داستانهای جذاب و خواندنی زیادی در دنیا وجود دارند. زندگی در پیش رو یکی از همین قصههاست که رومن گاری نویسندهی مشهور فرانسویزبان آن را نوشته است. داستانی خواندنی و جذاب که از زبان یک پسر نوجوان روایت میشود و شما را به سفری عجیب در یک محلهی فقیرنشین به نام گوت دور میبرند. این کتاب اولینبار در سال ۱۹۷۵ به فرانسه منتشر شد و سپس به نام «The Life Before Us» در انگلیسی شناخته شد. کتاب زندگی در پیش رو یکی از شناختهشدهترین کتابهای نویسنده است که با نام امیل آراژ نوشته شده است و یکی از جوایز کنگور نویسنده را برایش به همراه داشته است. داستان کتاب بهقدری دوستداشتنی است که سینماگران هم به سراغش رفتهاند. اولینبار از روی این کتاب فیلمی به نام مادام رزا ساخته شد که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. سال ۲۰۱۰ نیز از روی این رمان فیلمی به نام زندگی در پیش رو ساخته شد. این داستان نظرات منتقدان زیادی را هم به خود جلب کرد و بسیاری معتقدند که این کتاب توانسته است همنشینی افکار و فرهنگهای مختلف را در کنار هم بیاورد و نشان دهد سیاهی و سفیدی هیچکدام مطلق نیستند.
زندگی در پیش رو از آن کتابهایی است که چندین ترجمه از آن در ایران وجود دارد. یکی از این ترجمهها، ترجمهی لیلی گلستان است که نشر ثالث آن را در بازار کتاب ایران عرضه کرده است. فیدیبو نسخه الکترونیک این رمان را در همین صفحه در دستهبندی داستان و رمان برای علاقهمندان به کتابهای الکترونیکی عرضه کرده است.
کتاب زندگی در پیش رو داستان پسری به نام محمد در پاریس است که او را با نام مومو میشناسند. مومو در محلهای فقیرنشین با پیرزنی به نام خانم رزا زندگی میکنند. این زن یهودی از کسانی است که توانستهاند از آشویتس زنده بیرون بیایند و حالا سرپرستی بچههای بیخانمان پاریس که اکثراً فرزندان زنان فاحشه هستند را برعهده دارد. با پیرشدن پیرزن در طول زمان مومو تلاش میکند از میراث او محافظت کند و در این مسیر داستان زیبای گاری به تصویر کشیده میشود.
رومن گاری (Romain garry) متولد سال ۱۹۱۴ در لیتوانی است. او پدری روسی داشت اما کودکی را با مادرش گذراند و همراه به او فرانسه رفت. او بهعنوان یک فرانسوی بزرگ شد و داستانهایش را هم بعدها به همین زبان نوشت. رومن گاری در دانشگاه حقوق خواند و در جریان جنگ جهانی دوم هم بهعنوان خلبان نیروهای آزاد فرانسه پیوست. او بعدها بهخاطر فعالیتهایش در جنگ نشان لژیون دونور گرفت. این نویسنده پس از جنگ مدتی را بهعنوان سیاستمدار فعالیت کرد و سپس به نوشتن روی آورد و نشان داد استعدادش در این کار بیشتر از هر چیز دیگری است. او با نامهای مختلفی مینوشت و همین باعث شده است تنها نویسندهای است که دوباره برنده جایزه گنکور شده است. او در سال ۱۹۸۰ زندگی خود را با شلیک یک گلوله پایان داد. یادداشت خداحافظی او یکی از شناختهشدهترین یادداشتهای جهان است: «بهخاطر همسرم نبود. دیگر کاری نداشتم ... واقعاً به من خوش گذشت ... متشکرم و خداحافظ». از این نویسنده آثار برجستهی زیادی باقیمانده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
زندگی در پیش رو نشاندهندهی هنر کمنظیر نویسندهاش است. گاری یک نویسندهی معمولی نیست. او کسی است که دنیا را به جالبترین شکل ممکن میبیند و این توانایی را دارد که زیبایی و زشتی را کنار هم بیاورد و یک نقاشی زیبا را به تصویر بکشد. در زندگی در پیش رو هم او چنین تصویری رسم کرده است. تصویری که با شروعکردن کتاب در آن غرق خواهید شد و میتوانید برای ساعتها از آن لذت ببرید.
