ادبیات فانتزی یکی از پرطرفدارترین ژانرهای ادبیات است. خیلی از افراد از سواری با جاروی جادویی لذت میبرند و دوست دارند با قالیچه پرنده پرواز کنند. ریک ریردان پای افسانههای یونانی را به فانتزیهای ماجراجویانه بازکرده است. آخرین المپیان یکی از همین ماجراجوییهاست که میتوانید از آن لذت ببرید.
آخرین المپیان آخرین کتاب از مجموعه پنجگانه پرسی جکسون است. این کتاب سال ۲۰۰۹ با عنوان اصلی «the last Olympian» منتشر شد و دنبالهی کتاب نبرد هزارتو است. آخرین المپیان پس از انتشار نظرات زیادی را به خود جلب کرد و در ردهی اول پرفروشترین کتابهای یو اس اس تودی، وال استریت ژورنال و لس آنجلس تایمز قرار گرفت. در این کتاب پرسی جکسون، نیمه خدای یونانی دوستانش را در آخرین ایستگاه برای حفاظت از کوه المپ هدایت میکند. شاید عجیب باشد اما در خط پایانی قرار داریم که کوه المپ بهجای یونان در طبقهی ۶۰۰ ساختمان امپایر استیت قرار دارد.
هرچند با کتاب آخرین المپیان پنج گانه پرسی جکسون پایان مییابد اما ریردان مجموعهی «قهرمانان کوه المپ» را هم نوشته است که میتوانیم آن را دنبالهی این مجموعه بدانیم.
ریک ریردان نویسندهی آمریکایی با نام کامل ریچارد راسل ریردان جونیور اهل تگزاس است. او دوران کودکی و نوجوانیاش را در همین ایالت گذرانده است و در دانشگاه ایالتی تگزاس در رشتههای ادبیات و تاریخ درسخوانده است. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه به تدریس تاریخ در دبیرستان مشغول شد و سال ۱۹۸۵ با همسرش بکی ازدواج کرد.
ریردان و همسرش دو فرزند به نامهای هیلی و پاتریک دارند. هیلی ریردان از کودکی به نارساخوانی و ADHD مبتلا بود و به تاریخ اسطورهها هم علاقهی زیادی داشت. او از پدرش خواسته بود دربارهی اسطورهها برایش قصه بگوید و زمانی که این قصهها تمام شدند ریردان تلاش کرد با ترکیب این قصهها با دنیای امروز قصههای جدیدی برای پسرش تعریف کند. شخصیت پرسی جکسون از میان داستانهایی که ریردان شبها برای هیلی تعریف میکرد بیرون آمد. پسری که مانند هیلی به نارساخوانی مبتلاست و ADHD باعث شده است دردسرهای عجیبی در مدرسه داشته باشد تا زمانی که میفهمد نیمه خداست و البته نارساخوانی و ADHD نیروهای خاصش هستند. اولین داستان ریردان با حضور این شخصیت دزد آذرخش بود که سال ۲۰۰۵ منتشر شد. ریردان پس از انتشار این کتاب، کتابهای هیجانانگیز دیگری را بر اساس افسانههای مختلف نوشت که از میان آنها میتوان به مجموعههای «مجازات آپولو»، «وقایعنگاری خاندان کین»، «مگنس چیس»، «کراس اور جادوگرها و دورگهها» و «تنها ایستاده» اشاره کرد. او چند کتاب از مجموعه سیونه سرنخ را هم نوشته است که داستانهایی ماجراجویانه برای کودکان و نوجوانان هستند. سال ۲۰۱۸ ریردان شرکتی به نام «rick riordan presents» را تأسیس کرد که در زمینهی انتشار فانتزیهای ماجراجویی بر اساس افسانههای ملل فعالیت میکند.
ریک ریردان نویسندهی محبوبی میان نوجوانان و همچنین ناشران و مترجمان ایرانی است. کتاب آخرین المپیان نیز مانند بسیاری از کتابهای این نویسنده چندین و چند بار به فارسی برگردانده شده است. ترجمهی محمد رحمانی از این کتاب را نشر سایهگستر با عنوان «آخرین بازمانده المپ» منتشر کرده است و ترجمهی پریا آریا برای هرمس هم با نام «آخرین المپی» در بازار کتاب ایران موجود است. یکی دیگر از ترجمههای این کتاب ترجمهی مریم رفیعی است که انتشارات بهنام چاپ کرده است. نسخه الکترونیک این ترجمه از آخرین المپیان را میتوانید در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید.
اینجا جایی است که پنجگانهی پرسی جکسون یا پرسی جکسون و ساکنان المپ به پایان میرسد. هیچکس نمیتواند این ماجرای فوقالعاده را از دست بدهد. نیویورکتایمز این داستان را هیجانانگیز و سرگرمکننده نامیده است و بعضی از منتقدان آن را هوشمندانه میدانند. واقعیت این است که ریردان توانسته است در کل این مجموعه داستان شخصیتهای جذابی را خلق کند و آنها را کنار هم بگذارد و حالا به انتهای این ارکستر رسیده است. داستانی که ارزش خواندن را دارد و میتواند لحظات هیجانانگیزی بهخصوص برای نوجوانان علاقهمند به ماجراجویی به وجود آورد.
سفر سایهای را بهتون توصیه نمیکنم اگر از این چیزها میترسید:
1) تاریکی
۲) لرزیدن چهارستون بدنتان
۳) سروصداهای عجیب غریب
۴) حرکت با چنان سرعتی که احساس کنید پوست صورتتان کنده میشود.
بهعبارتدیگر باید بگویم که فوقالعاده بود. به مدت یک دقیقه هیچچیز نمیتوانستم ببینم. تنها چیزی که حس میکردم پوست خانم اولیری و انگشتهای خودم بود که دور حلقههای برنزی قلادهاش پیچیده بودند.
بعد از یک دقیقه سایهها از بین رفتند و صحنهی جدیدی ظاهر شد. ما روی یک تپه در جنگلهای کانکتیکات بودیم. حداقل از چند باری که به آنجا رفته بودم، به نظر میرسید کانکتیکات باشد، یک عالمه درخت، دیوارهای سنگی کوتاه، خانههای بزرگ. پایین یک طرف تپه، یک بزرگراه از بین درهای میگذشت. پایین سمت دیگر حیاط پشتی خانهی کسی بود. آن ملک خیلی بزرگ بود و بهجای چمن، بیشتر حالت جنگلی داشت. خانه یک عمارت مستعمراتی سفیدرنگ دوطبقه بود. علیرغم اینکه فقط یک تپه با بزرگراه فاصله داشت اما انگار وسط ناکجاآباد بود. میتوانستم سوسوی چراغ را از پنجرهی آشپزخانه ببینم. یک تاب قدیمی و زنگزده از یک درخت سیب آویزون بود. نمیتوانستم زندگی کردن در چنین خانهای را با یک حیاط و همه چیزهای دیگر تصور کنم. من تمام عمرم را در یک آپارتمان کوچک یا خوابگاه مدرسه گذرانده بودم. اگر این خانهی لوک بود، برایم جای سوال داشت که اصلاً چرا باید به سرش میزد که اینجا را ترک کند.
خانم اولیری تلو تلو خورد. یاد حرف نیکو افتادم که سفر سایهای خستهاش میکند، برای همین از پشتش آمدم پایین...
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 391 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۳:۰۲:۰۰ |
نویسنده | ریک ریردان |
مترجم |