آماده هستید تا وارد یک دنیای هیجانانگیز و غیرقابل پیشبینی شوید؟ سنگ کاغذ قیچی داستانی هیجانانگیز از زوجی جوانی است که قصد دارند با سفر به مشکلات خود پایان بدهند غافل از اینکه قرار است با ماجراهایی عجیب همراه شوند.
کتاب سنگ کاغذ قیچی با عنوان اصلی Rock Paper Scissors برای اولین بار در سال 2021 منتشر شد و توانست خیلی زود در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز و نامزد انواع جوایز گوناگون مانند گودریدز و ITW شود. آلیس فینی در این رمان داستان سفر پرماجرای آملیا و آدام را تعریف میکندکه هدفشان گذراندن یک آخر هفتهی آرام است تا ازدواجشان را نجات دهند اما هنگامی که در منزل هستند ناگهان متوجه میشوند که همسایهی عجیبشان آنها را زیر نظر دارد. این زوج جوان درگیر ماجرایی مرموز میشوند به گونهای که اصلا نمیتوانید حدس بزنید که چگونه به پایان میرسد. این رمان جنایی و هیجان انگیز با ترجمهی سحر قدیمی توسط نشر نون به چاپ رسیده است. شما میتوانید با مراجعه به دسته بندی داستان و رمان، جالبترین و جدیدترین رمانهای جنایی را در فیدیبو بخوانید.
آلیس فینی Alice feeney نویسندهی معروف بریتانیایی است که فعالیت رسمی خود را به عنوان نویسندهی رمانهای جنایی و رازآلود در سال 2019 آغاز کرد. این نویسندهی جوان در ابتدا به عنوان روزنامه نگار در بی بی سی مشغول به کار شد اما پس از حدود پانزده سال در سن سی سالگی حوزهی فعالیت خود را تغییر داد. اولین رمان آلیس فینی آنقدر موفق بود که به بیست زبان دنیا ترجمه شد و حتی سریالی نیز بر اساس آن ساخته شد. رمانهای این نویسنده در ایران نیز از استقبال خوبی برخوردار شده که شما میتوانید آنها را در زیر ببینید :
رمانهای جنایی و رازآلود طرفداران خاص خود را دارند زیرا خواننده را همراه خود به دنیای هیجانانگیز میبرد. همهی رمانها نمیتوانند این جذابیت را داشته باشند اما رمان سنگ کاغذ قیچی اجازه نمیدهد آن را لحظهای رها کنید. شخصیتپردازی و تعلیق این رمان آنقدر قوی است که ترس را میتوانید در وجودتان حس کنید. اگر به ژانر معمایی علاقه دارید، سنگ کاغذ قیچی بهترین انتخابی است که میتوانید داشته باشید. در این رمان ابتدا اینطور به نظر میرسد که با داستانی عاشقانه طرف هستید ولی در ادامه هیجان و ترس بر هر قضیهای غلبه میکند.
آدام را تماشا میکنم که تکه چوب دیگری به آتش اضافه میکند. عجیب تر از همیشه رفتار میکند و خسته به نظر میرسد. باب هم همانقدر بیاعتنا و خسته روی قالیچه دراز شده. هر دو وقتی گرسنهاند عبوس میشوند. مقدار زیادی غذای سگ داریم- آدام همیشه میگوید از سگ بهتر از او مراقبت میکنم- اما غذای سگ مشکل غذای خودمان را حل نمیکند. باید چیزی بیشتر از بیسکویت و اسنک برای سفرمان بر میداشتم.
وقتی گوسفندهای بیرون کلیسا بع بع راه میاندازند آدام میزند زیر خنده. وقتی باب را که هنوز مثل وحشیها پارس میکند، میکشاند داخل، من هم به زور میتوانم جلوی لبخندم را بگیرم. اولین بار که دیدیم چند جفت چشم به ما زل زدهاند، حس کردیم در صحنهای از یک فیلم ترسناکیم، اما چراغ قوه آدام خیلی زود مشخص کرد تنها همسایه فضولی که بیرون کلیسا میپلکد گله کوچک گوسفندی است که مدتی قبل در مسیر اینجا جلویمان سبز شده بود.
رابین به اتومبیل پوشیده از برف مهمانان نزدیک میشود و لحظهای میایستد. به محض بیرون آمدن مرد، او را شناخت و خاطرات به ذهنش هجوم آوردند. نمیدانست باز هم میتواند او را ببیند یا نه. حتی مطمئن نبود دلش بخواهد. مرد حالا مسنتر شده، اما رابین به ندرت صورت آدمها را فراموش میکند و صورت این مرد را هرگز.
دکتر دوم حتی مجبورم کرد روی تخت دراز بکشم و شکمم را معاینه کرد. به نقطه ریزی روی صفحه اشاره کرد و گفت جنین ما است. محتویات نمونه تو و تخمک من در آزمایشگاه رشد کرده بودند و با موفقیت در رحم من جایگذاری شده بودند و حالا آنجا روی صفحه بود. زنده و در حال رشد در درون من.
