کتاب پرسی جکسون و قهرمانان یونان نشر انتشارات بهنام

دنیای افسانه‌های یونانی دنیای جذابی است. از این افسانه‌ها روایت‌های مختلفی وجود دارد و همه‌ی آن‌ها پر از ماجراهای عجیبی هستند که به هم گره خورده‌اند و نوعی تاریخ تخیلی را درباره‌ی خدایان و پیدایش آسمان و زمین به وجود آورده‌اند. نویسندگان مختلف در طول تاریخ ادبیات این افسانه‌ها را با عناصر موردنظر خودشان درآمیخته‌اند و قصه‌های جذابی نوشته‌اند. ریک ریردان یکی از همین نویسندگان است که افسانه‌های یونان را با دنیای ماجراجویانه‌ی نوجوانان عصر مدرن پیوند زده است. پرسی جکسون و قهرمانان یونان یک رویایی جذاب میان خدایان کوه المپ با یک نوجوان نیمه خدای آمریکایی است.

‌درباره‌ی کتاب پرسی جکسون و قهرمانان یونان اثر ریک ریردان

پرسی جکسون و قهرمانان یونان با عنوان اصلی «percy jackson’s greek heros»  اولین بار آگوست سال ۲۰۱۴ منتشر شد. این کتاب مجموعه داستانی ۱۲ فصلی است که در هر فصل آن درباره‌ی یکی از قهرمانان اسطوره‌ای یونان صحبت می‌شود. پرسیوس، سایک، فائتون، اوتررا، دائهدالوس، تسئوس، آتالانتا، بلروفون، سایرین، اورفئوس، هرکول و جیسون قهرمانانی هستند که پرسی جکسون در هر یک از فصل‌های کتاب درباره‌ی آن‌ها صحبت می‌کند. می‌خواهید بدانید چه کسی سر مدوزا را قطع کرده است؟ چه کسی پگاسوس، اسب بالدار را رام کرد؟ کدام قهرمان را یک خرس بزرگ کرده است؟ جواب همه‌ی این سوال‌ها را می‌توانید در این کتاب پیدا کنید.

‌درباره‌ی ریک ریردان نویسنده‌ی کتاب پرسی جکسون و قهرمانان یونان

ریچارد راسل ریردان(Richard Russell riordan) که با نام ریک ریردان شناخته می‌شود، سال ۱۹۶۴ در ایالت تگزاس در آمریکا به دنیا آمد. او دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در همین ایالت گذارند. او تصمیم داشت در زمینه‌ی موسیقی تحصیل کند اما شرایط طوری پیش رفت که به دانشگاه ایالتی تگزاس در آستین منتقل شد و در نهایت در رشته‌های تاریخ و ادبیات انگلیسی درس خواند. او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه به‌عنوان دبیر تاریخ در دبیرستان مشغول تدریس شد. او در سال ۱۹۸۵ با همسرش ازدواج کرد.

ریردان دو پسر به نام‌های هیلی و پاتریک دارد که هیلی مبتلا به ADHD  و نارساخوانی است. جالب است بدانید پرسی جکسون هم به این مشکلات مبتلاست اما آن‌هایی به‌نوعی قدرت‌های خاص او به‌عنوان یک نیمه خدا به حساب می‌آیند. ریردان از سال ۲۰۰۵ که اولین داستان پرسی جکسون یعنی «دزد آذرخش» را منتشر کرد تا کنون چندین و چند داستان با حضور این شخصیت نوشته است.

 هرچند پرسی جکسون مشهورترین شخصیتی است که ریردان خلق کرده است اما او پیش از نوشتن داستان‌های پرسی جکسون هم به‌عنوان نویسنده فعالیت می‌کرد و مجموعه داستان‌های ماجراجویی ناوارو را نوشته بود. همچنین چندین مجموعه‌ی ماجراجویی دیگر از این نویسنده وجود دارد که همگی به اسطوره‌ها و افسانه‌ها برمی‌گردند. از میان این مجموعه داستان‌ها می‎‌توان به «مجموعه مگنس چس»، «کراس اور جادوگران و دورگه‌ها»، «مجازات آپولو » و «وقایع نگاری خاندان کین» اشاره کرد. ریردان تعدادی از جلدهای مجموعه کتاب‌های سی‌ونه سرنخ که برای کودکان و نوجوانان منتشرشده‌اند را هم نوشته است. از میان افتخارات این نویسنده می‌توان به جایزه‌ی مارک تواین در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ برای رمان‌های دزد آذرخش و هیولای دریاها و جایزه‌‌ی آنتونی برای تکیلای بزرگ قرمز اشاره کرد.

