آوار و مصیبت حاصل از جنگ بر هیچکس پوشیده نیست. بسیاری از کشورها در طول تاریخ درگیر جنگهای خانمانسوزی شدهاند که تبعات آنها تا سالها بر زندگی، روح و روان نجاتیافتگان باقی مانده است. هاینریش بل نویسندهی برجستهی آلمانی براساس تجربهی تلخ خود از جنگ آثار متعددی در مورد تاثیرات جنگ بر مردم نگاشته است. او در کتاب صوتی نان سالهای جوانی زندگی جوانی را توصیف میکند که در خلال نابهسامانیهای جنگ و کشتار دلدادهی دختری میشود اما مگر در خرابیهای شهر، روح خاکگرفتهی انسان امیدی برای آینده و عشق دارد؟
کتاب صوتی نان سالهای جوانی The Bread of Those Early Years اولین اثر عاشقانهی هاینریش بل است که در سال 1955 منتشر شد. هاینریش بل در تمامی آثار خود مضامین اجتماعی، اخلاقیات و نفی نظام دیکتاتوری و کمونیسم را سرلوحهی خود قرار داده است. در نان سالهای جوانی او علاوهبر توصیف دغدغههای خود در شهری خاک گرفته، پس از جنگ جهانی دوم داستان جوانی بیست و سه ساله را روایت میکند که دلداهی دختری از اقوامش میشود. فندریش به دور از خانواده به عنوان تعمیرکار ماشین لباسشویی کار میکند و داستان یک روز از زندگیاش را بیان میکند. او فقری که در دوران کودکی حس کرده و تمام تلاشهایش برای به دست آوردن «نان»، را به تصویر میکشد. «نان» برای او مفهومی فراتر از یک وعدهی غذایی در قحطی سالهای پس از جنگ دارد. فندریش شخصیت اصلی نان سالهای جوانی در کنار دلدادگیاش سرنوشتش را به تصویر میکشد که چطور در کودکی برای رفع گرسنگی با پدرش تقلا میکردند.
فندریش از پدرش نامهای دریافت میکند با این مضمون که باید به سراغ دختری در ایستگاه راهآهن برود چون هدویگ برای معلم شدن به شهر میآید و بهتنهایی نمیتواند از پس شهرنشینی بربیاید. فندریش زمانی که هدویگ را در راهآهن میبیند دلبستهی او میشود و به این فکر میکند که :«او را به تصرف خود درخواهم آورد و برای نیل به این مقصود هرچیز را که بخواهد سر راهم قرار گیرد و مانع شود، نابود خواهم کرد. به کارمند ایستگاه راهآهن که یک لحظه دست او را هنگام دادن دسته بلیط شش تایی لمس کرده بود، حسادت میورزیدم. نسبت به کف ایستگاه راهآهن که او با پاهایش روی آن گام برمیداشت حسادت میورزیدم.»
هاینریش بل Heinrich Böll نویسندهی برجستهی اهل آلمان در دسامبر 1917 به دنیا آمد. او کودکیش را در خانوادهای کاتولیک در شهر کلن آلمان گذراند و مدتی را در کتابفروشی به تاثیر از علاقهاش به نوشتن و کتاب مشغول به فعالیت شد. هاینریش بل در سراسر زندگیاش با جنگ مخالف بود ولی در سال 1939 بهاجبار به ارتش آلمان پیوست و در جنگ بارها مجروح شد. او در آن زمان گلایههای خود را در قالب نامههایی برای «آنه ماری» معشوقهاش مینوشت. او با تجربههای ژرف و تکاندهندهاش از جنگ آثاری بیشماری را آفرید که سبب شهرتش در سراسر کشورها شد.
هاینریش بل پس از ترک جبههی جنگ به تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات آلمانی مشغول شد و اولین اثرش را در سال 1947 منتشر کرد. او بهدنبال علاقهاش به نوشتن به طور جدی حرفهی نویسندگی را دنبال کرد و برای مدتی هم ریاست انجمن قلم آلمان و ریاست انجمن بینالمللی قلم را برعهده داشت.
هاینریش بل در سال 1985 در زادگاهش، کلن آلمان درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. به منظور گرامی داشت یادبود او در سال 1997 موسسهای براساس دغدغههای فکری او تاسیس شد که فعالیتهای آن در زمینهی تغییر اوضاع سیاسی و سیاستهای جنسیتی است.
