0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  عقاید یک دلقک نشر چشمه

کتاب عقاید یک دلقک نشر چشمه

کتاب متنی
نویسنده:
درباره عقاید یک دلقک
خیلی خوب می‌دانستم که کینکل به شکل غیرمنتظره‌ای با من مهربان بود. گمان می‌کنم اگر از او تقاضای پول نیز می‌کردم، از دادن آن دریغ نمی‌ورزید. اراجیفِ او راجع‌به احساس ماورای طبیعتی با سیگاربرگی که در میان لب‌هایش داشت و آزردگی ناگهانی او از مطلبی که من درباره‌ی مجسمه‌های مریم مقدس او بیان کردم، به نظرم بیش‌ازحد نفرت‌انگیز بود. دیگر به‌هیچ‌وجه دوست نداشتم با او سروکار داشته باشم، نه او و نه همسر فردبویل. اگر روزی فرصتی دست دهد، مسلماً کشیده‌ی محکمی به فردبویل خواهم زد. جنگیدن و مبارزه با او با «سلاحِ روان» کار بیهوده‌ای است. بعضی وقت‌ها از این‌که دیگر دوئل وجود ندارد تأسف می‌خورم. مشکل من و تسوپفنر بر سر ماری، فقط با یک دوئل حل می‌شود. وحشتناک بود که ماری به وسیله‌ی اصول کلی، توضیحات کتبی، و مذاکرات محرمانه‌ای که روزهای متمادی در هتلی در هانوفر جریان داشتند، هدایت شده بود. ماری بعد از دومین سقط‌جنین خود از لحاظ روحی به‌شدت ضعیف و عصبی شده بود و دائم به کلیسا می‌رفت. در شب‌هایی که من برنامه نداشتم و با او به تئاتر، کنسرت و یا سخنرانی نمی‌رفتم، بی‌قرار می‌شد. وقتی به او پیشنهاد می‌کردم که مثل سابق منچ بازی کنیم و در همان حال چای بنوشیم و یا روی شکم روی تخت بخوابیم و با هم حرف بزنیم، بیش‌تر عصبی می‌شد. در حقیقت ناراحتی و اختلاف‌نظرمان زمانی شروع شد که ماری فقط از روی لطف و برای آرام کردن من، با بازیِ منچ موافقت می‌کرد. او حتی دیگر حاضر نبود با من به دیدن فیلم‌هایی بیاید که برای اطفال شش سال به بالا آزاد بود و من هم با میل به تماشای آن‌ها می‌رفتم. گمان نمی‌کنم هیچ انسانی در دنیا قادر باشد یک دلقک را درک کند، حتی یک دلقک هم نمی‌تواند دلقک دیگری را خوب بشناسد، چون در این رابطه پای رشک یا غرض‌ورزی در میان است. ماری تا مرز آشنایی و شناختِ من پیش آمده بود، اما هرگز کاملاً مرا نشناخته بود. او همیشه اعتقاد داشت که من باید به عنوان یک «انسان خلاق»، «علاقه و دلبستگی آتشینی» به کسب بیش‌تر فرهنگ از خودم نشان دهم. این یک اشتباه بود. طبیعتاً شب‌هایی که وقت آزاد داشتم، اگر می‌فهمیدم جایی نمایشی از بِکِت روی صحنه است، بلافاصله تاکسی می‌گرفتم تا به دیدن آن بروم، و گاهی به سینما می‌روم، اگر دقیق فکر کنم حتی اغلب، البته همیشه فقط فیلم‌هایی که تماشای‌شان برای اطفال شش‌ساله نیز مجاز است. ماری هرگز نتوانست این مسئله را درک کند، چون بخش اعظمی از تربیت او فقط متشکل از اطلاعات مربوط به علم روان‌شناسی و نوعی اصالت عقل پُرشاخ‌وبرگ به شیوه‌ی تصوف کاتولیکی بود که در این چارچوب بیان می‌شد، «بگذار آن‌ها فوتبال بازی کنند تا دیگر به دخترها فکر نکنند.» درحالی‌که من با علاقه به دخترها و بعدها فقط به ماری فکر می‌کردم. گاهی وقت‌ها برای خودم هم مجرمِ اخلاقی به نظر می‌آمدم. علت علاقه‌ی من به فیلم‌های مخصوص اطفال شش‌ساله این است که در این فیلم‌ها رذالت‌های مخصوص بزرگ‌سالان، زنا و طلاق جایی ندارند. در فیلم‌هایی که موضوع آن‌ها زنا و طلاق است، همیشه خوشبختی و خوش‌شانسی یک نفر نقش بزرگی بازی می‌کند. «عزیزم مرا خوشبخت کن.» یا «تو که دوست نداری مانع خوشبختی من شوی؟» من خوشبختی‌ای را که بیش‌تر از یک ثانیه، شاید دو سه ثانیه طول بکشد، خوشبختی نمی‌دانم. فیلم‌های مربوط به زنانِ هرزه را کاملاً با علاقه تماشا می‌کنم، اما متأسفانه چنین فیلم‌هایی خیلی کم به نمایش درمی‌آیند. بیش‌تر این فیلم‌ها طوری سطح بالا ساخته شده‌اند که آدم اصلاً متوجه نمی‌شود که فیلم اساساً مربوط به زنان روسپی است. یک دسته از زنان نه قابل‌طبقه‌بندی در گروه روسپی‌ها هستند و نه در گروه زنان شوهردار، زنان مهربان و رئوف که در این فیلم‌ها مورد توجه قرار نمی‌گیرند. نکته‌ی جالب توجه این‌که در فیلم‌های مخصوص اطفال شش سال به بالا، همیشه تعداد خیلی زیادی روسپی ایفای نقش می‌کنند. من هرگز درک نکرده‌ام که براساس چه معیاری کمیته‌های ویژه، این قبیل فیلم‌ها را مخصوص اطفال طبقه‌بندی می‌کنند. زنانی که در این‌گونه فیلم‌ها ایفای نقش می‌کنند، یا طبیعتاً فاحشه‌اند و یا فقط به لحاظ اجتماعی، درهرحال در آن‌ها تقریباً هرگز اثری از مهربانی دیده نمی‌شود. موضوع بیش‌تر این فیلم‌های مبتذل درباره‌ی دختران بوری است که توی بارها و کافه‌های غربِ وحشی به رقص کن‌کن مشغول‌اند و کابوهای وحشی، شکارچیان پوست و کاشفان طلا که دو سال تمام در تنهایی در پی حیوانات بوگندو می‌دوند، به تماشای رقص این زنانِ بور زیبا و جوان می‌پردازند. ولی وقتی این گاوچران‌ها، جویندگان طلا و یا شکارچیان پوست به دنبال آن‌ها می‌روند و سعی می‌کنند تا به درون اتاق این دختران جوان راه پیدا کنند، اکثراً در را محکم بر روی‌شان می‌بندند، یا یک خوکِ خشن بی‌رحمانه آن‌ها را با ضربات مشت ناکار می‌کند. فکر می‌کنم هدف از نشان دادن چنین صحنه‌هایی بیان عفت و پاکدامنی باشد. شقاوت و سنگ‌دلی، در جایی که عطوفت و مهربانی می‌بایستی تنها خصیصه‌ی انسانی باشد. تعجبی هم ندارد که گاه این سگ‌های بدبخت به جان هم می‌افتند و همدیگر را به قصد مرگ کتک می‌زنند و یا به روی هم اسلحه می‌کشند ــ دقیقاً مثل بازی فوتبال در مدرسه‌ی شبانه‌روزی، فقط با این تفاوت که چون آن‌ها بالغ هستند، خشن‌تر و سنگ‌دل‌تر هم هستند. من از اخلاق امریکایی سر درنمی‌آورم. گمان می‌کنم اگر در آن‌جا زنی صرفاً از روی دل‌سوزی به طبیعت مرد، نه به خاطر پول یا شهوت، با مردی هم‌بستر شود، او را به عنوان جادوگر آتش بزنند.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۱۳ مگابایت
تعداد صفحات
300 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۰:۰۰:۰۰
نویسندههاینریش بل
مترجم محمد اسماعیل زاده
ناشرنشر چشمه
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Ansichten eines clownsi
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۶/۱۷
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
60,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۱۳ مگابایت
۳۰۰ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.3
از 5
براساس رأی 59 مخاطب
پربار 🌳 (1)
انگیزه‌بخش 🚀 (1)
5
38 ٪
4
16 ٪
3
6 ٪
2
8 ٪
1
28 ٪
24 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
4

