کتاب الکترونیکی دود نشر افق نوشته خوسه اوبخرو و ترجمهی آرمان امین، اثری است که در دستهبندی رمانهای معاصر قرار میگیرد و با روایتی درونی، سیال و فلسفی، پیچیدگیهای روان انسان را در بستری از واقعیت و خیال بازتاب میدهد. اگر به دنبال یک تجربه ادبی متفاوت با نثری جسورانه و معناگرایانه هستید، این کتاب انتخابی تأملبرانگیز خواهد بود که اکنون در فیدیبو در دسترس شماست.
رمان دود نوشته خوسه اوبخرو، داستانی کوتاه اما پرمعنا درباره زیستن در جهانی پر از تهدید، تنهایی و فقدان است. این کتاب با فضایی آخرالزمانی، روایتگر زنی بینام، کودکی خاموش و گربهای است که در انزوای یک کلبه جنگلی به دور از دنیای درگیر جنگ زندگی میکنند. نویسنده با نگاهی فلسفی و روانشناسانه، تنش میان بقا و امید، ترس و پیوندهای انسانی را به تصویر میکشد و از طریق سؤالاتی بنیادین درباره معنا، ما را با اضطرابهای انسان معاصر مواجه میسازد.
کتاب دود روایت زنی است که به همراه کودکی بینام و گربهای، در دل جنگلی دورافتاده و در کلبهای ساده زندگی میکند؛ فضایی ایزوله و خاموش که نشانهای از جهانی فروپاشیده بیرون از آن دارد. زن و کودک که هیچ پیوند خونی با یکدیگر ندارند، اما در سایه جنگ و ویرانی، به هم پناه آوردهاند و رابطهای انسانی و عاطفی میانشان شکل گرفته است. زندگیشان با کمترین امکانات میگذرد؛ گاهی مردی از بیرون غذا میآورد و نشانههایی از تهدید یا خطر مانند دود در دوردست، آرامش نسبیشان را برهم میزند. داستان با تمرکز بر سکوت، انزوا و پرسشهایی درباره بقا و معنای زندگی، تجربه زیستن در جهانی ناپایدار را با لحنی فلسفی و پرتنش به تصویر میکشد.
سبک نوشتاری خوسه اوبخرو در کتاب دود ساده، موجز و در عین حال بسیار تأثیرگذار است؛ خوسه اوبخرو با حذف جزئیات غیرضروری و پرهیز از توصیفهای اضافی، فضایی مینیمالیستی خلق کرده که به خوبی با حال و هوای خاموش و تهدیدآمیز داستان هماهنگ است. زبان او خشک و بیپیرایه به نظر میرسد، اما در لایههای زیرین، بار عاطفی و فلسفی عمیقی را منتقل میکند. سکوت شخصیتها، فقدان دیالوگهای بلند و توصیفهای کوتاه از طبیعت یا روابط، همگی ابزاری هستند برای نشان دادن انزوا، ترس و بحران وجودی. همین سادگی ظاهری، خواننده را وادار میکند تا تأمل کند، فضای داستان را با ذهن خود کامل سازد و در نهایت با سؤالاتی جدی درباره انسان، بقا و معنا روبهرو شود.
پوستم آنقدر میخارد که انگار زیر لباسم هم هزارپاهای نامرئی قدم میزنند. وقتى بالأخره غیبشان میزند در را باز میکنیم و او این طرف و آن طرف را نگاه میکند تا مطمئن شود رفتهاند هر چند اگر نزدیک باشند همچنان صدای بالهایشان را میشنویم. روی زمین چند تا لاشه زنبور هست و همین طور زنبورهایی که هنوز نمردهاند و نیمهجان تقلا میکنند یا به پشت روی زمیناند و لگد میپرانند. بچه با پا گذاشتن رویشان خلاصشان نمیکند اما با سوءظن نگاهشان میکند و گاهی وقتی یکیشان دیگر تکان نمیخورد با نوک پا هلش میدهد تا مطمئن شود تلف شده.
این کتاب مناسب مخاطبانی است که:
اگر کتاب دود برایتان جذاب بود، آثار زیر نیز میتوانند تجربهای مشابه و درگیرکننده برای شما رقم بزنند:
جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی
نسخه الکترونیکی کتاب دود نشر افق نوشته خوسه اوبخرو و ترجمه آرمان امین اکنون از طریق فیدیبو در دسترس است. کافیست اپلیکیشن فیدیبو را نصب کنید، با شماره موبایل یا ایمیل ثبتنام کرده و با جستجوی عنوان کتاب، آن را خریداری نمایید. همچنین اگر مشترک فیدیپلاس باشید، تنها با پرداخت هزینه اشتراک دورهای، میتوانید به دهها هزار عنوان کتاب در دستههای متنوع دسترسی نامحدود داشته باشید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۲۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 192 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۲۴:۰۰ |
نویسنده | خوسه اوبخرو |
مترجم | آرمان امین |
ناشر | نشر افق |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Humo |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۲/۲۰ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستاني پساآخرالزماني با روايت مينيمال،جمله هاي كوتاه و به دور از تكلف و پيچيدگي با توصيفاتي عميق و ملموس ،به اندازه اي كه از همان صفحات آغازين با روايت همراه مي شويد،به ناگاه در ميانه روايت هبوط مي كنيد،نه اسمي مي دانيد،نه از گذشته اي خبر داريد،اطلاعات كم وبندرت در خلال داستان به شما داده مي شود،طبيعت و بقا عناصري كه داستان حول آنها ميچرخد و شما را به چالش مي كشد،كه تا كجا مي توان پيش رفت تا چه اندازه مي توان با طبيعت در هم آميخت و تا كجا براي بقا تقلا كرد؟! "وبعد مي گويند طبيعت هوشمند است. كور است.بي رحم است.درك نشدني است.همان قدر بي معني است كه زندگي انسان.اما همه ي اينها را به بچه نگفتم؛وقتي بزرگ شد خودش مي فهمد." "براي آخرين بار لمسش نمي كنم.زانوزده گريه نمي كنم.اسمش را به زبان نمي آورم چون شبيه خداحافظي مي شود." "در صدا و نگاه هاي بيش از حد سمجش نوستالژي موج مي زد.و من ياد گرفته ام از مردان نوستالژيك فرار كنم،آن هايي كه مي خواهند آنچه را قبلا باخته اند با تو تكرار كنند.انتظار دارند بخيه ي زخمي باشي كه تو بازش نكرده اي."
یک اثر پاد آرمانشهری و دیستوپیا که ترکیب شده کتاب مرگ به وقت بهار با عناصر دیگری در غالب اینکه روستایی وجود ندارد اما خرافات بیشتر از قبل وجود دارن در کل چون حجمش کم بود خوندم اما ضعیف ارزیابیش کردم
“تقلا برای زنده ماندن در یک دنیای پساآخر زمانی” از خوندنش لذت بردم کتاب توصیفات زیبایی داره، سخت خوان نیست و با توجه به حجم کم کتاب در مدت زمان کوتاهی میتونید بخونیدش