هاینریش بل در طول سالهایی که وقف نوشتن کرد آثار متعدد و جاودانهای از خود به جا گذاشت. او با انتشار کتاب «قطار سر وقت» در سال 1949 به شهرت رسید و پس از آن با دریافت جایزه ادبی 47 که متعلق به نویسندگان اهل آلمان بعد از جنگ جهانی بود، معروفتر شد. هاینریش بل در سال 1972 موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبی شد و آکادمی سوئد کتاب «سیمای زنی در میان جمع» را از او شمایی از همهی آثارش معرفی کرد.
هاینریش بل با قلم موجز و برجستهاش به عنوان یکی از موفقترین نویسندههای آلمان شناخته شده ولی برخی از مفسرین نثر او را طولانی و سخت میدانند. کتابهای او شامل توصیفهای بلند و اشاره به تمامی جزئیات شخصیتها و روایتهای داستان است که ممکن است برای بعضی خستهکننده باشد اما خواندن آثار بیبدیل این نویسندهی آلمانی لذتبخش است.
کتابهای «عقاید یکدلقک»، «دفترچه خاطرات ایرلندی»، «بیلیارد در ساعت نه و نیم»، «فرشته سکوت کرد»، «آدم کجا بودی؟» و «از وقتی جنگ درگرفت تا وقتی جنگ تمام شد» از جمله دیگر آثار هاینریش بل هستند که نسخه الکترونیک همهی آنها برای دانلود و خرید در سایت و اپلیکیشن فیدیبو موجود است.
کتاب نان سالهای جوانی نیز مانند سایر آثار هاینریش بل پس از انتشار به زبانهای مختلف ترجمه شد. این کتاب در ایران نیز توجه ناشرین مختلف را جلب کرد و مترجمین مختلفی آن را به فارسی ترجمه کردند. «انتشارات چشمه» در سال 1380 این کتاب را با عنوان نان سالهای جوانی با ترجمهی محمد اسماعیلزاده منتشر کرد که نسخهی صوتی آن از طرف «آوانامه» در اختیار فیدیبو قرار گرفته و برای خرید و دانلود آن میتوانید به سایت و اپلیکیشن فیدیبو مراجعه کنید. همچنین نسخه pdf این ترجمه نیز در فیدیبو موجود است.
محمد اسماعیلزاده مترجم نان سالهای جوانی مقالات و پژوهشهای مختلفی انجام داده و از جمله ترجمههای دیگر او از هاینریش بل میتوان به «عقاید یک دلقک» و «پیراهن ابریشمی سبز رنگ» اشاره کرد.
اولین ترجمهی این کتاب با همان عنوان نان سالهای جوانی را «احمد خورسند» به فارسی ترجمه کرده و «انتشارات گلشائی» آن را در سال 1356 منتشر کرده است. «نان سالهای سپری شده» عنوان دیگری از این کتاب است که «جاهد جهانشاهی» آن را به فارسی ترجمه کرده و «انتشارات دیگر» آن را در سال 1381 به چاپ رسانده است. «نشر کتاب مس» هم این کتاب را با ترجمهی محمد اسماعیلزاده با نام «طعم نان» و ویرایش «حمید خادمی» راهی بازار کرده است. «سیامک گلشیری» نویسندهی معاصر ایرانی هم این کتاب را با نام «نان آن سالها» ترجمه کرده که «انتشارات مروارید» آن را به چاپ رسانده است. کتاب نان سالهای جوانی را «محمد ظروفی»، استاد زبان و ادبیات آلمانی نیز به فارسی با نام «نان آن سالها» ترجمه کرده که «انتشارات جامی» و «انتشارات نگاه» آن را منتشر کردهاند و نسخهی منتشر شده از سوی «انتشارات نگاه» در فیدیبو موجود است.
دلم میخواست بیشتر پول خرج کنم، باقی پول خرد را از روی پیشخوان برنداشتم و در قفسهها جستجوکنان نگاه میکردم؛ از دفتر کلاسورهایی که ما در مدرسهی مهندسی استفاده میکردیم هم آنجا بودند. یکی را انتخاب کردم که با چرم نرم سبز رنگ جلد شده بود و آن را برای بستهبندی روی پیشخوان گذاشتم، و او درباره لولهی مقوایی مخصوص کاغذ بستهبندی را به حرکت درآورد. وقتی بستهی کوچک را برداشتم، میدانستم که هدویگ هرگز از این کلاسور به منظور یادداشتهای مدرسهاش استفاده نخواهد کرد.
