ادبیات کلاسیک زمان ندارد، کهنه نمیشود، همیشه شورانگیز و دوستداشتنی باقی میماند. رمانهای کلاسیک قرن هجدهم در زمانهی امروز خواهان بسیاری دارد. داستانهای عاشقانهی پرشور، شکل خاصی از زندگی و دغدغههایی که گاهی به چشم انسان امروز پیش پا افتاده میآید. برای انسان امروزی که همواره درگیر روزمرگی است و فرصتی برای آرامش پیدا نمیکند، خواند رمان های کلاسیک مانند راه رفتن درون قصههاست. قصههایی دربارهی زنانی با پیراهنهای بلند و پرچین و دستکشهای سفید و کلاه و آوای پیانو، و مردانی که شکار میروند، پیپ به دست میگیرند و زنان را در رقص همراهی میکنند. عمارتهای زیبا و باغهای پهناور و کالسکه و اسب و همهی چیزهایی که متعلق به سرزمینی دور به نظر میرسند. لذت خواندن رمانهای کلاسیک چیزی است که انسان امروز نباید از خود دریغ کند. عقل و احساس نوشته جین اوستین یکی از زیباترین عاشقانههای کلاسیک جهان است که بیش از دو قرن پس از انتشار هنوز هم خواندنی است.
عقل و احساس Sense and Sensibility اولین رمان جین اوستین است. این رمان یکی از شاهکارهای ادبیات انگلیسی و زبانهای انگلوساکسون به شمار میرود. زمانی که جین اوستین این رمان را نوشت، جامعه نویسندگی زنان را نمیپذیرفت پس او هم مانند خواهران برونته از اسم مستعار استفاده کرد.
کتاب عقل و احساس سال ۱۸۱۱ به هزینهی شخصی جین اوستین چاپ شد. روی جلد اولین نسخههای این کتاب نام نویسنده «لیدی ال» نوشته شده است. عقل و احساس پس از انتشار با استقبال زیادی مواجه شد و در یک سال ۱۰۰۰ نسخه از آن فروخته شد و سال ۱۸۱۲ تجدید چاپ شد.
جین آستن در نسخهی پیشنویس رمان نام کتاب را « دوخواهر، الینور و ماریان» گذاشته بود. او بعدها این رمان را بازنویسی کرد و عنوان Sense and Sensibility را برای آن انتخاب کرد. او با انتخاب این عنوان عمقی فلسفی به شخصیتهای داستانش بخشید که هر کدام نماد یکی از این دو واژهاند. Sense که به الینور اشاره میکند نمادی از انسان خردمند و دوراندیش و تا اندازهای محتاط است و sensibility نماد ماریان، شخصیتی پرشور، دلسوز و پر از طغیانهای احساسی است.
به عقیدهی منتقدان خانم اوستین در این رمان با روایتی دلپذیر به تحلیل شخصیتها پرداخته و عکسالعملهای عقل و احساس را در موقعیتهای مختلف میسنجد. آنچه از رمان جین آستین بر میآید این است که او در تقابل خویشتنداری و طغیان، خویشتنداری را برتر دانسته است.
داستان از زمان مرگ آقای «هنری دشوود» پدر النیور و ماریان آغاز میشود. آقای «دشوود» مرد ثروتمندی است که دوبار ازدواج کرده و از ازدواج اولش پسری به نام «جان» دارد. الینور، ماریان و مارگرت بچه های همسر دومش هستند. آقای «دشوود» به دلایلی مجبور میشود ارثیه اش را به پسرش «جان» بسپارد و در عوض از او قول میگیرد که رفاه نامادری و خواهرانش را تامین کند. اما اوضاع مطابق میل آقای «دشوود» پیش نمی رود. پسرش بعد از مرگ او با همسر و فرزندش به خانه پدری که «نورلند» نام دارد، می آید و ساکن میشود. خانم دشوود و دخترها حکم مهمان پیدا میکنند.
