کتاب صوتی داستان های کوچک آرامش و راحتی نشر انتشارات کتاب‌سرای نیک

در زندگی چیزی با اهمیت‌تر از آرامش وجود ندارد. انسانی که در زندگی آسایش و آرامش دارد در واقع مالک همه چیز است. ثروت، جایگاه شغلی، ازدواج، فرزند، خانه، ماشین و ... هیچکدام نمی‌توانند خلاء آرامش را پر کنند. آرامش نیز از اتفاقات و اشیاء بیرونی گرفته نمی‌شود. آرامش درون خود انسان است. اگر ما در کنار خودمان احساس آرامش و راحتی نداشته باشیم، بدون شک در کنار هیچکس و هیچ‌چیز آرامش نخواهیم داشت. به همین دلیل است که همه انسان‌ها تلاش می‌کنند تا راه منحصر به خودشان را برای ایجاد آرامش پیدا کنند.

نقد و بررسی کتاب صوتی «داستان‌های کوچک آرامش و راحتی»

کتاب داستان‌های کوچک آرامش و راحتی O's Little Book of Calm & Comfort توسط گروه نویسندگان مجله اپرا که مدیر آن اپرا وینفری است نوشته شده‌است. این کتاب در سال 2017 در آمریکا به چاپ رسید. این کتاب مجموعه‌ای از سی و هشت داستان کوتاه است. این سی و هشت داستان عبارتند از آرامش – سوارش شو، حلقه‌ی بازوان، قراضه‌جات، صندلی رویاها، قدرشناسی، به جسمت خوش آمدی، وقت‌گذرانی، ارسال و دریافت، این نور کوچک توست، با لبخند بپذیر، متشکرم بِردی، جفت روحی – عشق و چزهای غریب، اعمال دوستانه، گم کردن و پیدا کردن، لمس جادویی، به جای او، پیچی در آبی آسمان، دور ریختن، تا پایان، جایی امن – خانه‌های عالی، اثر انگشت، از صحبت با شما خوشحالم، همه‌ی گروه اینجا هستند، هواپیماها قطارها و اتوموبیل‌ها، راه‌های اسرارآمیز، مشکل شگفت‌انگیز، درختان شاهد، فضای خالی، گفتگوی اپرا وینفری با پما چودرون، پایان ناامیدی، سخت‌ترین سوال، همه چیز روشن است، قدرت درونی – باعشق، پایان مسیر ناهموار، به مهمانی بیا، بعد از اینکه او رفت، خوب به نظر میرسی و عجوزه‌ی درونی.

 تمامی این داستان‌ها هدف مشترکی دارند. هدف آن‌ها نیز ایجاد آرامش برای خوانندگان است. نویسندگان این داستان‌ها به ویژه اپرا وینفری با ارائه این داستان‌ها در تلاشند تا آرامش را در کوچک‌ترین بخش‌های زندگی نیز نشان خواننده‌ها دهند. این کار باعث می‌شود تا خوانندگان نگاه تازه‌ای به اطراف خود داشته باشند. اپرا وینفری خود، کسی است که دردها و رنج‌های بسیاری را در کودکی از سر گذارنده‌است. اما به ناگهانی مسیر زندگیش را به سمت آرامش و خوشبختی تغییر داد. او از گذشته درس گرفت و راه آینده را ساخت. اکنون او یکی از موفق‌ترین زنان در جهان است.

ترجمه‌ی کتاب صوتی «داستان‌های کوچک آرامش و راحتی»

کتاب داستان‌های کوچک آرامش و راحتی توسط شباهنگ دلشاد به زبان فارسی ترجمه شده‌است. نسخه الکترونیکی این کتاب در سال 1398 توسط انتشارات پندار تابان منتشر شد. نسخه صوتی کتاب داستان‌های کوچک آرامش و راحتی نیز در سال 1398 توسط انتشارات کتاب‌سرای نیک در اختیار مخاطبان قرار گرفت. گوینده‌ی این کتاب صوتی نسترن نجاران است. شما می‌توانید کتاب صوتی داستان‌های آرامش و راحتی به قلم گروه نویسندگان اپرا، ترجمه‌ی شباهنگ دلشاد، گویندگی نسترن نجاران و انتشارات کتاب‌سرای نیک را از همین صفحه در فیدیبو دانلود و تهیه نمایید.

