آیا تابهحال فکر کردهاید کسی کاملاً شبیه به شما زندگی میکند؟ کسی که ظاهر، رفتار و اخلاقیاتش شبیه به شما باشد. تصور همچین شخصی مصداق بیماری همزاد است که فرد در شرایط نامتعادل شخصی یا اجتماعی به آن دچار میشود. در این حالت جلوههايي از روان یک فرد بیدار میشود و آن شخص لایههای مختلف وجودش را در یک فرد شبیه به خودش تصور میکند. «فیودور داستایفسکی» این همذاتپنداری را نتیجهی فشار سنگين ديوانسالاري از سوی جامعه میداند و با تکیهبر این موضوع و نوع نگاهی متفاوت به جامعه، داستان «همزاد» را آفریده است.
کتاب «همزاد» دومین اثر «فیودور داستایفسکی» در سال 1846 پس از پانزده رو از اولین اثر این نویسنده منتشر شد. این کتاب بانام انگلیسی The Double داستان مردی به نام «آقای گالیادکین»، کارمند یکی از ادارات شهر است. او همراه پیشخدمتش، خانم پتروشکا زندگی میکند و در ابتدای داستان خود را برای حضور در مهمانی مهمی آماده میکند. «آقای گالیادکین» برای این مراسم کالسکهای اجاره میکند و بالباس فاخری به سمت مهمانی میرود. او در شروع این مراسم با همکاران و مدیرش روبهرو میشود درحالیکه هیچ علاقهای به معاشرت با آنها ندارد. او با تصمیمات فوری و گاهی قطعی داستان را تندوتیز پیش میبرد و خواننده را وارد فضاهای مختلف قصه میکند.
داستان «همزاد» داستان یک شخصیت در لایههای مختلف زندگی است. او باکسی شبیه خودش یا بهتر است بگوییم او با فردی عین خودش روبهرو است که در میان شرایط مختلف زندگی قرارگرفته است. گروهی معتقد هستند «آقای گالیادکین» در فضایی از رئالیسم جادویی قرار دارد و گروهی معتقد هستند او بیمار است و دچار توهم شده است. همزاد ازنظر روانشناسی بیماری است که فرد به دلیل تنهایی و افسردگی در آستانهی جنون قرار میگیرد. «آقای گالیادکین» هم در داستان کتاب «همزاد» در مسیر تکوین و تحول جنون حرکت میکند. او در داستان با پزشکش، «کریستیان ایوانوویچ» ملاقات میکند و از این سرگشتگیها و حضور فردی شبیه خودش صحبت میکند.
«فیودور داستایفسکی» Fyodor Dostoyevsky که بانامهای مختلف فیودور یا فئودور میخایلاویچ داستایفسكی، فیودور داستایوسکی یا فئودور داستایوفسکی در فارسی شناختهشده است از برجستهترین نویسندگان قرن نوزده است. او در نوامبر سال 1821 در مسکو متولد شد و تحصیلاتش را در دانشکدهی نظامی به سرانجام رساند. او در جوانی مدتی را در وزارت جنگ مشغول به کار بود ولی علاقهاش به نوشتن و تمام شدن سهمالارث پدریاش سبب شد او به کار ترجمهی آثار بینالملل روی بیاورد.
«داستایفسکی» اثر «اوژنی گرانده» را از مجموعهی «کمدی انسانی» نوشتهی «اونوره دو بالزاک» را در جوانی ترجمه کرد و دو کتاب «بیچارگان» و «همزاد» را نوشت. او در آن زمان به تأثیر از شرایط نابسامان جامعهی شوری وارد محفل روشنفکران شد که به دلیل نفوذ یک جاسوس دستگیر شد. مجازات او ابتدا اعدام بود ولی پس از مدتی به خدمات سربازی در سیبری تغییر کرد. او در آن زمان هم از نوشتن دست نکشید و آثار متعددی را به نگارش درآورد.
«فیودور داستایفسکی» پس از بازگشتش به مسکو مدتی را بهعنوان روزنامهنگار مشغول به کار شد و سفر به اروپا را آغاز کرد. او زمانی را که در اروپا سکونت داشت به قماربازی مشغول شد که به دنبال آن روزگار فقیرانهای را سپری کرد. او در تمام این دوران آثار شگفتانگیزی را آفرید که باگذشت حدود دویست سال همچنان زنده و خواندنی هستند. او ازجمله نویسندگان توانا و مهم تاریخ روسیه است که توانست آثار ادبی منحصربهفردی از خود بهجای بگذارد که تصویری از مشغلههای ذهنی و روانی مردم عادی جامعه است. او با شخصیتپردازیهای خارقالعادهاش انسان و روابطش را با نگاه دقیق و ریزبینانهی به تصویر کشید و فضای آشفتهی سیاسی، اجتماعی و معنوی قرن نوزدهم را روانشناسی کرد.