در مدتی که این خانواده با هم زندگی میکنند برادر همسر آقای «جان» که ادوارد نام دارد به آنجا میآید و درگیر رابطهی عاطفی با الینور میشود. پس از مدتی خانم «دشوود» و دخترانش خانه را ترک میکنند و در خانهی ویلایی کوچکی دور از نورلند ساکن میشوند. الینور و ادوارد از هم دور میشوند. از طرفی در زندگی جدید خانواده «دشوود» آشنایان زیادی پیدا میکنند. مردی به نام «کلنل برندون» که مردی جاافتاده است عاشق خواهر کوچکتر ماریان میشود . اما ماریان زیبا و مفتونکننده این عشق را نمیپذیرد. مدت کوتاهی بعد او با مرد دیگری برخورد میکند. ویلوبی مرد جوان پر شوری است که ماریان را عاشق خود میکند. مدت کوتاهی از آشنایی این دو نفر گذشته که ناگهان مجبور میشود «دونشر» را ترک کند. از طرف دیگر از زمانیکه خانوادهی «دشوود» به ویلای برتن آمدهاند از ادوارد هم خبری نیست...
جین اوستین (Jane Austen) که نام او در فارسی به شکل جین آستین هم نوشته میشود؛ سال ۱۷۷۵ در روستای «استونتن» در منطقهی «همپشر» انگلستان به دنیا آمد. ازدوران زندگی او اطلاعات زیادی در دسترس نیست. تنها تعدادی از نامههای شخصی اوستین به جا مانده است. طبق مقدمهی مترجم این کتاب خانم اوستین از سال ۱۸۰۹ در التن در همان منطقهی «همپشر» زندگی کرده و تنها چند ماه آخر عمرش را برای نزدیکی به پزشکش در «وینچستر» منطقهای نزدیکی لندن گذرانده است. این بانوی نویسندهی انگلیسی مدت زیادی عمر نکرد و در ۴۲ سالگی بر اثر بیماری درگذشت. او در قبرستان کلیسای «وینچستر» به خاک سپرده شده است.
مشهورترین اثر جین آستین رمان «غرور و تعصب» است که یک سال پس از عقل و احساس نوشته شد و بارها سوژهی فیلمسازان وسینماگران قرارگرفت. رمانهای «اما»، «منسفیلد پارک»، «ترغیب» و «نورثنگر ابی» دیگر آثار این نویسندهی توانمند انگلیسی است. «ترغیب» و «نورثنگر ابی» سال ۱۸۱۸ پس از مرگ نویسنده منتشر شدند. از خانم اوستین آثار ناتمامی هم به جا مانده است. «سندیتن»، «واتسونها» و «لیدی سوزان» آثار نیمه تمام جین اوستین است. «لیدی سوزان» داستانی چند قسمتی بود که فیلمی هم براساس آن ساخته شده است.
به مناسبت دویستمین سالگرد تولد خانم اوستین بزرگداشتی در شهر محل تولدش برای او برگزار شد. همچنین برای گرامیداشت این نویسندهی توانمند تصویر او از سال ۲۰۱۷ پشت اسکناسهای ده پوندی چاپ میشود.
فیلمها و سریالهای زیادی براساس عقل و احساس ساخته شده است . معروفترین اقتباس از این رمان فیلم سینمایی «عقل و احساس» ساخته شده در سال ۱۹۹۵ در آمریکا است. « اما تامپسون» بازیگر مشهور انگلیسی فیلمنامهی این درام عاشقانه را کاملا بر اساس رمان عقل و احساس نوشته و خودش نقش الینور را بازی کرده است.