کتاب، داستان دلقکی ست که علیرغم انتظار عموم( با توجه به شرایط شغلی که داره)، بسیار غمگین و پر از زخم های قدیمی ست. او شخصی ست که تولدش در خانواده مرفه و همزمان با جنگ و حضور نازی ها از او شخصی بی دین ساخته که خود را وابسته به هیچ دین و مذهبی نمیداند. کل داستان سیصد صفحه ایِ کتاب فقط روایت چند ساعت است که در این مدت شرح حالی از کودکی، عشق، نفرت و ... را که دلقک در زندگی داشته ارائه می کند. به نظرم کتاب جالبی بود، با دید هنری و روحیه لطیف عاشقانه به مسائل شخصی و برخی روابط اجتماعی پرداخته شده و تنها چیزی که منو خیلی گیج میکرد تعدد شخصیت های داستان بود. با چندین اسم مختلف روبرو شدم که بعضا یادم میرفت کی بودن و چه نقشی داشتن. درک کتاب نیازمند این بود که تمرکز زیادی داشته باشی و یا در شرایطی مشابهِ شخصیت اصلی قرار گرفته باشی. شرایطی مثل شکست عشقی، بیکاری و فقر، تحقیر و ... موضوع اصلی داستان اعتراض بود، اعتراض به همه چیز، از دین و مذهب گرفته تا اشخاصی که شاید هر کدام نماد یک گروه یا قشر خاصی از جامعه بودن اما شاید پیام اصلی کتاب این باشه که در شرایط سخت زندگی حتی به نزدیکترین افراد هم نمی تونی تکیه کنی و خودت باید کاری واسه خودت انجام بدی.

