... زمستان بی رحم، انسان را از درون تهی و تبدیل به نیی هفت بند می کند و غم ها و خاطرات و احساس پوچی را بی درنگ در او می دمد.در تعجب ام که این مردم چگونه می خندند و با شادی مثل پرنده ها روی نوک پنجه هایشان می پرند؟ پیران این جا مگر نمی میرند؟ هرکدام شان خاطرات صد سال عمر را با نیرویی نشاط انگیز و بدون کوچک ترین ترسی به دوش می کشند و میان برف ها و جمعیت در حرکت اند، اما تو، ای سرزمین شرقی مدیترانه که از کنار دریا تا اعماق دشت ها دامن گسترده ای، چرا نمی گذاری ساکنانت طعم پیری را بچشند؟...