سال ۲۰۰۸ «اندرو دیویس» فیلمنامه نویس فیلم سینمایی «غرور و تعصب»؛ سریال تلویزیونی «عقل و احساس» را ساخت. با اینکه این سریال تنها در سه قسمت ساخته شد، توانست نظرات مثبت منتقدان را به خود جلب کند و از طرف بینندگان نیز مورد استقبال قرار گرفت. فیلمها و سریالهای دیگری هم بر اساس این رمان در کشورهای مختلف جهان ساخته شده است.
اولین بار «عباس کرمی» رمان عقل و احساس را در ایران ترجمه کرد. این ترجمه با نام دلباخته (حس و حساسیت) به بازار آمد. پس از آن عقل و احساس مانند دیگر کتابهای خانم آستین چندین و چندبار ترجمه شد. از این میان میتوان ترجمههای «جمشید اسکَندانی» که نشرهای ثالث وعَنقا منتشر کردهاند و ترجمهی «آرمانوش باباخانیانس» در انتشارات سَمیر اشاره کرد. همچنین «رضا رضایی» مترجم توانمند ایرانی سال ۱۳۸۴ این رمان را دوباره به فارسی برگرداند، این نسخه از کتاب خلاصه نشده و بدون سانسور است.
انتشارات افق نیز عقل و احساس را با ترجمهی خانم «شهرزاد لولاچی»، در سری «عاشقانههای کلاسیک» در قطع رقعی گالینگور برای نوجوانان منتشر کرده است.
دانلود پی دی اف (pdf) رمان عقل و احساس جین آستین ترجمه «رضا رضایی» از با قیمت مناسب در همین صفحه ممکن است.
خانم جنینگز هم آمد، چون طاقت نداشت صبر کند در باز شود تا داستان خود را برای الینور تعریف کند. با های و هوی به طرف پنجره آمد وگفت:«چطوری عزیز من؟خانم دشوود چهطورند؟خواهرهایت کجا هستند؟ چه! تنهای تنها! پس یک جمع کوچولو حالت را جا میآورد. داماد و دختر دیگرم را به دیدنت آوردهام. فکرش را بکن، ناگهان آمدند. دیشب که داشتیم چای میخوردیم صدای کالسکه شنیدم، اما هیچ فکر نمیکردم اینها باشند. فکر کردم شاید کلنل برندون برگشته. به سر جان هم گفتم که صدای کالسکه میشنوم، و شاید کلنل برندون است که آمده.»
الینور مجبور شد وسط حرفهای خانم جنینگز رویش را برگرداند تا از بقیه استقبال کند. لیدی میدلتن آن دو غریبه را معرفی کرد. خانم دشوود و مارگرت همان موقع از پلهها پایین آمدند. بعد همه نشستند و یکدیگر را ورندا کردند، و خنم جنینگز در همان حال که همراه سر جان از راهرو به اتاق میآدم به شرح داستان خود ادامه داد.
خانم پالمر چندین سال جوانتر از از لیدی میدلتون بود و هیچ شباهتی هم به لیدی میدلتن نداشت. کوتاه قد و تپل بود، صورت خیلی قشنگی داشت و کاملا سرحال نشان میداد. رفتارش به هیچ وجه به نزاکت لیدی میدلتن نبود اما دلنشین تر بود .با لبخند وارد شد و تمام مدتی هم که آنجا بود لبخند به لب داشت جز مواقعی که میخندید و موقع رفتن هم لبخند زد. شوهرش جوانی جدی بود که بیست و پنج شش ساله به نظر میرسید و رفتارش مودبانهتر و شسته رفتهتر از همسرش بود، اما رغبتش به خوشحال کردن و خوشحال شدن کمتر بود. وقتی وارد شد خودش را گرفته بود. سری برای خانمها تکان داد بی آنکه کلمهای به زبان بیاورد، و بعد کمی هم آنها و خانه را ورانداز کرد. بعد هم روزنامهای از روی میز برداشت و تمام مدت خیلی جدی روزنامه خواند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۳۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 407 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۳:۳۴:۰۰ |
نویسنده | جین آستین |
مترجم |