حکایتها و افسانههای نامعتبر فراوانی از این دست دربارهی کلیسای بلک واتر وجود دارد. اغلب آنها داستان اشباحیاند که شبها بر فراز دریاچه شناورند. گزارشهایی از زنانی در لباس جادوگران با صورتهای سوخته و لباسهای جزغاله وجود دارد. در شایعات آمده آنها بعد از غروب آفتاب در اطراف کلیسا پرسه میزنند، از پشت پنجرههای رنگی به داخل کلیسا نگاه میکنند و دنبال فرزندان مقتولشان میگردند. رسانههای محلی در این سالها بارها چنین صحنههایی را گزارش کردهاند و پس از مدتی مردم چنان ترسیدند که از آنجا دوری گزیدند.
در طی چند سال اخیر رمانهای معمایی و رازآلود با استقبال خیلی زیادی روبرو شده است و نویسندگان زیادی نیز در این ژانر فعالیت میکنند. در این ژآنر از رمان، شما چند ساعتی از روزمرگی و سکون زندگی دور میشوید و هیجان را به نوع جدید و متفاوتی تجربه خواهید کرد. اگر شما به عنوان یک خوانندهی رمان از داستانهای عاشقانه و درام فراری هستید، پیشنهاد میکنیم تا به عناوین زیر سر بزنید و آنها را با دوستان خود نیز به استراک بگذارید. فیدیبو همراه هر لحظهی شما است تا به کتابخانهی خود دسترسی داشته باشید.
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 2.۴۸ مگابایت |
تعداد صفحات | 296 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۵۲:۰۰ |
نویسنده | آلیس فینی |
مترجم | سحر قدیمی |
ناشر | نشر نون |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Rock Paper Scissors |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۴/۱۸ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
دوستان یه لطفی کنید تو نظراتتون اسپویل نکنید چرا بعضیاتون انقد بی توجهید واقعا ://خیر سرمون کامنتا رو میخونیم ک ببینیم کتاب خوبیه یا ن !!! نمیخونیم ک جنابعالی تو دو خط کتابو برملا کتی
کتاب اصلا در حد تعاریفی که ازش شد نبود و به نظرم من الکی بزرگش کردن.کنش و واکنش شخصیت ها اصلا منطقی نبود!باقی نظرم حاوی لو دادن داستان هست و اگر کتاب رو نخوندید ادامه ندید. *خطر لو رفتن داستان* منطق داستان برام عجیب بود.یک سری مسائل ناگفته باقی موندن مثل ماجرای مرگ اکتبر که بالاخره خودکشی بود یا کشته بودنش؟و اصلا چرا تکه های روزنامه راجع بهش توی کلیسا بود بعد اینهمه سال؟!چی میخواست بگه؟ آدامی که میدونست خودش مادرشو کشته برای چی جوری جلوی آملیا رفتار کرد که انگار اون کشته؟و آملیایی که میدونست آدام خودش مادرشو کشته چرا بعد کلی سال با نقشه وارد زندگی آدامشده و سعی کرده اونجوری باشه که اون میخواد؟ آیا رابین یک آدم توهمی بود و قتل مادرش توسط پدرشو از خودش درآورده بود؟این ماجرا چیبود و هنری چرا باید زنشو میکشت؟ داستان سام خیلی مسخره بود و بی هدف بود.چی بود اصلا! نکته ی آخر که من رو واقعا گیج کرد؛چرا تو صفحات پایانی کتاب وقتی سام سنگ قبر هنری رو میبینه روش نوشته "قاتل پدر یکی"؟! در صورتی که اولین بار که آدام و آملیا سنگ قبر رو میبینن نوشته روش "پدر یکی" واقعا داستان پر از باگ و بی منطق بود و اصلا منو شگفت زده نکرد.
این کتاب واقعا منو شوکه کرد. واقعا! اوایل کتاب نظرم این بود 👈🏻 حالبهمزن ترین زن و شوهری که تا الان دربارشون خوندم، از دشمن برای هم بدترن! پر از رمز و راز و دروغ و پنهان کاری!!👉🏻 اما به اون نقطه عطف ماجرا که رسید کاملا درک کردم چرا همچین رابطه ای دارن و حتی بیشتر حالم ازشون بهم خورد.✌🏻 با اینکه واقعا از خوندن کتاب لذت بردم اما هیچکدوم از شخصیت هارو دوست نداشتم! واسه چی باید بخوای آدمی که یکبار دورت انداخته رو دوباره بدست بیاری؟ پس این مدتی که بدون تو خوش گذرونده چی؟ این مدتی که یادت نبوده و براش هیچ اهمیت نداشته کجایی و توی چه وضعیتی هستی چی؟ تمامی شخصیت های اصلی نفرت انگیز بودن.غیر از باب!
