همین که کمی از ویلا دور شدند بالاخره یاس توانست احساساتش را رها کند و اشک از چشمانش فرو ریخت. با تمام وجود دلش میخواست گریه نکند چون برایش اهمیتی نداشتند، هیچکدام از آن دو نفر دیگر برایش اهمیتی نداشتند اما درد حقارتی که میکشید آنقدر سوزاننده بود که دیگر نمیتوانست جلوی خودش را بگیرد. شاید اگر از ابتدای جداییشان اینقدر جلوی خودش را نگرفته بود که به خاطر مرد بیارزشی همچون وحید گریه نکند و تمامی دردهایش را بیرون ریخته بود، هیچگاه دچار آن بیماریهای طاقتفرسا نمیشد. برای همین هم این بار با تمام وجود گریه میکرد و هقهق خودش را خالی میکرد.
جانیار با نگرانی سمت یاس نگاه کرد و گفت:
ـ یاس خواهش میکنم آروم باش. باور کن ارزششو نداره!
یاس همانطور که گریه میکرد، گفت:
ـ بذار خالی شم! من هیچوقت گریه نکردم. هیچوقت به خودم اجازه ندادم برای این مرد گریه کنم. هیچوقت نذاشتم حال بدم طوری بهم غالب بشه که بتونم برونریزی بکنم و همهی دردمو بیرون بریزم. همیشه هر چی که بود توی خودم ریختم.
جانیار آهسته ماشین را به کنار جاده هدایت کرد. احساس میکرد تمرکز زیادی برای رانندگی ندارد. همین که ماشین متوقف شد، کمربندش را باز کرد و آهسته خم شد و از داخل جعبهی دستمالکاغذی جلوی ماشین یک برگ دستمال خارج کرد و سمت یاس گرفت. یاس دستمال را از او گرفت و درحالیکه زیر چشمانش را که کامل سیاه شده بود پاک میکرد با عجز گفت:
ـ ای کاش اینجا نبودی!
-متن از کتاب-
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 1.۰۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 648 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۱:۳۶:۰۰ |
نویسنده | هما پوراصفهانی |
ناشر | انتشارات سخن |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۰۸ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
به عنوان فردی که در سنین نوجوانی آثار خانم اصفهانی رو میخواندم و سرگرم میشدم حقیقتا اصلا باورم نشد که این کتاب اثر ایشون باشه و در سال ۱۴۰۰ بعد از این هم اثر سرگرم کننده و پرکششون نوشته و چاپ شده! ایشون همیشه داخل تمام اثارشون امضا و قلم خودشون رو داشتن، شخصیت سازی های زیاد و خط داستانی پرکشش و پر از اتفاق که باعث میشد با تک تک شخصیت ها همدردی کنی بخندی و ناراحت بشی ولی این اثر یک داستانی بدون موضوع خاص و اتفاقی بود که گفت وگو محور بود تا اتفاقای جذاب و پرکشش و متاسفانه همون گفت و گو هاهم روی یک خط صاف و حوصله سربر پیش میرفت مطالب بارها به صورت تکراری گفته میشد شخصیت سازی به خوبی صورت نمیگرفت و چه بسا به خیلی چیزها خیلی سرسرانه پرداخته میشد خیلی از اتفاقات کتاب یک کپی ضعیف از اثار قبلشون بود از کمای یاس که مشابه اراد جدال پرتمنا بود تا غرور شبه ارتان جانیار و عاشقانه های شبه ارشاویر و داریوش! انگار همه شخصیت های قبلی رمان هاشون میکس شده بودن و یک نسخه ضعیفشون داخل جانیار و یاس شکل گرفته بود! و بیشترکل رمان به زیبایی اغراق امیز یاس پرداخته شده بود! نمیدونم نشریه ها هستن که سخت میگیرن و محدودیت گذاشتن یا خانم اصفهانی دیگه ذوق و خلاقیت سابق رو ندارن چون توی اسپرسو اوراکل و موهیتو اصلا اثاری از توانمندی هاشون توی داستان سازی و خلق شخصیت جدید و رنگ و بوی قبل رو نداشت!
متاسفم برای وقتی که گذاشتم من به شدت طرفدار خانم پوراصفهانی بودم ولی تو این کتابی که نزدیک چن سال هی نوشت ادامه نداد هی نوشت اخرش چاپ شد دنبال یه سوژه و یه قلم قوی بودم اصلا ارزششو به اون صورت نداشت کل جلد دو اضافی بود چندصد صفحه کتاب اختصاص به کمای یاس داشت و ادااصولا کامل تینیجی بود و کلیشه و جانیاری ک مفلوک شد یهو بااون غرور و دبدبه و یاسی که نتونست جواب عشق جانیارو به اون صورت بده
بعد از خوندن چند آثار خوب خانم پوراصفهانی انتظارات خیلی بالاتری داشتم که متأسفانه با خوندن این دو جلد کتاب خیلی توی ذوقم خورد به شدت داستان کلیشه ای و به دور از واقعیت مناسب رده سنی ۱۶ تا ۱۸ ساله متأسفانه خوندنش رو توصیه نمیکنم.
ابتدای رمان خیلی قوی نوشته شده بود جلد دوم اما بی منطق و کلیشهای شد و انگار رمان برای دخترای دبیرستانی نوشته شده بود... به شدت دور از واقعیت
انی متوسط با نثری متوسط تر ... رمان های بهتری از ایشان خوانده بودم . با همه این اوصاف تشکر .
به نظر من نسبت به بقیه کارای هما پوراصفهانی ضعیف بود.خیلی کارای قشنگتری داشته قبل این
كتابهاي خانم پوراصفهاتي همه شون عالين حيف ك همه اثارشو تو فيديبو ندارن