نان در بازهای از روزگار که شهر را خاک گرفته و مردم در تقلا فقط برای زنده ماندن هستند تنها یک وعدهی غذایی نیست بلکه مؤلفهای برای زنده ماندن است. پس از جنگ آدمها در فضایی ناامید در پی سادهترین حقوق و منافعشان هستند و روز و شب در تلاش هستند تا تنها بتوانند خودشان را از گرسنگی نجات دهند. «هاینریش بل» نویسندهی اهل آلمان براساس تجربهی زیستهاش در دوران جنگ کتاب «نان آن سالها» را بهعنوان اولین اثر عاشقانهاش به نگارش درآورده است که طی آن جوانی ناامید در پی نانی برای گذران حداقل زندگی دلبستهی دختری میشود.
کتاب «نان آن سالها» The Bread of Those Early Years اثر «هاینریش بل» در سال 1954 منتشر شده است. این اثر داستان پسری جوان است که در روزگار پس از جنگ زندگی میکند و اموراتش را با تعمیر ماشین لباسشویی میگذراند. او از شانزدهسالگی بهعنوان کارآموز تنها به شهر آمده و در آرزوی به دست آوردن نانی تازه است. روح و جسم این پسر گرسنه است و رفتارش نشان از دوران سیاه و پر از سختی یک جامعهی ویران شده است. این شخصیت رشتهی سخن را دست میگیرد و خواننده را با خود به فراز و نشیبهای داستان میبرد و او را با رنجی واقعی روبهرو میکند. او گذشته و حال را با هم درمیآمیزد و از کودکی و خاطراتش نزد پدرش میگوید و خواننده را با زوایای مختلف زندگی خودش آشنا میکند. این جوان در میان این نابسامانیهای زندگیاش که ناشی از جنگ و کشتار است دلدادهی دختری میشود و او را برتر از هر نانی میبیند.
«هاینریش بل» در داستان «نان آن سالها» مسائل دوران پس از جنگ را بازگو میکند و تأثیری که قحطی و گرسنگی روی یک مرد جوان میگذارد را به تصویر میکشد. او روزگار تلخ و تیرهی پس از جنگ را که زندگی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد را در داستانی خواندنی و پرکشش بیان و خوانندهی امروزی را با مصائب قرن بیستم اروپا شریک میکند.
«هاینریش تئودور بل» Heinrich Böll نویسنده و صلحطلب آلمانی دسامبر 1917 در شهر کلن آلمان به دنیا آمد. او در خانوادهای کاتولیک بزرگ شد و در نوجوانی در پی علاقهاش به ادبیات مدتی در کتابفروشی مشغول به کار شد. او به خدمت سربازی رفت و وارد جبههی جنگ شد. او برای ارتش آلمان در جنگ جهانی جنگید و چندین بار مجروح شد. او در این دوران از جنگ بیزار شد و چهرهی واقعی این جنایت را از نزدیک دید. او جنایتهای آلمانهای نازی را لمس کرد و از جنگ کناره گرفت. او پس از اتمام جنگ به شهرش کلن بازگشت و نویسندگی را بهطورجدی دنبال کرد. تحصیل در رشتهی ادبیات آلمانی را پیش گرفت و اولین داستان کوتاهش را سال 1947 منتشر کرد.
«هاینریش بل» براساس تجربههای دوران جنگ داستانهای خارقالعاده آفرید که بازتابی از مسائل و مشکلات این برهه از تاریخ هستند. او جنگ و عواقب و ویرانیهایش بر جان و روح انسان را درونمایهی اصلی آثارش قرار داد و بهعنوان نویسندهای شاخص در ادبیات قرن بیستم آلمان شناخته شد. آثار او به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند و جزو لیست پرفروشهای ایران نیز قرار دارند. او در سال 1972 موفق به دریافت جایزهی نوبل ادبیات شد و فرهنگستان سوئد هنگام اهدای این جایزه دربارهی آثار و شخصیت «هاینریش بل» چنین یادآور شد: «بل به خاطر سبک نگارشش و نیز دیدگاهی که از عصر و زمانهاش بامهارت تمام ارائه کرده است و بدین گونه سهم عمدهای در تجدید حیات ادبیات آلمانی دارد به دریافت این جایزه نایل میگردد.»
