«آبجی خانم» قربانی زنستیزی و خرافات و آدابورسوم غلط است. این کتاب داستان خودکشی زنی است که ناعدالتی هویتش شده است و برای رهایی از مشکلاتش دنیایی را میسازد که کمبودهایش جبران شود، کمبودهایی که با قضاوت اطرافیان شکل گرفته است. روایت ماهرخ و آبجی خانم، داستان حسادت هم است. حسادتی که هیچ تمرکزی بر علت آن ندارد و معلول حسود را مجازات میکند. حکایت «آبجی خانم» قضاوت آدمها برای ظاهر زیبایشان است و محکوم کردنشان به زشتی و راندن آنها در داستان بسیار شنیده میشود. دو خواهری که دیده شدن و نشدن اصل قصه زندگیشان را میسازد. داستان با اتفاقی ناگهانی به اوج میرسد و همزمان تمام میشود. آبجی خانم وارد دنیای خیالی خود میشود، جایی که اثری از بقیه و برچسبهایشان نیست. گویی مرگ، خوبیها را نمایان میکند. در بخشی از این داستان با صدای متین بختی میشنوید: آبجی خانم هم با این حسادتی که در دل او لبریز شده بود، خودش خودش را میخورد از زیر لحاف جواب میداد: «خوب، خوب، سر عمر، داغ به دل یخ میگذارد! با آن دامادی که پیدا کردی! چوب به سر سگ بزنند لنگه عباس توی این شهر ریخته. چه سر کوفتی به من میزند، خوبست همه میدانند عباس چهکاره است. حالا نگذار بگویم که ماهرخ دو ماهه آبستن است. من دیدم که شکمش بالا آمده اما به روی خودم نیاوردم. من او را خواهر خود نمیدانم...» مادرش از جا درمیرفت: «الهی لال بشوی. مردهشور ترکیبت را ببرد. داغت به دلم بماند. دختره بیشرم! برو گم بشو، میخواهی لک روی دخترم بگذاری؟ میدانم اینها از دلسوزه است. تو بمیری که با این ریخت و هیکل کسی تو را نمیگیرد. حالا از غصهات به خواهرت بهتان میزنی؟ مگر خودت نگفتی خدا توی قرآن خودش نوشته که دروغگو کذاب است هان؟ خدا رحم کرده که تو خوشگل نیستی وگرنه دم ساعت که به بهانه وعظ از خانه بیرون میروی، بیشتر میشود بالای تو حرف درآورد. برو، برو، همه این نماز و روزههایت به لعنت شیطان نمیارزد، مردم گولزنی بوده!» داستان «آبجی خانم» نوشته صادق هدایت با صدای متین بختی و انتخاب موسیقی مهدی زارع و سیمین مختاری شنیداری شده است. این داستان را در ۲۰ دقیقه بشنوید و با یکی دیگر از شاهکارهای صادق هدایت آشنا شوید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 18.۰۱ مگابایت |
مدت زمان | ۱۹:۳۳ |
نویسنده | صادق هدایت |
راوی | متین بختی |
ناشر |