی با شادمانی بیشتری همراه بوده است
محسن پسر نوجوانی اهل بیرجند است که برادرش میخواهد به جبهه برود و فضای خانوادهاش که از طبقه متوسط هستند برای همین موضوع تغییر کرده است. او پسری سرزنده و شیطان است که خرابکاریهای بامزهای انجام میدهد و در دل این کارها روایتی از روزگار یک خانوادهی طبقهی متوسط، که طبقهی غالب جامعه ایران است بیان شده است. او دروغهای شاخدار میگوید و حتی زیراب همکلاسیهایش را در مدرسه میزند. در کوچه با بچهها فوتبال بازی میکند و از آش پشت پای پسر همسایه که دستهجمعی در کوچه پختهاند میچشد. به عروسی میرود و برنامهریزی میکند با پولهایی که در مجلس جمع کرده چه چیزهایی بخرد.
مهرداد صدقی نویسندهی ایرانی متولد بجنورد است و در سال ۱۳۵۶ به دنیا آمده است. کودکی او در دههی شصت همان فضایی که داستان آبنبات هل دار در آن روایت شده است به دنیا آمد. او در دانشگاه در رشتهی مهندسی صنایع درس خوانده و دکترای صنایع چوب و کاغذ دارد اما با این وجود به نوشتن روی آورده است و استعدادش را در طنز پردازی نشان داده است. در بالا به تعدادی از کتابهای او اشاره کردیم در ادامه تعداد دیگری از این کتابها را معرفی میکنیم:
از روی کتاب آخرین نشان مردی سریالی با عنوان پدر پسری ساخته شد که در سال ۹۹ از شبکه پنج پخش شد و با استقبال مخاطبان مواجه شد.
بیخود نیست که کتاب آبنبات هل دار بیش از ده بار تجدید چاپ شده است و نسخه صوتی آن هم در میان شنیدنیترین کتابها قرار دارد، این کتاب یک اثر تماماً ایرانی است که سالهای به خصوصی را در تاریخ ایران به خاطر افراد میآورد. هم نوجوانان و جوانان این دوره که آن روزها را به یاد نمیآورند میتوانند این کتاب را بخوانند و به یک فضای شاد و بامزه از گذشته بروند و هم کسانی که در آن روزها زندگی کردهاند میتوانند به این شکل آن روزها را دوباره به یاد بیاورند و احساسش را دوباره تجربه کنند. صدقی به شیوهای هنرمندانه به مخاطبش تلنگر میزند و میگوید راههایی برای آسانتر گرفتن زندگی هم وجود دارد. از سوی دیگر صدای گرم میرطاهر مظلومی نسخه صوتی این کتاب را متفاوت کرده است و باعث شده است هرچه بیشتر از آن لذت ببرید.
عمه بتول، که شاباش را ریخت روی عروس و داماد، گریه کنان گفت:«قربانشان برم! چی به همم میآن.» هیچ یک از بچهها به عروس و داماد نگاه نکردند که آیا به هم میآیند یا نه؛ چون همه مشغول جمع کردن پول بودند. حمید مثل ژان والژان، پایش را گذاشت روی یکی از پولها تا نتوانم آن را بردارم. تا خم شدیم، کلههایکان خورد به همدیگر و برای این شاخ درنیاوریم زود تف کردیم. هرچند حمید آن را برداشت، بازهم من از او بیشتر پول جمع کرده بودم؛ شانزده تومان و پنزار. با آن پول میشد یک ساندویچ کالباس با نوشابه، یک بستنی، یک لیوان تخمه و یک آدامس بخرم. حمید دوازده تومان جمع کرده بود، سعید بیست پنزار، و فرهاد پونزه زار. فرهاد در یک اقدام خودشیرین کنی، پولش را برد داد به عروس و داماد. توی دلم گفت:«چی غلطا!» ولی محمد که از این حرکت خوشش آمده بود یک ده تومانی به او داد. بلافاصله من و حمید هم پولمان را به محمد دادیم؛ اما چون خبری از پاداش نشد در همان شلوغی با التماس مجبورش کردیم پولمان را پی بدهد.
