اواخر جنگ جهانی دوم دو افسر نیروی دریایی بریتانیا در اتاق انباریمانند تنگ و خفۀ شمارۀ ۱۳ به نقشهای درخشان و ظاهراً احمقانه برای گمراه کردن ارتش آلمان نازی رسیدند. آنها میخواستند با این نقشه هیتلر را متقاعد کنند که متفقین بهجای حمله به سیسیل قصد یورش به یونان را دارند. به این ترتیب میتوانستند ایتالیا را از آغوش فاشیسم بیرون بکشند، فرانسۀ تحت اشغال را آزاد کنند و مسیر جنگ را به سمتی ببرند که برگشتناپذیر باشد. ولی برای اجرای این نقشۀ فریب خطرناک، که جان هزاران نفر از سربازان قوای متفقین در گرو آن بود، عجیبترین مأمورشان را فرستادند؛ مردی که اصلاً وجود نداشت! مردی مرده با جسدی متلاشی که در ذهن نویسندۀ داستانهای جیمز باند متولد شده بود... منتقد نشریۀ واشنگتنتایمز درمورد این کتاب میگوید: «بن مکینتایر، داستان این عملیات و دنیای سورئالی که این عملیات در آن انجام گرفته را بهطور فوقالعادهای روایت کرده است. نویسنده در این کتاب بهخوبی نشان میدهد که چگونه این عملیات در عاقبت جنگ تأثیر داشته و جانهای بسیاری را نجات داده است.»