نسترن نجاران یکی از گویندگان باسابقه ایرانی است. خانم نجاران فارغ التحصیل رشته گرافیک و علوم ارتباطات و رسانه است. خانم نجاران به مدت پانزده سال در زمینه‌ی اجرا، نویسندگی و گویندگی در رسانه‌ها فعالیت داشته‌است. به علاوه او بیش از ده سال است که فعالیت‌های هنری خود را به گویندگی پادکست، تیزر، کتاب و ... اختصاص داده است. از آثار او می‌توان به هوش هیجانی، کاش وقتی بیست سالم بود می‌دانستم، رژیم پاکسازی با آنتونی رابینز و ... اشاره کرد. کتاب‌های نام برده در فیدیبو موجود هستند.

«اپرا وینفری» نویسنده کتاب صوتی «داستان‌های کوچک آرامش و راحتی»

اپرا گیل وینفری Oprah Gail Winfrey در بیست و نهمین روز از ژانویه سال 1954 در شهر می‌سی‌سی‌پی متولد شد. او کودکی بسیار سختی را پشت سرگذاشته است. مادر خدمتکار بود و پدرش در ارتش خدمت می‌کرد. به دلیل اینکه پدر و مادرش توانایی مالی برای پرورش کودکشان نداشتند. اپرا توسط مادربزگش بزرگ شد. او خواندن و نوشتن را از مادربزرگش آموخته است. پس از شش سالگی اپرا زندگی را با مادرش آغاز کرد. اما نه ساله بود که مورد تجاوز یکی از اقوامش قرار گرفت. او در کودکی آزاهای جنسی بسیاری دیده‌است. به دلیل اینکه مادرش نمی‌توانست از دخترش مراقبت کند پیش پدرش فرستاد شد. اما پدرش نیز شرایط نگه‌داری اپرا را نداشت. سپس او در سن چهارده سالگی از زندگی با پدرش نیز فرار کرد. اما در همان زمان مورد تجاوز و آزار جنسی بسیاری قرار گرفت و باردار شد. اما فرزندش مرد به دنیا آمد. این اتفاق برای او تلنگر بزرگی شد. اپرا به پیش پدرش بازگشت و شروع به درس خواندن کرد. او یک کتاب در هفته می‌خواند و مطالبی درمورد آن می‌نوشت. زمانی که فن نوشتن را آموخت به رادیو رفت و در آنجا گزارش‌گر شد. اما این برای وینفری کافی نبود. او باید به دانشگاه می‌رفت. سرانجام برای تحصیل در رشته‌ هنرهای نمایشی به دانشگاه تنسی رفت. در زمان تحصیل او به فعالیت در رادیو نیز می‌پرداخت.

در سال‌های اولیه دانشگاه به دلیل اجرای نمایش‌های موفق دوبار موفق به دریافت جایزه شد. این پیشرفت برای کسی که گذشته بسیار دردناکی داشته بود، بسیار اتفاق خوب و پر از انگیزه‌ای بود. در نهایت او در سال 1976 وارد تلویزیون شد و فعالیت خود را با اجرای اخبار در بالتیمور آغاز کرد. او در سال 1983 مجری یک برنامه صبحگاهی به نام «ای ام شیکاگو» شد. این برنامه رقابت بسیاری با برنامه‌ی «دانا هیو» داشت. اما اجرای بی‌نظیر اپرا وینفری باعث شد که این برنامه در کمتر از یک سال به پرطرفدارترین برنامه تلویزیون تبدیل شود. در نهایت نیز از سال 1985 برنامه «ام ای شیکاگو» به برنامه «شوی اپرا وینفری» تغییر نام داد. خانم وینفری در فیلم‌های سینمایی بسیاری مانند «به رنگ ارغوان»، «پسر بومی» و ... به هنرنمایی پرداخته است. این بانوی هنرمند جوایز بسیاری از جمله جایزه اسکار، گلدن گلوب و ... کسب کرده‌است. در نهایت شوی اپرا وینفری در سال 1986 به صورت زنده و سراسری در آمریکا پخش شد. تاکنون نیز این برنامه از پرمخاطب‌ترین برنامه‌های آمریکایی بوده‌است. زندگی‌نامه این بانوی آمریکایی آنقدر جذاب، شیرین و طولانی است که در این مقال نگنجد. از آثار هنری این نویسنده، هنرپیشه و مجری می‌توان به شاهدخت و قورباغه، سه‌شنبه‌ها با موری، سی راک، سیزده یار اوشن، پخش زنده‌ی شنبه شب و ... اشاره کرد.