«فیودور داستایفسکی» نویسندهی تأثیرگذار روسیه آثار متعددی نوشته است که تقریباً همهی آنها به فارسی ترجمهشدهاند. او نویسندگی را در سال 1845 با انتشار کتاب «بیچارگان» Poor people آغاز کرد و تا لحظات آخر زندگی نوشتن را دنبال کرد. «فیودور داستایفسکی» در 45 سالگیاش یکی از مشهورترین آثارش، رمان «جنایت و مکافات» را نوشت که نثر آن حاکی از پختگی و اوج قلم این نویسنده است. در همان زمان این نویسندهی تأثیرگذار داستان «قمارباز» را هم نوشت که بسیار توجه همگان را به خود جلب کرد. «برادران کارامازوف» شاهکار «فیودور داستایفسکی» است که از آن بهعنوان وصیت این نویسنده به ملت روسیه یاد میشود. این کتاب آخرین اثر «داستایفسکی» است که توجه افرادی همچون «زیگموند فروید»، «مارتین هایدگر» را به دنبال داشت. این موضوع نشاندهندهی عمق این اثر و قلم توانای نویسنده است که در دل یک داستان موضوعات روانشناسی و مربوط به انسان را بازگو میکند.
داستانهای «قمارباز»، «یک اتفاق مسخره»، «شبهای روشن»، «ابله»، «بیچارگان» و «برادران کارامازوف» به فارسی ترجمهشدهاند و نسخهی الکترونیک همهی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
کتاب «همزاد» را «سروش حبیبی» به فارسی ترجمه کرده و «نشر ماهی» آن را در سال 1391 منتشر کرده است. کتاب الکترونیکی آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «سروش حبیبی» مترجم به نام ایرانی در سال 1312 در تهران متولد شد. او تحصیلاتش را در آلمان دنبال کرد و به زبانهای روسی، آلمانی و فرانسوی تسلط دارد. «سروش حبيبي» یکی از مترجمهاي مطرح کشور است که آثار برجستهی متعددی را به فارسی ترجمه کرده است. ازجمله کتابهای ترجمهشدهی او میتوان به «خداحافظ گاری کوپر» اثر «رومن گاری»، «ژرمینال» اثر «امیل زولا»، «مرگ ایوان ایلیچ» اثر «لئو تولستوی» و «مروارید» اثر «جان اشتاین بک» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها برای خرید و دانلود در سایت و اپلیکیشن فیدیبو موجود است.
از اولین ترجمههای کتاب «همزاد» اثر «فيودور داستایفسکی» میتوان به ترجمهی «ناصر موذن» در دههی شصت اشاره کرد که آن را «انتشارات نگاه» راهی بازار کرده است. همچنین این اثر با ترجمهی «نسرین مجیدی» نیز در فیدیبو برای دانلود و مطالعه موجود است. کتاب «همزاد» را «طوبی مردانی» هم ترجمه کرده و آن را «نشر بهبود» منتشر کرده است.
«قاسم شكري» نویسندهی ایرانی هم اثری بانام «همزاد» نگاشته که آن را «نشر چشمه» منتشر کرده است. این اثر تنها تشابه اسمی با اثر «فیودور داستایفسکی» دارد و ارتباط معنایی با یکدیگر ندارند. نویسندگان برجستهی دیگر هم ازجمله «اتو رانک» و «ژوزه ساراماگو» نیز هم نام با این اثر روسی کتابهایی منتشر کردهاند.
پیدا بود که کریستیان ایوانوویچ نه فقط هیچ انتظار نداشت آقای گالیادکین را روبه روی خود ببیند، بلکه اصلاً هیچ میلی به دیدن او نداشت، زیرا چون او را دید ناگهان بهقدر لحظهای ناراحت شد و بیآنکه بخواهد حالتی غیرعادی، و میشود گفت حاکی از نارضایی، در صورتش پیدا شد. آقای گالیادکین تقریباً هميشه درست وقتی باکسی روبهرو میشد که میخواست مسائل خصوصی خود را با او در میان بگذارد، انگاری فرومینشست و احساس واهمه میکرد و دستپاچه میشد. البته اینجا هم دستپاچگی _خروس بیمحل - کارش را خراب کرد. سخت پریشان شد، زیرا جملهی اولش را، که در اینگونه موارد سنگ بزرگراهش بود، از پیش آماده نکرده بود. به تتهپته افتاد، ظاهراً در تلاش عذرخواهی، و هاج و واج ماند که چه کند و چون فکری به دهنش نرسید، یک صندلی پیش کشید و نشست. اما دید که بی دعوت میزبان نشسته است و فوراً احساس کرد که کارش ناشایست بوده و با موازین ادب و آداب معاشرت سازگار نبوده است و بهمنظور اصلاح این خطا شتابان از جایی که بی دعوت اشغال کرده بود برخاست. بعد به خود آمد و به ابهام دریافت که کار احمقانهی دیگری مرتکب شده است و بیمعطلی تصمیم گرفت خطای دیگری بکند، یعنی کوشید برای کار نادرست خود عذری بتراشد و سرخ شد و همچنان تتهپته کنان تبسمی کرد و چیزکی گفت – لابد پوزشی - و دست و پای خود را پاک گم کرد و در سکوتی گویا پناه جست و دستآخر نشست که نشست، به این قصد که دیگر برنخیزد، و درعینحال همینطور از راه احتیاط با نگاه چالش به جان حریف افتاد؛ همان نگاهی که برای خود توفانی بود و میتوانست در ذهن آقای گالیادکین همهی دشمنانش را همچون صاعقه آتش بزند و خاکستر کند. از این گذشته، این نگاه از بینیازی و استقلال آقای گالیادکین حکایت میکرد، یعنی بهروشنی میگفت که برای اینجور مسائل جزئی ابداً ککش نمیگزد و برای خود آدمی است مستقل، مثل دیگران، و همین است که هست و باید «حسابش را از دیگران جدا کرد». کریستیان ایوانوویچ در جواب تتهپتهی آقای گالیادکین سرفهای کرد و سینهای خراشاند، به این معنی که با آقای گالیادکین موافق است و با نگاهی کاونده و پرسان به او چشم دوخت.
