کتاب بیگانه‌ای در شهر شوگون نشر یاسین قاسمی‌بجد - نسخه صوتی

بخش‌هایی از کتاب

- اچیگو منطقه‌ای در ژاپن بود که به خاطر زمستان‌های سختش شناخته می‌شد. اما حداقل مردم می‌دانستند که چه چیزی در انتظارشان است. هوا از اعتدال تا اعتدال بعدی سرد بود و گاهی کشاورزان مجبور بودند برف را از روی مزارع پاک کنند تا بتوانند نهال‌های برنجشان را بکارند. 

- با پیشرفت نقشه‌برداری و اندازه‌گیری دقیق‌تر جزایر ژاپن، کودکان می‌توانستند برای خود نقشه‌ای از جنگل‌ها و مزارع اطراف برکه بزرگ بسازند. درختان سرو ساحل برکه را احاطه کرده بودند و شاه‌بلوط‌های آبی و نیلوفرها روی سطح آب شناور بودند.

- وقتی تسوننو به اندازه کافی بزرگ شد، آموزش رسمی‌اش را آغاز کرد. او یک دختر معمولی نبود، بلکه دختری با سواد و باوقار بود که می‌توانست نامه‌های زیبا بنویسد، شعر بخواند و حساب‌های خانواده را مدیریت کند.

- گییو (یکی از اعضای خانواده تسوننو) درباره ساختار سیاسی کشور یاد گرفت. او می‌دانست که در سرزمین خدایان زندگی می‌کند، و هرچند امپراتور وجود دارد، اما از نظر سیاسی چندان مهم نیست. شوگون، رهبر نظامی که بر قلعه ادو حکومت می‌کرد، حدود یک سوم از زمین‌های ژاپن را مستقیماً اداره می‌کرد.