کتاب صوتی پیش از آن که قهوه سرد شود نشر رادیو گوشه

بازگشت به گذشته و سفر به آینده، حسرت‌های بزرگ انسان است که در واقعیت نمی‌توان آن را محقق کرد. اما اگر یک جایی باید که بتواند شما را به گذشته ببرد، آیا حاضر هستید آن را امتحان کنید و برای یک بار به گذشته بروید؟ رمان فانتزی پیش از آن که قهوه سرد شود به نویسندگی توشیکازو کاواگوچی، یک رمان فانتزی است که در آن افراد می‌توانند با رفتن به یک کافه در توکیو، به گذشته سفر کنند و هرکسی که می‌خواهند را ملاقات کنند. اما این ملاقات باید قبل از سرد شدن قهوه تمام شود، وگرنه اتفاقات غیرمنتظره‌ای رخ می‌دهد. با وجود این تلاطم، آیا مسافران کافه توکیو باز هم حاضر هستند به گذشته‌شان برگردند؟

پیش از آن که قهوه سرد شود، سفر به گذشته

کتاب پیش از آن که قهوه سرد شود (Before the Coffee Gets Cold) یک رمان بسیار دوست‌داشتنی است که با داستانی خیالی، شما را همراه خودش می‌کند. این کتاب کافه‌ای در توکیو را به تصویر می‌کشد که افراد می‌توانند به آنجا بروند و یک قهوه سفارش بدهند و تا زمان سرد شدن قهوه، به گذشته سفر کنند. این کافه برای سفر به گذشته، قوانینی وضع کرده است که همه باید آن را رعایت کنند. برای مثال افراد فقط تا زمانی می‌توانند در گذشته بمانند که قهوه‌شان سرد نشود و قبل از آن باید خودشان را به زمان حال برسانند. یکی دیگر از قوانین این است که هیچ‌کس نمی‌تواند گذشته را تغییر دهد و کارهایی که افراد در این سفر انجام می‌دهند، تاثیری بر آینده‌شان ندارد.

شاید برایتان سوال شده باشد که این سفر چه فایده‌ای دارد؟ وقتی نه می‌توان مشکلات گذشته را حل کرد و نه می‌توان آینده را تغییر داد؟ جواب این است که این سفر تدارک دیده شده تا شما برای آخرین بار، با هرکسی که می‌خواهید دیدار کنید و با او حرف بزنید. شاید حرفی مانده که در گذشته نتوانسته‌اید به آن فرد بزنید و حالا وقتش رسیده تا در این سفر، به او حرف دل‌تان را بگویید.

داستان از جایی شروع می‌شود که یک زن جوان و موفق که در یکی از کارهایش با مردی آشنا شده و به هم علاقه پیدا کرده‌اند، می‌خواهند در یک کافه با یکدیگر ملاقات کنند. آن‌ها به کافه همیشگی‌شان می‌روند و می‌فهمند که کافه بسته است و برای همین به یک کافه دیگر می‌روند که در یک زیرزمین قرار دارد. کافه کوچک است و فضای کمی دارد. بعد از اتفاقاتی، زن در یک مستند متوجه می‌شود که طبق افسانه‌های محلی، آن کافه می‌تواند افراد را به گذشته ببرد. بنابراین او تصمیم می‌گیرد دوباره به آن‌جا برود و به گذشته سفر کند.

کتاب در توصیف این کافه گفته است: کافه دستگاه تهویه هوا ندارد. در ۱۸۷۴ افتتاح شده، یعنی بیش از ۱۴۰ سال پیش. آن وقت‌ها مردم از چراغ نفتی برای روشنایی استفاده می‌کردند. چندبار در این سال‌ها دستی به سر و رویش کشیده‌اند، اما فضای داخلی‌اش همانی است که روز اول بود، لابد برای دوران خودش خیلی پیش‌رو بوده. گفته می‌شود که تاسیس اولین کافه‌های ژاپن به حوالی ۱۸۸۸ برمی‌گردد. یعنی ۱۴ سال بعد از آن.»

کتاب مورد نظر دارای چهار داستان فانتزی، احساسی، غم‌انگیز و حتی خنده‌دار است. شخصیت‌پردازی و داستان‌سرایی قوی است و شما را تا آخرین لحظه همراه می‌کند. گوش دادن به این اثر شما را با یکی از بزرگ‌ترین سوالات بشر روبه‌رو می‌کند: چطوری می‌توان به گذشته سفر کرد؟! هرچند در واقعیت چنین امکانی وجود ندارد، اما فکر کردن به آن می‌تواند قوه تخیل‌تان را قوی کند و ذهن‌تان را رها سازد.

شما می‌توانید این کتاب را همین الان از وب‌سایت یا اپلیکیشن فیدیبو دانلود کنید.

شنیدن این کتاب را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

اگر به خواندن رمان‌های داستانی-فانتزی علاقه دارید و دوست دارید سوار بر بال خیال، به سفرهای دور و دراز بروید، شنیدن این کتاب را در اولویت قرار بدهید. کتاب مورد نظر از نظر داستان‌سرایی بسیار قوی است و قوه تخیل شما را قوی می‌کند. علاوه‌بر آن، پیش از آن که قهوه سرد شود پر از مضامین مهم زندگی است که شما در زندگی روزمره و واقعی با آن‌ها سروکار دارید. مفاهیمی مثل عشق، زندگی، حسرت، غم، شادی و... .

