کمیسر کوگل بلیتس
کتاب‌های این لیست
درباره ی جوراب قرمز
کمیسر کوگل بلیتس با لباس شنای جدیدش در ساحل یکی از هتل های بندر نیس دراز کشیده و با یک شیشه ی روغن گردو به جنگ آفتاب سوختگی نه چندان جدی اش می رود. روزهای مرخصی اش خیلی خوش می گذرد. بعد از رسیدگی به ......
درباره ی گربه ی سفید
یک دزدی بدون دزد! آیا مادام شوشو در کارت های پیشگویی اش چیزی دیده؟ گربه ی سفید اینجا چه کار می کند؟ و همچنین پلنگ پرنده، گربه ی ایرانی و این کلاغ سیاه؟ در این کتاب یک ساعت دیواری طلا از ویترین جواهرفر ......
درباره ی طوطی سبز جلد 4
کوگل بلیتس می گوید: «با این حالی که داری، نباید پشت فرمان بنشینی!» «با دوچرخه می روم. جلو در کافه گذاشتمش. ممنون برای این نوشیدنی!» کمیسر می گوید: «تولدت مبارک! روز خوبی داشته باشی!» و با نگاهش اشمی ......
درباره ی اتاق آبی جلد 6
همین لحظه پلوتو از کنار کوپه‌ی کُمیسر رد می‌شود. کوگِل‌بلیتس به روی خودش نمی‌آورد. روی صندلیش می‌نشیند و مشغول مطالعه‌ی پرونده‌هایش می‌شود. آیا پلوتو متوجه کُمیسر شده؟ کمی بعد پلوتو همراه دو مرد دیگر ......
درباره ی جعبه ی موسیقی بنفش جلد 5
کشیش به ستونی چوبی که شب گذشته مجسمه‌ی مریم مقدس از روی آن دزدیده شده، اشاره می‌کند و می‌گوید: «همین جا بود. از همین جا بُردندش!» و بعد کُمیسر را به طرف اتاقِ جواهرات و اشیای قیمتی کلیسا می‌برد. معلوم ......
درباره ی چمدان زرد جلد 3
جمعه شب با دوتا از دوستانم به باشگاه «تخم مرغ طلایی» رفته بودیم و تا دیروقت آن جا اسکیت بازی می کردیم. آن دو می توانند شهادت بدهند که من شبح نصفه شب نبودم! کمیسر می گوید: «متاسفم که به بازی بعدی با گ ......
درباره ی نقاب نارنجی جلد 2
موتورسواری که از روبه‌رو می‌آید، خیلی دیر متوجه مرسدس می‌شود. جیغِ ترمز بلند می‌شود. بوقِ موتور گیر می‌کند و یک‌بند می‌زند. راننده‌ی موتورسیکلت توی گودال می‌افتد. چرخ‌های موتور توی هوا می‌چرخند. دو ما ......
درباره ی روح سیاه جلد 7
خانم دالمایر درحالی‌که فریاد می‌زند: «آتش! آتش!» از ساختمان فروشگاهش بیرون می‌پرد و به‌سرعت وارد مغازه‌ی عکاسی لئو لینزر می‌شود که درست روبه‌روی فروشگاهش است. این دو همسایه با هم مشکل دارند، اما در ای ......
درباره ی اسب آبی صورتی جلد 8
اسب آبی صورتی، موش های سفید، بوی قهوه، ماشین قرمز، صورت رنگ پریده، دوچرخه و یک فندک. همه ی این ها سرنخ هایی است که کمیسر گوگل بلیتس باید به کمک شان معماها را حل کند. نگران نباشید، کمیسر باهوش ما از پ ......