نگاهش کردم، دستهایم در جیبم بود و بهش لبخند زدم، اما چیزی بهش نگفتم. چه فایدهای داشت. جوانک سیسالهای بود که حالا حالاها، باید خیلی چیزها یاد میگرفت. چند روز بعدش بود که اتفاق خوشحالکنندهای برایم افتاد. رفته بودم دنبال خرید از مغازهی بزرگی در محله اپرا که توی ویترینش یک سیرک داشت تا پدر و مادرها بدون هیچ زور و جبری از جانب بچهها آنها را به تماشا بیاورند. ده باری میشد که به آنجا رفته بودم، اما آن روز خیلی زود رسیدم. هنوز پردهاش بسته بود. با یک جاروکش آفریقایی که نمیشناختمش و سیاه بود از این در و آن در حرف زدیم. اهل محله اوبرویلیه بود، چون آنجا هم از اینها دارند، سیگاری کشیدیم و لحظهای به جارو کردنش در پیادهرو نگاه کردم، چون بهترین کاری بود که میتوانستم بکنم، بعد رفتم به مغازه و کیف کردم.
ویترین پر بود از ستارههایی بزرگتر از اندازه طبیعی که دائم چشمک میزدند. وسط ویترین سیرک بود، با دلقکهایش و فضانوردهایی که به ما میرفتند و برمیگشتند. در این حالا دستی هم برای عابران تکان میدادند. بندبازها هم که به این شغل عادت کرده بودند بهراحتی در هوا پرواز میکردند. رقاصههایی با لباس سفید باله روی پشت اسب شیرینکاری میکردند.
زندگی در پیش رو بخش مهمی از ادبیات فرانسه است. اگر از این کتاب جذاب لذت بردهاید در ادامه میتوانید به سراغ آثار زیر بروید:
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۳۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 231 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۴۲:۰۰ |
نویسنده | رومن گاری |
مترجم | لیلی گلستان |
ناشر | نشر ثالث |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | La vie devant soi: roman |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۳/۲۱ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
توی ذهنم ادامه میدهم. پرسید چرا کتاب میخوانی؟ یکی از پاسخهای کلیشهای را دادم؛ برای اینکه زندگی را و جهان را از زاویههای دیگری نیز ببینم. و هنوز هم یکی از پاسخهای من همین است. این اولین کتابی است که از رومن گاری میخوانم. کتابی که کتاب نیست، فیلم هم نیست، برای من کمی فراتر بود انگار. با مومو ( شخصیت اول و راوی کتاب) لحظه به لحظه بودم. با مومو چندشم میشد، میخندیدم، ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم و دلم برای رزا خانم هم سوخت. مومو بچهی بزرگی بود. ( نمیدانم فعل گذشته مناسبتر است یا حال)، آنقدر خوب میدید، میشنید، تحلیل میکرد، استفاده میکرد و روایت میکرد که مجبور بودم همراه او شوم و همان چیزهایی را ببینم که او میخواست البته این اجبار شیرینی بود. همه چیز آن طور که فقط ما میبینیم نیست. کتاب، کتاب پیوندها بود، پیوند رنگهای مختلف انسانی که در بعضی نقاط آنقدر کمرنگ هستند که این تفاوت به چشم نمیآید و بعضی جاها همین تفاوت باعث خون و خونریزی شدهاست. دوستش داشتم و شاید بعدها، دوباره بخوانمش با همین ترجمهی متناسب که انگار خانم گلستان هم با مومو زیسته و بعد ماحصل زیستنش را کتاب کرده و به دست ما رسانده. ( دستشان درد نکند.) دوست داشتم ادامه داشته باشد، دوست داشتم بدانم مومو چه میشود ولی به خواستن من نیست، قدرت دست نویسنده است.