«عقاید یک دلقک»، «دفترچه خاطرات ایرلندی»، «فرشته سکوت کرد» و «بیلیارد در ساعت نه و نیم» برخی از آثار پرافتخار این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه شدهاند و نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود هستند. «هاینریش بل» در نگارش همهی این آثار مضامین اجتماعی، اخلاقیات و نفی نظام دیکتاتوری و کمونیسم را دستمایهی خود قرار داده است و داستانهایی ماندگار خلق کرده است.
روزی که هدویگ آمد، دوشنبه بود و در این صبح دوشنبه، پیش از آنکه زن صاحبخانهام نامهی پدر را زیر در رد کند، ترجیح میدادم لحاف را روی صورتم بکشم؛ یعنی درست همان کاری که غالباً درگذشته هنگامیکه هنوز در کوی کارآموزان بودم، میکردم، اما در راهرو، صاحبخانهام صدا زد: «برایتان نامه آمده. از منزل!» و هنگامیکه نامه را از زیر در به داخل فرستاد _ نامهای که به سفیدی برف بود و در سایهی خاکستریرنگی که هنوز در اتاقم وجود داشت غلتید وحشتزده از رختخواب پریدم، زیرا بهجای مهر گرد ادارهی پست مهر بیضیشکل پست راهآهن را دیدم
پدر که از تلگرام نفرت داشت، طی این هفت سالی که من تنها در این شهر زندگی میکنم، تنها دو بار چنین نامههایی با مهر پست راهآهن فرستاده بود: نامهی اولی حاکی از مرگ مادر بود و نام دومی از تصادف پدر که هر دوپایش شکسته بود، خبر میداد...؛ و این سومین نامه بود. بیدرنگ بازش کردم و پس از خواندن خیالم راحت شد. پدر نوشته بود: «فراموش نکن، هدویگ دختر مولر که تو برایش اتاقی تهیه کردی، امروز با ترن ۱۱ و ۴۵ دقیقه وارد آن شهر میشود. لطفی کن، او را از ایستگاه راهآهن بردار و یادت باشد که چند شاخهی گل برایش بخری و نسبت به او مهربان باشی. سعی کن تصورش را بکنی که چنین دختری چه حالی خواهد داشت: این نخستین بار است که او تنها به شهر میآید و خیابان و محلهای را که باید در آن زندگی کند نمیشناسد. همهچیز برای او بیگانه است و ایستگاه راهآهن با آن شلوغی هنگام ظهرش او را به وحشت میاندازد. به خاطر داشته باش: او بیست سال دارد و برای معلم شدن به شهر میآید. حیف که تو دیگر نمیتوانی مرتب روزهای یکشنبه به دیدن من بیایی حیف از صمیم قلب پدر.»
بعدها اغلب دراینباره فکر میکردم که اگر هدویگ را از ایستگاه راهآهن نمیآوردم، چه میشد: من وارد زندگی دیگری میشدم، همچنان که آدم اشتباهی سوار قطار دیگری شود، زندگیای که در آن زمان پیش از آنکه هدویگ را بشناسم کاملاً خوب و قابلقبول به نظر میرسید، یا لااقل وقتیکه دراینباره با خود میاندیشیدم. چنین میپنداشتم.
اما زندگیای که مانند قطار آنطرف سکو، در برابر چشمم قرار داشت - قطاری که نزدیک بود سوارش شوم _ آن زندگی را اکنون در رؤیاهایم میبینم. میدانم که آنچه آنوقتها به نظرم خوب و قابلقبول مینمود، تبدیل به جهنمی میشد: خود را میبینم که در آن زندگی پرسه میزنم.
کتاب «نان آن سالها» اثر «هاینریش بل» را «محمد ظروفی» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر نگاه» سال 1396 منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک این اثر در این صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را «محمد اسماعیلزاده» نیز به فارسی بانام «نان سالهای جوانی» ترجمه کرده و آوا نامه نسخهی صوتی آن را با روایت «آرمان سلطانزاده» منتشر کرده است و در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای شنیدن موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 864.۱۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 104 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۲۸:۰۰ |
نویسنده | هاینریش بل |
مترجم |