5
انگیزه‌بخش 🚀
پربار 🌳
گیرا 🧲

شخصیت اصلی کتاب همیشه تو ذهنم میمونه. میخوام همیشه بین دلقک بودن و« همرنگ جماعت شدن به هر قیمتی» دلقک بودن رو انتخاب کنم.کتاب ذهنیات همین دلقک رو بهمون میگه. اینکه چطوری بقیه آدما رو میبینه و دلایل مسخره ای که بنظرشون کار هاشون رو توجیه میکنن نقد میکنه. بنظر من دلقک بودن یعنی انتقاد کردن. انتقاد کردن و زیر سوال بردن اعتقادات متعصب ترین آدم ها. شخصیت اصلی بهمون میگه دلقک بودن یعنی آزاد بودن به معنی واقعی کلمه . و البته مشکلاتی که به همراهش میاد چون بقیه مردم نمیتونن تحملش کنن🙂

5

من این کتاب رو ۱۵ سال پیش خوندم،به نظرم کتابی هست که باید زمینه داشته باشی تو ادبیات حداقل ۱۰۰ تا رمان خونده باشی تا بتونی بفهمی چه شاهکاری هست مثل جستجوی زمان از دست رفته همه ی کارهای هاینریش بل عالی هستن دوستان لطفا بی انصافی نکنین درباره ی کتاب اول باید مشخص کنین که از ادبیات چی می خوایین بعد کتاب مورد پسندتون رو پیدا کنید همینطوری که فلان کتاب نویسندش نوبل برده پس بخونم نمی شه،وگرنه دلقک همه ی وئژگی های یک کتاب خوب رو داره اونم در حد اعلا

4

سلام کتاب در حد یک رمان پر از درد غم فرزند خانواده ثروتمند باید دائما پول غرض بگیرد البته تا زمانی که کار میکرد وضعش عالی بود در هتل ها با ماری زندگی میکرد فقط زمان بی پولی مجبور به قرض میشد واقعا عالی بود عقاید یک زوج که کاملا متضاد یکدیگر بود اشنایی با فرهنگ مردم المان رمان فوق العاده جذاب شیرین نوشته شده واقعا فوق العاده بی نظیر بود من که از خوندش لذت بردم پایانش هم زیبا بود

5

یک چیزی فراتر از یک کتابه یه چیزی مثل بوف کور صادق هدایته باید چندین بار مرور بشه تا به منظور اصلی نویسنده رسید. (جامعه کثیف کاتولیکی آلمان بعد جنگ جهانی دوم رو به خوبی به نمایش گذاشته)

1

من تعریف این کتابو خیلی شنیده بودم ولی این قدر بعضی جاهاش حوصله سربر میشه روزنامه وار ردش میکنید همشم آدم امیدواره فکر میکنه اینجاش این طوره ولی هرچقدرم ادامه میدید تازه متوجه میشید کل کتاب همینه من با اینکه اصلا عادت اینو ندارم کتابی رو نصفه رها کنم ولی اینو با اینکه حدود ۱۰۰ صفحه اش رو خونده بودم ول کردم! بیشتر کتاب حول انتقاد و توصیف مذاهب مختلف نوشته شده

1

پولتونو دور نریزید کتابی بسیار معمولی و بی سر و ته که اصلا در حد کتابی نیست که جایزه نوبل ادبیات و گرفته باشه.تعجب میکنم

5

به نظرات منفی اصلا توجه نکنید ، من این رمان و دوبار خوندم و به جرات میگم یه شاهکار به تمام معناس ، کسانی که نظر منفی دادن بهتره برن همون رمان های آبکی رو بخونن که بهشون لذت بده ، اگه فرصت بشه بازم این شاهکار و خواهم خوند

1

من به شخصه اصلا دوست نداشتم همش گلایه و ناله بود و بسیار خسته کننده و به نظرم پایان زیاد جالبی هم نداشت

3

من نسخه چابی همین انتشارات رو خوندم ولی به خاطر نا اشنا بودن واژه ها و.. کششی و ارتباطی با این کتاب نداشتم

نمایش 14 نقد دیگر
3.4
(62)
گیرا 🧲 (1)
٪50
60,000
30,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
عقاید یک دلقک
هاینریش بل
نشر چشمه
3.4
(62)
گیرا 🧲 (1)
٪50
60,000
30,000
تومان