ترجمه‌ی کتاب پرسی جکسون و قهرمانان یونان به فارسی

پرسی جکسون این روزها در ایران نیز مانند بسیاری از نقاط جهان شخصیت محبوبی محسوب می‌شود. خوشبختانه ناشران و مترجمان مختلف بیشتر داستان‌های این شخصیت را در ایران ترجمه و منتشر کرده‌اند. فرزام حبیبی اصفهانی مترجم مجموعه داستان‌های «قهرمانان کوه المپ» داستان پرسی جکسون و قهرمانان یونان را هم به فارسی برگردانده و انتشارات بهنام نسخه‌ی چاپی آن را منتشر کرده است. نسخه‌ی الکترونیک ترجمه‌ی فرزام حبیبی از پرسی جکسون و قهرمانان یونان را می‌توانید از فیدیبو دانلود کرده و روی گوشی، تبلت یا کامپیوتر شخصی‌تان بخوانید.

چرا باید کتاب پرسی جکسون و قهرمانان یونان را خواند؟

این کتاب ترکیبی از ماجراجویی و اسطوره‌شناسی است. ریک ریردان قوه‌ی تخیل و قلم بی‌نظیرش را کنار دانش زیادش از تاریخ اسطوره‌ها گذاشته و داستان فوق‌العاده‌ای خلق کرده است که هر قسمتش یک ماجراجویی جذاب است. می‌توانیم بگوییم پرسی جکسون و قهرمانان یونان راهی برای آشنایی با قهرمانان اسطوره‌ای یونان باستان بدون خواندن کتاب‌های سخت قدیمی است. البته شوخ‌طبعی خاص ریردان و ترکیب ماجراها با عناصر مدرن شکل متفاوتی به افسانه‌ها داده است و سفری جذاب و خاطره‌انگیز برای خواننده رقم می‌زند.

‌در بخشی از کتاب پرسی جکسون و قهرمانان یونان می‌خوانیم

سپس آنجا را ترک کرد. همان مسیر را برگشت و دومین کیکش را به سریوس و دومین سکه‌اش را به چارون داد. تا او را از رودخانه رد کند. از داخل آتشفشان بالا رفت تا به دنیای فانی‌ها رسید و سفر طولانی‌اش را به قصر آفرودیت آغاز کرد.

نیمه راه آنجا بود که در فکری ناگهانی، غرق شد.

به خودش گفت:«من دارم چیکار می‌کنم؟ اگه نتیجه بده. اروس رو برمی‌گردونم. اما کی منو می‌خواد؟ من وحشتناک به نظر می رسم. دارم از پا درمیام. من با خرده نون زنده موندم. لباسام تیکه و پاره س و مدت هاست که حموم نکردم... تقریبا هفت ماه. من یه جعبه، پر از کرم زیبایی مخصوص ایزدان دارم و می‌خوام اون رو به آفرودیت بدم که اصلاً به من نیازی نداره. باید به خورده هم برای خودم بردارم.»

احمقانه است؟ شاید. اما کمی فکر کنید. سایک ماه‌ها بود که بی‌وقفه دنبال مأموریت‌های مختلف فرستاده می‌شد. او کمبود خواب و غذا داشت و بنابراین نمی‌توانست به‌درستی فکر کند. از این‌ها گذشته، آدم هرچه به پایان چیزی نزدیک‌تر شود. امکان اشتباهش هم بیشتر می‌شود. همچنین گمان می‌کنم که این کمبود و ضعف شخصیتی سایک چندان هم مهم نبود. او دختری شجاع بود و ویژگی‌های شخصیتی فراوانی داشت. تنها به خودش مطمئن نبود. نمی‌توانست باور کند کسی مانند اروس می‌تواند او را همان‌گونه که هست، دوست داشته

باشد که این فکر را خواهرانش در سر او انداخته بودند. و به همین دلیل بود که آن جعبه  زیبایی را گشود.