توی مردانه همه مردها در یک ردیف نشسته بودند ود داشتند از جبهه و کوپن روغن نباتی و نفت برای زمستان حرف میزدند.
کتاب آبنبات هل دار از آن دسته کتابهایی است که خواننده را از زمان و مکان خودش جدا میکند و او را به درون قصه میبرد و اجازه میدهد احساسات جدیدی را تجربه کند. کتابهای دیگری هم با این خصوصیات وجود دارند. در ادامه تعدادی از این کتابها را معرفی میکنیم:
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 697.۷۳ مگابایت |
مدت زمان | ۱۲:۴۲:۰۴ |
نویسنده | مهرداد صدقی |
راوی | میرطاهر مظلومی |
ناشر | سماوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۱۱/۰۵ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یکی از بینظیرترین داستان هاییه که تا بحال خوندم . اینقدر طنز شیرینی داره که واقعا مثل یه آبنبات فوق العاده خوشمزه است . روایتی از سالهای جنگ که با آداب و رسوم و روابط خانواده و شیطنت های پسر بچه ای ده ساله اینقد ر جذابِ که دلت نمیخواد رهاش کنی . داستانی برای تمام سنین . من با بچه هام گوش میکنیم و تمام مدت میخندیم . ممنون از آقای صدقی با این قلم روان و طنز شیرین و دلچسبشون و البته که جای تشکر ویژه هم از آقای مظلومی داره که شیرینی داستان رو با روایت عالیشون صدچندان میکنن . فقط امیدوارم آبنبات پسته ای هم آقای مظلومی بخونن تا سه گانه شیرین آبنبات ها کامل بشه . حتما بشنوین این داستان فوق العاده رو
به هر حال من هم آب نبات هل دار( البته به زحمت تا آخر تحملش کردم) و هم دارچینی رو گوش دادم ،دارچینی رو بیشتر دوست داشتم ،اما چیزی که آزارم میده اینکه چطور از توی خانواده ای اینطور بهم ریخته که همه مشغول دروغ گویی و سر هم و سر دیگران کلاه گذاشتن هستن و مدام غیبت میکنن و دروغ میگن و از هم دزدی های کوچک و بزرگ میکنن،یکی میشه محمد و یکی میشه ملیحه یکی مومن و معتقد و یکی درسخوان و دانشجوی پزشکی در حالی که به محسن کوچکترین توجهی از لحاظ تربیت اجتماعی و درس خواندن نمیشه ،بعد ناگهان بدون هیچ پیش زمینه ای محسن متحول میشه و غیره و غیره .به نظرم نویسنده ایده خوبی داشته ولی پردازش اون جای بحث داره.
یکی از بهترین کتابهای طنز ایرانی ک خوندم که با اجرای ماهرانه ی جناب صدا قشنگ، آقای میر طاهر یک اثر پربار بوجود آورد، بنظرم کتاب میتونه در دسته ی تاریخ معاصر هم بخوبی جا بگیره!! برای من ک تک تک ماجراها مثل یک فیلم کودکی خودم از جلوی چشمم رد شد و با یادآوری خاطراتی ک داشت کمرنگ میشد اشک تو چشمام جمع میشد، کی ما آنقدر زود بزرگ شدیم... البته نقد من فقط ب صداگذاری و موسیقی داستانه ک در ابتدای هربخش جملات تکراری میگفت و خیلی قسمتها اصلا نیازی ب آهنگ نداشت ولی آهنگ خیلی رومخی طور اضافه شده بود درعین حال از نیمه داستان ب بعد موسیقی خیلی بجاتر استفاده شد، در کل همگی خسته نباشین🌹🙏
سلام ، با این ذهنیت که طنز فارسی فقط ( دایی جان ناپلئون و ماشاالله خان در دربار ...) است و با اکراه شروع به خواندن آبنبات هل دار کردم و خب با گذشت ده صفحه از طنز این کتاب خوشم اومد که عمده دلیلش البته جدای از حوادث جالب گاه به گاهش ، لهجه ی زیبای بکار گرفته شده بود ، با این تصور که صوتی این کتاب هم با همین لهجه روایت شده باشد ، متن نمونه را گوش کردم اما صدحیف با وجود گرمی و حرفه ای بودن صدای آقای میر طاهر مظلومی ، عدم بکار بردن لهجه در نسخه صوتی به اعتقاد بنده لطمه فراوانی به متن و کتاب و اصالت آن وارد کرده است . سلامت باشید...
