در دل تاریکی و نور، میان هراس و حیرت، عطیه عطارزاده رمانی را خلق کرده که هم رؤیاست و هم کابوس؛ هم شعر است و هم داستان. مجمعالوحوش، که به همت انتشارات چشمه منتشر شده، قصهای است که از دل تاریخ و هنر زاده شده و با ظرافتی بیمانند، ذهن خواننده را به دالانهای پنهان روح انسان میبرد.
این رمان تاریخی روایتی نفسگیر از دنیای نقاشی و جنون است، قصهای که در آن مرز میان واقعیت و خیال محو میشود. قهرمان داستان، نقاشیست که در سکوت و انزوا، در پی کشف رازهایی است که در بطن رنگها و خطوط پنهان شدهاند. او درگیر جهانی میشود که در آن هیولاها، اسطورهها و سایههای ذهنی در هم تنیدهاند؛ جایی که نقاشی، دیگر فقط تصویر نیست، بلکه پلی است به درون تاریکترین لایههای ذهن و روح. این کتاب را باید خواند و در آن غرق شد؛ باید اجازه داد که کلمات و تصاویر آن، ذهن را درگیر کنند و خواننده را به دنیایی ببرند که کمتر کسی جرأت ورود به آن را دارد.
کتاب مجمع الوحوش اثر عطیه عطارزاده، یک شاهکار ادبی است که خواننده را به عمق تاریخ ایران در یکی از تاریکترین دورههای آن، یعنی دوران جنگ جهانی اول، میبرد. این کتاب نه تنها یک روایت تاریخی است، بلکه یک اثر هنری است که با نگاهی عمیق به انسانیت، طبیعت و حیوانات، تصویری زنده و تکاندهنده از ایران آن زمان ارائه میدهد. در این رمان، عطارزاده با مهارت بینظیری، باغ وحش ناصری را به عنوان نمادی از زیبایی و شکوه گذشته ایران انتخاب کرده است. این باغ وحش که زمانی با عشق و علاقه ناصرالدین شاه جمعآوری شده بود، اکنون در دوران قحطی، بیماری و جنگ، به دست فراموشی سپرده شده است. حیوانات این باغ وحش، که زمانی نماد قدرت و شکوه بودند، اکنون در شرایطی اسفبار به سر میبرند و این موضوع بهانهای میشود برای نویسنده تا به بررسی وضعیت انسانها در این دوران بپردازد.
عطیه عطار زاده، نویسندهای است که با قلم توانا و نگاه عمیق خود، توانسته است جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر ایران پیدا کند. او که متولد تهران است، تحصیلات خود را در رشته ادبیات فارسی به پایان رساند و از همان ابتدا، علاقهمند به نوشتن و تحقیق در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران بود. عطارزاده با انتشار اولین رمان خود، مجمع الوحوش، توانست توجه منتقدان و خوانندگان را به خود جلب کند و به عنوان یکی از نویسندگان مطرح ادبیات معاصر ایران شناخته شود.
عطارزاده در آثار خود، همواره به دنبال کشف و بررسی مسائل عمیق انسانی و اجتماعی است. او با استفاده از نمادها و استعارههای قدرتمند، به بررسی رابطه انسان با طبیعت، تاریخ و فرهنگ میپردازد. عطارزاده نه تنها یک نویسنده توانا است، بلکه یک پژوهشگر دقیق و موشکاف است. او در آثار خود، همواره به دنبال کشف حقایق تاریخی و فرهنگی است و با استفاده از منابع معتبر، روایتهای دقیق و مستندی از تاریخ ایران ارائه میدهد. این ویژگیها باعث شده است که آثار او نه تنها برای خوانندگان عادی، بلکه برای پژوهشگران و دانشجویان نیز جذاب و مفید باشد.
مجمع الوحوش کتابی است که نه تنها شما را به عمق تاریخ ایران میبرد، بلکه شما را به تفکر درباره مسائل اساسی زندگی دعوت میکند. یکی از دلایل اصلی که باید این کتاب را بخوانید، نگاه عمیق و موشکافانه نویسنده به رابطه انسان با طبیعت و حیوانات است. عطارزاده در این کتاب، با استفاده از باغ وحش ناصری به عنوان نمادی از زیبایی و شکوه گذشته، به بررسی وضعیت حیوانات در این دوران میپردازد. او نشان میدهد که چگونه در دوران بحران، انسانها نه تنها به یکدیگر، بلکه به حیوانات و محیط زیست خود نیز بیتفاوت میشوند. این موضوع نه تنها برای علاقهمندان به تاریخ و ادبیات جذاب است، بلکه برای کسانی که به مسائل محیط زیستی و اخلاقی علاقهمند هستند نیز بسیار جذاب و تأملبرانگیز است.
علاوه بر این، مجمع الوحوش کتابی است که شما را به تفکر درباره انسانیت، اخلاق و مسئولیتپذیری دعوت میکند. نویسنده با استفاده از نمادها و استعارههای قدرتمند، به بررسی رابطه انسان با طبیعت و حیوانات میپردازد و نشان میدهد که چگونه در دوران بحران، انسانها نه تنها به یکدیگر، بلکه به حیوانات و محیط زیست خود نیز بیتفاوت میشوند. این موضوع نه تنها برای علاقهمندان به تاریخ و ادبیات جذاب است، بلکه برای کسانی که به مسائل محیط زیستی و اخلاقی علاقهمند هستند نیز بسیار جذاب و تأملبرانگیز است.
پدرم راست میگفت. من هم همایه را با تکهگوشت به راه آوردم. آنجور که صفت بازداران است. به صبر فراوان. دخترش یعنی همین طرلان اما آشیانی بود. نه نیازی به دوختن چشم داشت نه به راه آوردن. بساطمان که از شکارگاه ناصری برچیدیم بردیم فیلخانه، در آشیانِ مادرش ته اتاقک روی بامِ همان عمارت که از تخم سر زد، خودم دست کشیدم بر پاش. همین چشمهای زرد راهراه را داشت و همین سینهی سفید فراخ. پرهای پشتش از همان موقع به آبی میزد. حیف دیگر شاهی به تخت نبود که رسم شاهی بداند قدر بشناسد. خودم اولبار آب بهاش دادم. مادرش که مرد خودم کمکش کردم پر بریزد. خودم اسمش گذاشتم طرلان. به یاد طرلان زردچشم خودم به شکارگاه ناصری. به یاد آن دخترک سفید ابروکشیده با آن موی بلند شبقگون که وقت دویدن در بیشههای دوشانتپه از پس سربند میجهید پشتش. به یاد آن لبهای سرخ که میلرزید وقت گفتن نامم زیر درخت بید.
اگر از خواندن مجمع الوحوش لذت بردید و به دنبال کتابهای مشابه هستید، پیشنهاد میکنیم به سراغ این آثار بروید:
· کتاب سفر به گرای 270 درجه نشر انتشارات کتاب نیستان
· کتاب آدم و حوا نشر انتشارات کتابسرای تندیس
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۲۸ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 142 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۴۴:۰۰ |
نویسنده | عطیه عطارزاده |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۶/۲۱ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 160,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتابی غنی، ارزشمند و روشنگر تاریخ تکرار شونده. بسیار لذت بردم از مطالعه این کتاب گرانبها.
ابهامات زیادی داشت .ظاهرا احوالات ان زمان را به زبان حیوانات بیان کرده