با خوندن نظرات دوستان علاوه بر اینکه پایان داستان رو اسپویل کرده بودند و از کتاب زیاد تعریف میکردند فکر نمیکردم خیلی بتونم به این کتاب نظر خوبی بدم اما کتاب واقعا خوب بود اتفاقا من چیز ترسناکی توش پیدا نکردم بیشتر معمایی بود ولی خب کاملا مشخصه نویسنده شدیدا دوست داره از اگاتا کریستی تقلید کنه و بارها تو متن هم به این اشاره کرده و به نظر من این میتونه کتاب یکی از شاگردان سطح متوسطه آگاتا کریستی باشه با اینکه داستان قشنگ بود و روایات خیلی زیبا بود اما انسجام داستان خیلی قوی نبود و همچنین موضوعاتی در حین کتاب عنوان میشد و انگار موضوعی باز میشد برای فریب ذهن خواننده ولی خیلی زود بسته میشد و گویی نویسنده خواسته فقط چند صفحه بیشتر به داستان اضافه کنه. در کل کتابی هست که ارزش یکبار خوندن داشته باشه و شدیدا من رو یاد کناب « خانه ای که در آن مرده بودم» مینداخت
ترجمه ۹۰ ایده ۷۰ تعلیق ۷۰ شخصیت پردازی ۶۰ هیجان ۷۰ پایان ۷۰ فینی گویا استاد تغییر جهت دادن تمام زوایای داستانه و خیلی ماهر خواننده رو سرکار میزاره که واقعا استعداد جالبیه اما گاهی همین پیچش ها ادم و گیج میکنه یک نمونش در این رمان نویسنده ی نامه ها است که فکرکنم بیشتر خواننده ها مثل من از ابتدای داستان شخصیت پردازی اشتب اهی ازش کردن که در پایان ممکن گیج بشن. اواسط داستان یهو کند میشه و من شخصا از ناله کردن زنه درباره ی ازدواجشون واقعا داشتم کلافه میشدم .اما درکل خوب بود
کتاب خوب و هیجان انگیزی بود. من یه شب تا صبح خوندمش. شکه کننده بود و غیر منتظره. ولی دوستانی که اینجور شکه شدنو دوست دارن حتما بیمار خاموش رو هم بخونن
اصلا این کتاب رو پیشنهاد نمیکنم به شدت نویسنده یه داستان درام و کسل کننده رو با یه داستان جنایی ترکیب کرده و انقدر قسمت های اول کتاب حوصله آدم رو سر میبره که حد نداره فقط قسمت آخر کتاب نویسنده چندتا اتفاق شوکه کننده میذاره کنار هم من خیلی تعریف این کتاب شنیده بودم ولی اصلا ارزش خوندن نداشت و جوری یه داستان ترسناک از زندگی مشترک نویسنده ساخته که به کل حال آدم رو بد میکنه انگار نویسنده میخواد فکر خودش رو درباره ی خیلی چیزا هی تکرار کنه تا تو ذهن بقیه ثبت بشه
کتاب خوبی بود خصوصا آخرش منو خوشحال کرد.از فکر اینکه دونفر بعد از ۱۰ سال زندگی همدیگرو دیگه دوست نداشتن و در فکرشون اونیکی دروغگو بود منو ناراحت میکرد که این موضوع حل شد.ولی کتاب چند تا موضوع حل نشده د اشت.اول اینکه وقتی شخصیتی رو نوسینده وارد داستان میکنه و مرگش رو مرموز جلوه میده و در اخر بریده های روزنامه ... چرا مشخص نشد اکتبر چراااا مرد؟! و نظر بعدیم اینه که چرا ساموئل که آخرای داستان وارد شد یه شخصیت نصفه نیمه و خرافاتی شد!
اولش به نظر مثل رمان های دیگه بود اما با گذشت چند بخش عاشق فصل هایی شدم که هدیه سالگرد ازدواجو تو صیف می کرد و این که زندگیشون یک سال گذشته چطور بوده تلفیق گذشته و حال بسیار جذاب بود در عین حال که در نهایت پیش بینی های منو از انتهای داستان کلا بهم زد این جالب تر بود دوست داشتم اخر قصه جور دیگه ای باشه تقریبا از اخرین نامه که شامل ۴ بخش بود یکم دوستش نداشتم دلم میخواست طور دیگه ای تمام میشد ولی بازم خوبه
کتابی که خوندنش خیلی لذتبخش بود. کتاب، شخصیتپردازی قوی و جذابی داره و لحن شخصیتها در اومده. پلات داستان هم خیلی جالبه و تو قسمتهای مختلفی، آدم رو شگفتزده میکنه. تو بخشهایی از داستان، تعلیق مصنوعی درست کرده که تو ذوق میزنه. یعنی اول نشون میده یکی از شخصیتها یه مورد ترسناک دیده اما بعد میفهمیم هیچی نبوده. ترجمه کتاب هم خیلی جای کار داشت. با این حال در مجموع، اثر رو خیلی دوست داشتم و پیشهادش میکنم.