آقای گالیادکین، تبسمی بر لب، شروع کرد که: «من... کریستیان ایوانوویچ، بار دوم است که مزاحم میشوم و برای بار دوم به خود اجازه میدهم که از حضورتان خواهش کنم بنده را ببخشید که...» ولی پیدا بود که آقای گالیادکین نمیدانست عبارت شروع کرده را چه جور به پایان برساند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 214 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۰۸:۰۰ |
نویسنده | فئودور داستایفسکی |
مترجم | سروش حبیبی |
ناشر | نشر ماهی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۷/۲۳ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 48,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب سخت خوانی هست و مدت زیادی با وجود حجم کمش درگیرش بودم؛از نظرم اگر بیشتر دنبال بررسی کتاب های داستایفسکی هستید برید س مت این کتاب وگرنه یه مقدار داستان و قلم اذیت کننده ای داره چون اتفاقا جز اولین کتابهای داستایفسکی هست؛اما در هر صورت اگر خوندید حتما نقد و بررسیش هم بگردید،پیدا کنید و بخونید…جذاب تر از خود کتاب بررسی نقد و بررسیش بعد از مطالعشه…
من این کتاب رو یک بار مطالعه کردم؛ حقیقت ش قلم روان و زیبایی داشت؛ اما حالا که دارم این نظر رو می نویسم به تازگی کتاب وقتی نیچه گریست رو مطالعه کردم و امروز یادم افتاد که این دو کتاب احتمالا از لحاظ روانکاوی بی ارتباط به هم نیستند و دارم مطالعه دوباره رو شروع می کنم. امیدوارم به نتایج خوبی برسم.
همزاد از نظر ولادیمیر ناباکوف نویسنده، منتقد و مدرس ادبیات بهترین اثر داستایفسکی است. توضیحات دقیق و عالی مترجم، جناب آقای سروش حبیبی بسیار مفید است. بهترین ترجمهی کتاب، همین ترجمه است. داستایفسکی در این کتاب بر دو داستان کوتاه گوگول نظر داشته. با بسط و ادغام آنها شالودهی داستانش را ساخته
با توجه به شاهکار هایی که از داستایوفسکی خواندم ...این کتاب مثل یک تو ذوقی بود برام چه از لحاظ داستانی و چه از لحاظ روانی تاثیر منفی روی من گذاشت ... میشه گفت یکی از بدترین کتابایی بود ک خوندم
یک ترجمه شاخص، کتاب را به این آسانی نمیشود زمین گذاشت. صرف نظر از چند غلط املایی جزیی مثل اسگناس به جای اسکناس که مهم نیست. توصیه میکنم کتاب را بخرید.
&#۳۴;اسگناس ترجمه ی درستی ازاسکناس بوده مترجم درپایان کتاب توضیح داده&#۳۴; ویراستاری کتاب بد است دیالوگها چنان درهم تنیده است که کاملا گوینده محاوره مشخص نیست!! حتما ازخواندن کتاب لذت خواهیدبرد
آنقدر که از این کتاب لذت بردم از جنایت و مکافات لذت نبردم البته پایان کتاب قدری برایم مبهم بود لطفا دوستی با هشتگ #اسپویل پایان کتاب را برایم توضیح دهد
خیلییی عالی شروع کرد. قشنگ آدم حس میکنه همونجاست و داره تک تک لحظات رو میبینه. تم طنزش هم عالیه. داستایفسکی اونم با ترجمه ی سروش حبیبی واویلا میشه
کتابی عجیب از داستایوفسکی کتابی که بنظر من باید چند بار خوانده بشه و سبک سو رئالیسم کتاب آن را محدود به زمان خاصی نمیکنه
کتابی نیست که به راحتی آدم رو جذب کنه. قبل خوندنش اندکی تحقیق کنید راجع به داستان و اگه خوشتون اومد بخونید.