بخشی از کتاب صوتی « داستان‌های کوچک آرامش و راحتی»

صندلی رویاها «نورا افران»

من فقط چند روز خوشبخت هستم. آن زمان کتاب جدید می‌خوانم. این کتاب جدیدم را دوست داشتم، هر ثانیه از آن را دوست داشتم. به دنیای آن منتقل شده بودم و همه اتفاقات زندگی خودم را به یاد می‌آوردم. مغموم سرنوشت شخصیت‌هایش بودم. زمانی که این کتاب را می‌خواندم احساس می‌کردم، زنده و جذاب و مثبت اندیش هستم. این کتاب با ایده‌ها و خاطراتی از کتاب دیگر که دوست داشتم و در گذشته خوانده بودم در هم آمیخته شده بود. من دوازده نامه خیالی در این کتاب برای نویسنده نوشته‌ام. نامه‌هایی که هرگز واقعا روی کاغذ ننوشته‌ام. نامه‌هایی در ستایش شخصیت‌ها. نامه‌های حاوی اطلاعات کاملا خصوصی درباره تجربه‌های خودم با موضوع کتاب. حتی نامه‌ای برای تجدید نظر نوشتم درباره سرنوشت یکی از شخصیت‌های داستان که درگذشته بود و من برایش ناراحت شده بودم. من اغلب نامه‌های تشریفاتی قدردانی می‌نویسم. حالت جذب یا خلسه‌ی من زمانی اتفاق می‌افتد که من یک کتاب فوق‌العاده بخوانم. یکی از دلایل اصلی کتاب خواندن من همین است که به این حالت برسم. اما همیشه و هربار هم آنگونه جذب نمی‌شوم و زمانی هم که اتفاق می‌افتد من واقعا دچار شعف و شادی می‌شوم. وقتی کودک بودم، تقریبا هر کتابی مرا به مرز سعادت و کمال می‌رساند. آیا می‌توان آن تجربه‌ی خواندن‌های اولیه را تکرار کنم؟ فکر نمی‌کنم. با اینکه میان کتاب‌ها بزرگ شده‌ام اما می‌توانم بسیاری از کتاب‌هایی را که خوانده‌ام دوباره بخوانم. من با جدیت تمام می‌خواستم با شخصیت‌های کتاب «جین آستن» در لندن باشم، یا با مری پاپینز یک پرستار بچه، یا با اُز یا با هومر یا در سنتربورگ همراه عمویی باشم که دستگاه شیرینی پزی داشت که تولید دونات در آن متوقف نمی‌شد. سارا کرو دختر کوچک نوشته‌ی هاچ سمبرنت، الهه‌ای بود که انگار تغییر یافته‌ی من بود. نه به شکل واقعی‌ام، می‌دانید که او فرزند بسیار تربیت شده‌تر و بسیار مودب‌تری نسبت به من بود. داستان دختر ثروتمندی که پس از فوت پدرش مجبور شد به عنوان خدمتکار در مدرسه‌ی شبانه‌روزی کار کند که خودش از دانش آموزان نازپروده‌ی آن بود.