کتاب همدلی با بیماران رو به مرگ نشر نشانه

وقتی به من پیشنهاد کردند کتابی درباره‌ی مرگ و مردن بنویسم، با کمال‌میل قبول کردم، اما موقعی که پای عمل به میان آمد، همه‌چیز عوض شد چون احساس کردم در تنگنا گیر کرده‌ام. اصلاً از کجا باید شروع می‌کردم؟ چه باید می‌نوشتم؟ چه‌قدر با مخاطبان ناآشنای کتابم حرف داشتم؟ چه مقدار از تجربیاتم را می‌توانستم در اختیار بیماران رو به مرگ بگذارم؟ باری، خیلی چیزها هست که نمی‌شود آن‌ها را با کلام بیان کرد و باید آن‌ها را احساس کرد و دید، اما نوشتن‌شان خیلی سخت است. در طی دو سال‌ونیم گذشته، با بیماران رو به مرگ کار کرده‌ام و این کتاب، گزارش مراحل ابتدایی این برنامه است که در نهایت برای همه‌ی شرکت‌کننده‌ها به تجربه‌ای آموزنده و معنادار تبدیل شد. این کتاب درباره‌ی چگونگی کنترل بیماران رو به مرگ و یا بررسی کامل روان‌شناسی آن‌ها نیست، بلکه صرفاً گزارش فرصتی تازه و چالش‌انگیز است که در آن با هر بیمار صحبت کردیم و نقاط قوت و ضعف کادر پزشکی را از زبان او شنیدیم. از بیمار خواستیم معلم ما باشد تا بتوانیم درباره‌ی مراحل پایانی زندگی و همه‌ی بیم و امیدهایش مطالب بیشتری یاد بگیریم. امیدوارم این کتاب شما را ترغیب کند تا به جای تسلیم در برابر وضعیت بیمار نومیدتان، در طول مراقبت به او نزدیک‌تر شوید چرا که این ارتباط، در آخرین ساعات عمر بیمار کمک زیادی به او می‌کند. معدود افرادی که موفق به انجام این کار می‌شوند، لحظات ارزشمندی را تجربه می‌کنند. به واسطه‌ی چنین رابطه‌ای، آن‌ها مطالب بیشتری درباره‌ی عملکرد ذهن و جنبه‌های منحصربه‌فرد وجود انسان آموخته، از غنای روحی بالاتری برخوردار می‌شوند و احتمالاً ترس و اضطراب‌شان از سرانجام خودشان کم می‌شود. _قسمتی از متن کتاب-