نظر یک کاربر گودریدز: محمد ده ساله فرزند یک روسپیه و در کنار پیرزنی زندگی میکنه که شغلش نگهداری از بچه های زنهای فاحشه است. داستان تو یکی از محله های فقیرنشین و بدنام فرانسه انفاق میفته، جایی که فقر و سیاهی نمایانترین چیزه، اما نگاه محمد پر از جریان زندگی و امیده و همین داستان و جذاب کرده. از سمت دیگه قرار دادن دینها (اسلام و یهود) کنار هم یک ساختار بی نظیر رو برای داستان بوجود آورده. پایان بندی هم در راستای خط اصلی روایت کاملا به جا و فوق العاده بود. و نقطه قوت اصلی هم ترجمه تمیز لیلی گلستانه که بدون ضربه زدن به متن اصلی (همونطور که خودش هم در پیشگفتار کتاب اشاره کرده) اینقدر روون و صریح ارائه شده
نسخه چاپی این کتابو تا حدود ۸۰ صفحه خوندم. نکته مثبتش جمله های قشنگ توی متن بود ولی در کل به عنوان یه رمان تا جایی که خوندم باهاش حال نکردم. تکراری و کسل کننده، همش داشت شرح میداد تا حدودی حالت روتین انگار. اتفاق خاصی نمیفتاد و یا اگه بود، بولد نمیشد. اونقدرا هم که تعریفش بود به نظرم نقش اصلی آنچنان دید قشنگی هم نداشت. معمولی بود. ولی همچنان میگم جمله های قشنگی داشت که دلیل اومدنم به سمت رومن گاری شد. البته الان پشیمون شدم :/ ترجیح میدم فقط تیکه کتاباشو بخونم..
نسخه چاپی کتابو گرفتم و تازه خوندنش رو تموم کردم. کتاب روان، خوشخوان هست. ترجمه خانوم گلستان هم خیلی روان و شیوا بود. داستان کتاب هم خیلی خوبه. زندگی یه پسر بچه ای ب همراه پیر زنی که اونو بزرگ کرده و توی شرایط سخت و پر از فقر و مشکلات محیط پیرامونش و شیوه کنار اومدنش با اون شرایط رو نشون میده. برای کسایی ک میخوان کتابو بخونن، این میتونه یه مقدمه مفیدی باشه.کتاب واقعن خوبه. از دستش ندین
شیوهی بیان داستان که از زبان یک پسر بچه روایت میشه بقدری قشنگ و زیباست که حس نمیکنی یک بزرگسال داره روایت میکنه بلکه باورت میشه این پسر بچهداره خاطراتش را میگه. که هنر رومن گاری را میرسونه. بهترین ترجمه هم از خانم لیلی گلستان هست. با اینکه این داستان تلخیهای خودش را داره اما خیلی روحنواز هست و احساس شمارا برانگیخته میکنه و با داستان همراه میشید
داستان به شدت تلخ، صریح و بیپرده از آنچه در زیر پوست فرانسه در جریانه. تأثیر فقر، فرهنگ، سیاست و نژاد بر زندگی شخصیتهای داستان که راوی قصه با نگاه بچگانه خودش بیان میکنه. در نهایت پایان شاید خوبی که رقم میخوره و نگرانی خواننده رو کمی کم میکنه.
یکی از جالب ترین رمانهایی بود که به عمرم خوندم. حقیقت تلخ اما زیبایی رو به تصویر کشیده بود. دید آدم رو نسبت به افراد به ظاهر ناپسند اجتماع تغییر میده و باعث میشه عمیق تر به وجود انسانی افراد نگاه کنیم.
کتابی سرشار از احساسات کودکانه ی یک پسر حدودا 10 ساله ی با مزه. گر چه رگه هایی از جریانات بعد از جنگ جهانی دوم در داستان وجود دارد اما اگر بدنبال ماجراجویی هستید این کتاب مناسب شما نیست
کتاب به قدری خوبه که سومین باره میخونم! دوبار چاپی رو خوندم و الانم الکترونیش رو میخونم. چون کسی که کتابم رو بهش قرض دادم، دیگه کتابم رو نیاورد! 😐
چقدر جالب بود داستانش.. از یه زاویه دیگه نگاه کردن به آدما و کاراشون و زندگی..