کتاب‌های مشابهی که باید بخوانید

کتاب حاضر درون‌مایه رئالیسم سحرآمیز دارد و هم از واقعیت و هم از خیال کمک گرفته و به همین دلیل، یک اثر بسیار دوست‌داشتنی است. اگر از شنیدن این کتاب لذت بردید، می‌توانید کتاب‌های زیر را نیز به‌صورت نسخه صوتی یا الکترونیکی تهیه کنید:

• کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ
• سلاخ خانه شماره پنج اثر کورت ونه‌گات
• ارباب زمان اثر میچ آلبوم

کتاب‌های متعدد دیگری با درون‌مایه سفر به زمان نوشته شده‌اند که اگر مایل باشید می‌توانید به آن‌ها نیز سر بزنید. از دیگر کتاب‌های مشابه می‌توان به همسفر مسافر زمان، رستوران آخر جهان و پانزده زندگی اول هری آگوست اشاره کرد.

شنیدن این کتاب چقدر زمان لازم دارد؟

کتاب مورد نظر چند فصل و در مجموع ۲۰۰ صفحه دارد و شما می‌توانید به سرعت آن را بخوانید و از خواند هر سطر لذت ببرید. اگر هر شب ۲۰ صفحه از این اثر را مطالعه کنید، ۱۰ روز طول می‌کشد تا تمام شود. اگر سرعت مطالعه‌تان بالاتر باشد، امکان تمام کردن کتاب در تعداد روزهای کمتر نیز وجود دارد. شما می‌توانید کتاب صوتی پیش از آن که قهوه‌ات سرد شود را از فیدیبو خریداری کنید و در مترو، تاکسی و اوقات فراغت، به آن گوش دهید. کتاب صوتی به شما این امکان را می‌دهد که در هر زمان و مکانی که مایل بودید، فایل صوتی را پخش کنید و در دنیای آن غرق شوید.

درباره توشیکازو کاواگوچی، نویسنده کتاب

توشیکازو کاواگوچی یکی از نویسندگان موفق اهل ژاپن است که بعد از نوشتن کتاب پیش از آن که قهوه سرد شود به شهرت رسید. این نویسنده متولد سال ۱۹۷۱ است و سال‌ها به‌عنوان کارگردان و نویسنده تئاتر مشغول به فعالیت بود. از جمله کتاب‌های موفق این نویسنده می‌توان به COUPLE، Sunset Song و Family Time اشاره کرد. یکی از علت‌های موفقیت این نویسنده، در هم آمیختن عناصر تخیل و واقعیت با یکدیگر و خلق آثاری شگفت‌انگیز است که خواننده را تا لحظه آخر درگیر می‌کند.

ترجمه و نشر کتاب در ایران

کتاب Before the Coffee Gets Cold تا به حال به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده. این اثر را مهسا ملک‌مرزبان به فارسی برگردانده و هومن خیاط آن را گویندگی کرده است. این نسخه توسط رادیو گوشه در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. مترجم‌های دیگری نیز این کتاب را به فارسی ترجمه کرده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به گیتی اشرفیان اشاره کرد. ترجمه روشنک ضرابی نیز موجود است که نشر کتابستان معرفت آن را منتشر کرده و شما می‌توانید نسخه الکترونیکی آن را از فیدیبو تهیه کنید.

در بخشی از کتاب می‌شنوید

فوساگی کازو را نگاه کرد که هم‌چنان سرش پایین بود. به آرامی پوشه زیپ‌دارش را برداشت و از داخلش پاکت قهوه‌ای باریکی درآورد. چهارگوشه‌اش تا خورده و مچاله شده بود. انگار مدت مدیدی آن را با خودش این طرف و آن طرف برده بود. روی پاکت اثری از نشانی نبود، اما به نظر می‌رسید نامه باشد. نامه‌اش را دو دستی و با احتیاط گرفت و کمی بالا برد و مقابل سینه نگه داشت تا کازو ببیند.

• کازو پرسید: اون چیه؟ بار دیگر کارش را متوقف کرد.
• مرد با صدای آهسته‌ای زیر لب گفت: برای همسرمه!
• نامه‌ست؟
• آره
• برای همسرتون؟
• آره، هیچ‌وقت نتونستم بهش بدم
• یعنی می‌خواید برگردید به روزی که می‌خواستید نامه رو بهش بدید؟
• فوساگی بی معطلی گفت: آره، درسته.
• کازو پرسید: خب، همسرتون الان کجاست؟

فوساگی درجا جواب نداد، در سکوتی عجیب مکث کرد. کازو ایستاده بود و مستقیم نگاهش می‌کرد و مستقیم جواب بود.

• فوساگی سرش را خاراند و با صدایی که انگار از ته چاه در میومد گفت: نمی‌دونم!

بعد از این اعتراف قیافه‌اش جدی شد. کازو در جوابش حرفی نزد. فوساگی انگار بخواهد توجیه کند گفت:

• ولی من واقعا زن داشتم... اسمش...اسمش چی بود؟!