این کتاب خیلی جالبی بود برای من و دوتا پسرام که تقریبا همسن و سال راوی داستان هستن این کتاب رو ما باهم و چند بار گوش دادیم حتی جمله های کتاب رو بچه ها تقریبا حفظ شدن و برای تکیه کلام ازش استفاده میکنن هنرمندی نویسنده کتاب که توی این همه هیاهو و تنوع چنین تاثیر گزاری برای نوجوان ها داره قابل تقدیره همچنین راوی محترم که با لحن زیبا و زیر و بم های استادانه تاثیر کتاب رو دوچندان کرده لطفا اگه امکانش هست جلد های دیگر مجموعه هم صوتی بشه ممنونم
کتاب مثل اسمش شیرین بود فقط بعضی ح وادث کتاب با واقعیت اون زمان همخوانی نداشت مثلا در بجنورد دهه ۶۰ سنگ قبرها اونم برای زنها عکس داشته اند؟ تقریبا غیر ممکنه! و از این دست ناهماهنگی های زمانی بازم داشت. روایت آقای میرطاهر خوب بود ولی بهتر هم می تونست باشه. خطاب به ناشر صوتی: لطفا کتاب بعدی (ابنبات پسته ای) را هم به صورت صوتی منتشر کنید تا بین دو کتاب گپ نیفتد و سیر زمانی حوادث از دستمان خارج نشود. با تشکر
موزیک در اول هر فصل یکم آزار دهنده بود ، کتاب با ریتم خیلی خوبی شروع شد با طنز فوق العاده ، ولی از اواسط کتاب رفته رفته انگار دست نویسنده از داستان جذاب خالی شد . و آخر کتاب هم به نظرم میشد بهتر تموم بشه . در کل برای کسانی که قصد دارن این کتاب رو گوش بدن توصیه میکنم که اینکار رو انجام بدن . کتاب قشنگیه مخصوصاً با صدای جذاب استاد مظلومی
شاید برای عدهای که هنوز توی ذهنشون فضای دهه شصت جذاب و خاطرهانگیزه بتونه باعث نوستالژیبازی بشه اما من به عنوان یه دهه هفتادی حس خوبی از داستان نمیگیرم. کاراکترها و فضا همه چرک و پر از بدبختی. جوراب پاره دمپایی ساییده ملت پرتوقع و سطحی و بیتربیت. اینا هیچکدوم بانمک نیست و ارزش هنری بزک کردن و به نیکی ازشون یاد کردن نداره.
کتاب حال و هوای خوبی داشت ما رو به روزهای بی دغدغه ی کودکی مون برد اجرای آقای مظلومی خیلی ساده و یکنواخت بود پخش آهنگ : "از نگاه یاران .. ندا می رسد .. لحظه ی رهایی .. فرا می رسد " در انتهای کتاب خیلی بجا و تاثیر گذار بود بعد از اینکه کلی با کتاب خندیدم با پخش این آهنگ خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و اشک ریختم🥺🥺🥺
درود بر شما خدا قوت ببخشید تکرار نام کتاب نویسنده و گوینده از ارزش اثر می کاهد. هرچند طبق روال سایر رمان هائی که در مورد جنگ ایران و عراق است تا حدودی کلیشه ای بود در کنار مردسالاری ها و تبعیضات طبقاتی و جنسیتی حاکم در ایران... ولی مایه های طنزگونه خوب بود مخصوصا با اجرای جناب آقای میرطاهر موفق باشید و مانا ?