دوران افسانهها هنوز به سر نرسیده است. این ایدهای است که ریک ریردان نویسندهی آمریکایی در پیشگرفته و به کمک آن عجیبترین و هیجانانگیزترین ماجراها را خلق کرده است. در داستانهای او نیمه خدایان یونانی در آمریکا میان مردم زندگی میکنند و هنوز هم درگیریهای گذشته میان آنها وجود دارد. دریای هیولاها یکی دیگر از این ماجراجوییهای عجیب و هولناک است.
دربارهی کتاب دریای هیولاها اثر ریک ریردان
کتاب «sea of monster» که در ایران آن را با عنوان «دریای هیولاها» میشناسیم یک رمان فانتزی ماجراجویانه است که اولین بار سال ۲۰۰۶ در آمریکا منتشر شد. این دومین کتابی است که ریک ریردان با حضور پرسی جکسون قهرمان نوجوان نیمه خدای کتابهایش نوشته است و جلد دوم از مجموعه «پنج گانه پرسی جکسون» بهحساب میآید.
ماجراهای کتاب دریای هیولاها در ادامهی دزد آذرخش اتفاق میافتند و پرسی جکسون همراه دوستانش به دنبال پشم زرین میگردند تا درخت تالیا را که مسموم شده است نجات دهند و از حملهی تایتان به اردوگاه دورگهها جلوگیری کنند.
انتشار این کتاب با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و دریای هیولاها در لیست کاندیداهای ده کتاب برتر تابستان ۲۰۰۶ و جایزهی مارک تواین در سال ۲۰۰۹ قرار گرفت. تاکنون بیش از یکمیلیون نسخه از این کتاب در سراسر جهان فروختهشده است.
سال ۲۰۱۳ از روی دریای هیولاها فیلم سینماییای به همین نام منتشر شد که توانست محبوبیت خوبی میان علاقهمندان به فانتزی به دست آورد.
ریک ریردان نویسندهی آمریکایی اهل تگزاس است. او سال ۱۹۶۴ به دنیا آمده و تحصیلاتش را مقطع لیسانس هم در ایالت تگزاس ادامه داده است. او مدرک خود را در رشتههای تاریخ و ادبیات انگلیسی دریافت کرده است و بیش از ده سال در مدارس آمریکا تدریس کرده است.
ریک ریردان اولین کتابش را با عنوان «تکیلای بزرگ قرمز» را سال ۱۹۹۷ منتشر کرد. این داستان یک ماجرای رازآلود است که برای بزرگسالان نوشتهشده و اولین جلد از مجموعهای به نام ناوارو است. او بعدها از روی داستانهای شبانهای که برای پسرش هیلی تعریف میکرد شخصیت پرسی جکسون را آفرید و به نوشتن داستانهایی برای نوجوانان مشغول شد. هیلی علاقهی زیادی به اسطورهها داشت و همین باعث شده بود ریردان سعی کند داستانهایی با الهام از آنها برای پسرش تعریف کند. داستانهایی که بعدها تبدیل به ماجراجوییهایی برای نوجوانان آمریکا و جهان شدند. شخصیت پرسی جکسون با الهام از هیلی شکلگرفته است و او هم مانند پسر ریردان به نارساناخوانی و ADHD مبتلاست. اولین داستان ریردان با حضور پرسی جکسون دزد آذرخش نام داشت و سال ۲۰۰۵ منتشر شد. از آن زمان تاکنون ریردان بیش از ۱۵ کتاب با حضور این شخصیت نوشته است که همگی با استقبال خوبی مواجه شدهاند. داستانهای «پرسی جکسون و قهرمانان یونان»، «پیش درآمدی بر دورگهها و هیولاها»، «پرسی جکسون و خدایان یونان»، «خاطرات کمپ دورگهها»، «قهرمان گمشده» و «پسر نپتون» تعدادی از این ماجراجوییها هستند. ریردان از سال ۲۰۱۸ شرکتی تحت عنوان «rick riordan presents» تاسیس کرده و در زمینه انتشار داستانهای فانتزی بر اساس افسانههای ملل مختلف فعالیت میکند.
کتابهای ریک ریردان در ایران نیز مانند سایر نقاط جهان توانستهاند جایشان را میان نوجوانها باز کنند و همین باعث شده است مترجمان متعددی آثار این نویسنده را به فارسی برگرداندهاند. دریای هیولاها یکی از کتابهای ریردان است که ترجمههای متعددی از آن در بازار کتاب ایران موجود است. از میان این ترجمهها میتوانیم به ترجمهی میثم فرجی که نشر چشمه با عنوان «دریای هیولاها» منتشر کرده و ترجمهی پریا آریا که هرمس آن را چاپ کرده است اشاره کنیم. فرخنده خوش خصلت و سپیده حبیبی از دیگر مترجمان نام آشنایی هستند که این کتاب را به فارسی برگرداندهاند. کتاب دریای هیولاها اولین بار سال ۹۰ از سوی انتشارات بهنام و با ترجمهی مریم حیدری چاپ شد. نسخهی الکترونیک این ترجمه را میتوانید در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید.
دریای هیولاها کتابی برای خیالپردازها و ماجراجوهاست. این کتاب پر از ماجراهای عجیبوغریب و شخصیتپردازیهای دوستداشتنی است و میتواند یکی از بهترین گزینهها برای شروع تجربهی کتابخوانی برای نوجوانان کم سن و سال باشد.
او یک چیزی که شبیه کنترل تلویزیون بود برداشت و دکمهی قرمز رنگی را فشار داد. در عرض چند ثانیه درهای کابین اختصاصی باز شد و دو خدمهی یونیفرم پوش باتوم به دست وارد شدند. آنها مثل فانیهای دیگری که دیده بودم، چشمان مات و بیحالتی داشتند، ولی یک حسی به من میگفت که این باعث نمیشود در مبارزه خطرناک نباشند.
لوک گفت: «خوبه، مأموران حراست، متأسفانه ما چند تا مسافر قاچاقی داریم.»
آنها با حالتی رؤیایی گفتند: «بله قربان.»
لوک رو به اوریوس کرد و گفت: «وقتشه به اژدهای اتیوپیایی غذا بدیم. این احمقها رو ببر پایین و نشونشون بده چطوری این کار رو میکنیم.»
اوریوس با حالت احمقانهای خندید:«هه هه! هه هه!»
آگریوس گفت: «بذار من هم برم. برادرم به درم نمیخوره او سایکلوپس»
لوک گفت: «هیچ خطری نداره.» او به تابوت طلایی نگاه انداخت. انگار یکچیزی اذیتش میکرد: «آگریوس تو اینجا بمون، ما باید راجع به مسائل مهمی حرف بزنیم.»
-ولی...
-اوریوس ناامیدم نکن. توی انبار بمون تا مطمئن بشی اژدها غذاش رو خوب میخوره. اوریوس با نیزهاش ما را هل داد و از کابین اختصاصی بیرون برد و پشت سرش دو مأمور امنیتی آمدند. درحالیکه با نیزهی اوریوس به پشتم، در راهرو میرفتم، به حرفی که لوک زده بود فکر کردم، اینکه خرسهای دوقلو باهم از پس تایسون برمیآمدند. ولی شاید جدا از هم...
از راهروی میان کشتی خارج شدیم و روی عرشهی بازی که قایقهای نجات کنارش صفکشیده بودند، حرکت کردیم. من بهاندازهی کافی کشتی را میشناختم و میدانستم این آخرین باری بود که نرو خورشید را میدیدیم...
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۹۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 343 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۲۶:۰۰ |
نویسنده | ریک ریردان |
مترجم |