کتاب «زن وسطی» مجموعهای از داستانهای کوتاه و معروف آمریکای لاتین است که به همت «اسدالله امرایی» گردآوری و ترجمه شده است. اولین داستان این کتاب با عنوان «ادبیات آتش است» Literature Is Fire از «ماریو بارگاس یوسا» نویسنده و سیاستمدار مطرح اهل پرو است که در سال 1967 منتشر شد. این نویسنده یکی از معتبرترین نویسندگان آمریکای جنوبی است که موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبی سال 2010 شد. داستان دیگر این مجموعه به نام «25 اوت 1983» به «خورخه لوییس بورخس» نویسنده، شاعر و ادیب معاصر آرژانتینی تعلق دارد که برندهی جایزهی ملی ادبیات آرژانتین است. این نویسنده خالق داستانهای کوتاه بینظیر است، او در این داستان مردی را در برابر خودش در اتاق مسافرخانهای قرار میدهد و خواننده را در فضایی فراواقعگرایانه همراه خود میکند. داستان سوم مجموعه کتاب «زن وسطی» با عنوان «خانهی تسخیر شده» نوشتهی «خولیو کورتاسار» نویسندهی آرژانتینی است که بیشتر سالهای عمرش را در فرانسه زندگی کرد. این نویسنده شخصیتی بسیار تأثیرگذار در ادبیات آمریکای لاتین دارد و برخی او را یکی از نویسندگان شاخص دهه شصت میلادی میدانند. او در این کتاب داستان خواهر و برادری را روایت میکنند که در خانهای بزرگ و بدون ارتباط با افراد دیگر زندگی میکنند. داستان دیگر این مجموعه نوشتهی «خوان کارلوس اونتی» است که با عنوان «حضور» منتشر شده است.
مجموعه داستان کوتاه «زن وسطی» اثری خوشخوان است که شما را با مجموعهای از بهترین و برجستهترین نویسندگان ادبیات آمریکای لاتین آشنا میکند. ادبیات این منطقه گنجینهی باارزشی است که آثار و رمانهای شاهکاری را به جهان هدیه داده است. داستانهای دیگر این کتاب از نویسندگانی همچون «آرتورو آریاس»، «آرمونیا سامرس»، «فرناندو سورنتینو» و «خوان بوش» است. «اسدالله امرایی» مترجم داستانهای این نویسندگان گفته است: «بدیهی است که این نویسندگان یکسان نمینویسند و یکسان نمیاندیشند و هر کدام سبک خاص خود را دارند. تفاوت دیدگاهها، سبک و نظرگاه این نویسندگان آنقدر زیاد است که تنها توجیه گنجاندن آثار آنها در کنار هم، غنای داستان و پیام اجتماعی است.»
کتاب «زن وسطی» را انتشارات افراز با ترجمهی «اسدالله امرایی» در سال 1387 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «اسدالله امرایی» مترجم و نویسندهی ایرانی متولد اردیبهشت سال 1339 تحصیلاتش را در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی دنبال کرده است. او از دههی شصت همکاریاش با نشریات را آغاز کرد و زندگیاش را وقف ترجمهی کتاب بهخصوص آثار آرژانتین، پرو و اروگوئه کرده است. او تا امروز بیش از دهها کتاب از نویسندگان به نام دنیا ترجمه کرده است و ازجمله برخی آثار او میتوان به ترجمهی کتابهای «داستان ناگهان»، «برفهای کلیمانجارو»، «مردان بدون زنان»، «خزان خودکامه» و «کوری» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک و صوتی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای مطالعه و دانلود موجود است.
