مقالات سالهای اخیر من ذیل عنوان کلی «نقد فرهنگِ توسعهنیافتگی» و عناوین فرعی «علم، فلسفه و عقلانیت»، «علم، سیاست و تاریخ» و «پژوهش علمی و سیاست علم» طبقهبندی شده، در سه مجلد چاپ میشود. وجه مشترک این سه جلد این است که به این پرسش میپردازند که کشور ما در کجای تاریخ قرار دارد؟ به کدام سمت میرود؟ و رو به چه آیندهای دارد؟
دفتری که پیش روی شماست، مجموعه مقالاتی در باب علم، سیاست و تاریخ است. پیوند میان علم و سیاست وقتی فهمیده میشود که تاریخ و زمان را درک کرده باشیم. زیرا ارتباط و نسبت علم و سیاست در ظهور تاریخیشان معلوم میشود. به عبارت دیگر، آنها در قوامشان به هم بستهاند، یعنی در بستگی به یکدیگر است که قوام مییابند. با این وصف، علم را نباید با سیاست اشتباه کرد. علم خبر است و سیاست عمل و انشاء. اما از سوی دیگر، کسانی نیز با استناد به این جدایی و با غفلت از آنچه در تاریخ میگذرد، ارتباط و نسبت میان علم و سیاست را عرضی و اتفاقی دانستهاند.
هر جامعهای اگر تعادل داشته باشد یا بخواهد از تعادل برخوردار باشد باید میان اجزا و شئوناتش تناسب، تعادل و همکاری وجود داشته باشد. با ادراک تاریخیِ وضع جهان است که میتوان امکانهای آینده و شرایط امکان پیشرفت علم و موفقیت در عمل و تدبیر سیاسی را دریافت. شاید در یک کشور توسعهیافته در زمانی که کم و بیش وضع متعادل وجود دارد، اهتمام به درک شرایط و امکانها چندان ضروری نباشد. زیرا امور سیر طبیعی دارند. اما در جهان توسعهنیافته که معمولاً باید راه طیشدۀ تجدد را بپیماید تا ندانند که چه میتوانند بکنند و از چه راه زودتر میتوانند منزلها را طی کنند راه به جایی نخواهند برد. کسانی هم که میگویند ما از غرب تقلید نمیکنیم بلکه راه توسعه و پیشرفت خودمان را میرویم، ناگزیر باید برای گشودن این راه و رفع موانع آن، شرایط اکنون و چشمانداز آینده را بشناسند؛ هر چند اگر به چنین شناختی برسند شاید اصراری در خاص بودن راه خود نیز نداشته باشند.