وقتی دوباره از خیابان نتسماخر بازمیگشتم به نظرم میرسید که این روز هرگز به پایان نخواهد رسید تنها نور لامپ ویترین مغازهها کمی روشنتر شده بود. دلم میخواست میتوانستم بیشتر پول خرج کنم، اما هیچکدام از ویترینها نظرم را جلب نمیکرد که چیزی بخرم؛ فقط قدری جلوی یک مغازهی تابوت فروشی ایستادم، نگاهی به جعبههای به رنگی قهوهای تیره و سیاه انداختم که فقط نوری ضعیف بر آنها افتاده بود، به راهم ادامه دادم و وقتی دوباره داخل خیابان کرب ماخر پیچیدم به اولا فکر کردم. آنطور هم که به نظرم میرسید، صحبت کردن دربارهی آن موضوع با او به این سادگیها نبود و من میدانستم. او مرا خیلی وقت بود که میشناخت، اما من هم او را میشناختم: وقتی او را میبوسیدم، گاهی وقتها در پس چهرهی صاف و قشنگ دخترانهاش، جمجمهی مردهی پدرش را میدیدم. جمجمهای که یک کلاه نمدی سبز رنگ بر سر داشت.
من و او به کمک هم به پدرش خیانت کرده بودیم، آن هم به شکلی زیرکانه و پرمنفعت؛ مثل زمانی که اجاق برقی را کش رفته بودم. پول بیشتری و بهتری به دست میآوردیم، اگر قطعات آهن پاره را با کمک گروهی از کارگران به فروش میرساندیم، اگر وسایل و قطعاتی را که چیزی به ویران شدن و از بین رفتنشان نمانده بود، اوراق میکردیم؛ بعضی از اتاقها که تنها با نردبانهای بلند به آنها را پیدا میکردیم کاملا ویران نشده بودند، و ما آشپزخانهها و حمامهایی را کشف کردیم که در آنها، اجاقها، آبگرمکنها و پیچها هنوز کاملا نو بودند، هر قلاب دیواری میناکاری شده، قلابهایی که هنوز به آنها حولههای دست آویزان بودند، شیشههای دستشویی که روی آنها هنوز رژ لب و ماشین ریش تراشی کنار هم قرار داشتند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 240.۶۶ مگابایت |
مدت زمان | ۰۴:۲۲:۲۰ |
نویسنده | هاینریش بل |
مترجم | محمد اسماعیل زاده |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۸/۰۵ |
قیمت ارزی | 8 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
مثل داستاناي آلماني ديگه اي كه خوندم، تلخ، گزنده و سرد بود. اون قسمتش كه در عين عصباني بودن روي يه ميز نشستن و با هم خيلي راحت حرف مي زنن، واقعا جالبه. شكل داستانو نپسنديدم؛ خصوصا آخرشو كه شبيه فيلماي با پايان باز بود. يه ول انگاري خاصي توي رفتار شخصيت اول هست كه آدمو اذيت مي كنه (شبيه شخصيت اصلي رمان بيگانه يا حتي، هانس عقايد يك دلقك). با خوندنش ياد يه شعر از شاملو افتادم كه يه جاش مي گه &#۳۴;غم نان اگر بگذارد...&#۳۴;. واقعا كه به قول آقاي خميني -با نقل به مضمون- اگه &#۳۴;همّ آدم، علفش نبود&#۳۴; چقدر مي تونست تصميماي بهتري بگيره و بهتر عمل كنه. حيف. ترجمه و اجرا هم كيفيتي مشابه باقي كاراي آقاي سلطان زاده داشت...
ریتم کاملا یکنواختی داره منتظر اتفاقات هیجان انگیز نباشید من کتاب دلقک این نویسنده رو بیشتر دوست داستم البته آدم رو در مورد کودکان کار و اهمیت کودکی به فکر می برد خاطرات بد کودکی تا ابد با ما هستند کاش کودکانمان را دریابیم
امتیاز فقط به صدا و ا جرا آقای سلطان زاده میدم.اما کتاب نه .چرا مقدمه و ... در کتاب های صوتی حذف میشه اصلا این کار درست نیست کل کتاب خریداری شده نه فقط داستان.
اصلا جالب نیست. تنها نکته مثبتش صدای فوق العاده اقای سلطان زاده بود. اصلا توصیه نمیکنم خیلی منفی بود.
کتابی متوسط انتظار زیادی ازش نداشته باشین ولی نوع توصیف نویسنده از نان و گرسنگی فوقالعاده است
این کتاب فضای سرد، سنگین و درنهایت دردناک، ولی قابل درکی رو داره برای من دوست داشتنی بود
صداى آقاى سلطان زاده فوق العادست
اصلا جالب تیست وقتتون رو هدر ندید.معلوم نشد اخرش چی شد
واقعا عالی بود گویندگی هم حرف نداشت??
قلم هانریش بل خیلی جذابه صدای راوی هم عالیه