ایرن آزارش به مورچه هم نمیرسید. صبح، کارش را که تمام میکرد، توی اتاقخواب خودش مینشست و بافتنیاش را دست میگرفت. چرا آنقدر میبافت؟ نمیدانم. زنها برای در رفتن از زیر کار، بافتنی دست میگیرند. اما ایرن با بقیهی زنها فرق داشت، هميشه چیزهای ضروری میبافت: ژاکت زمستانی، جوراب برای من، راحتی و روتختی برای خودش. بعضی وقتها ژاکتی میبافت، اما از یک جای آن خوشش نمیآمد و تمامش را میشکافت. دیدن کلاف در هم پشم که توی سبد بافتنی با تلاشی بیهوده خود را به اینطرف و آنطرف میزد، تماشایی بود. سرانجام شکل میگرفت. روزهای شنبه برای خرید پشم به شهر میرفتم. ایرن حسن انتخاب مرا میپسندید. یادم نمیآمد کلافی را برگردانده باشد. من هم فرصت را غنیمت میشمردم و گشتی توی کتابفروشیها میزدم تا اثر تازهای از ادبیات فرانسه پیدا کنم. فایدهای نداشت، از سال ۱۹۳۹ اثر قابلاعتنایی به آرژانتین نیامده بود.
راستش، میخواهم از خانه بگویم، خانه و ایرن. خودم چندان اهمیتی ندارم. ماندهام که ایرن اگر بافتنی نداشت، چه کار میکرد؟ آدم میتواند کتابی را دو بار بخواند، ولی نمیتواند بلوزی را که یک بار بافته، دوباره ببافد. تازه، اگر بشود هم، لطفی ندارد. یک روز متوجه شدم کشوی گنجهی نفتالین زده، پر از شالهای سبز و سفید و صورتی است. با آن همه شال رنگارنگ، به مغازه بیشتر شباهت داشت تا گنجهای سرشار از بوی شیرین نفتالین. دلم نمیآمد بپرسم آن همه شال به چه دردش میخورد. نیازی نداشتیم برای نان در آوردن کار کنیم. درآمد مزارع، کفاف زندگیمان را میداد، تازه اضافه هم میماند. اما ایرن فقط به بافتنی علاقه داشت و در آن مهارت زیادی پیدا کرده بود. میلهای بافتنی توی دستهای چابکش مثل توتیا، تند تند برق میزد و دو گلوله نخ توی سبد به چپ و راست میخورد، چه قدر هم تماشایی بود.
حیف است از نقشهی بنای خانه یادی نکنم. اتاق پذیرایی دلنشین، با پردهی پرنقشونگار، کتابخانه و سه اتاقخواب دلباز، در دورافتادهترین کنج خانه. روبه روی «رودریگس پنیا» بود. راهرویی با در چوبی بزرگ، آن قسمت را از طرف ما که آشپزخانه و حمام و اتاقخواب و هال بزرگ در آن قرار داشت، جدا میکرد. از ورودی چوبی، با شیشههای رنگی مشجر و در آهنی رد میشدیم و به سرسرا میرفتیم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۰ مگابایت |
تعداد صفحات | 176 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۵۲:۰۰ |
نویسنده | گروه نویسندگان |
مترجم | اسدالله امرایی |
ناشر | نشر افراز |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۹/۰۲ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 3,200 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ماریو بارگاس یوسا، خورخه لوییس بورخس، فرناندو سیلوا، اوراسیو کوئیروگا، موریلو روبیائو، لیلیانا هکر، خوان بوش، ماریو بندتی، خولیو کورتاسار، دینا سیلبی یرا د کروس، خوان کارلوس اونتی، آرمونیا سامرس، نیکلاس سی. واکا، آمالیا رندیک، آنتونیو مونتانا، آرتورو آریاس، گریگوریو لوپس فوئنتس، مواسیر اسکلیر، خوان خوسه آرئولا، فرناندو سورنتینو
من هر پنج جلد و خوندم . از داستانهای کوتاه نویسندگان اروپا بیشتر خوشم اومد. داستانهای کوتاه آمریکای لاتین خیلی جالب نبود به من که نچسبید.
منم متاسقانه علارغم اینکه خیلی علاقه مند به داستان کوتاه هستم ...متاسفانه خیلی نتونستم ارتباط بگیرم
ترجمه عالی، متأسفانه اکثر داستانا جذبم نکردن
بد بود!
خیلی خوشم نیومد
عالی