فرهنگستان علوم وظیفه دارد که نه فقط در مسائلی که در مرزهای دانش مطرح میشود پژوهش کند، بلکه باید درباره شرایط گسترش و رشد علم بیندیشد و با مشارکت دیگر مراکز علمی و دانشگاهها و پژوهشگاهها به تدوین سیاست ملی علم و پژوهش بپردازد و مشاور دانای دولت در امر پیشرفت و توسعه جامع کشور باشد. گفتن این حرفها و آوردنشان در اساسنامه آسان است؛ اما مهم نیست که چگونه میتوان و باید این وظیفه را به عهده گرفت و انجام داد. در این باب تأملها شده و بحثهایی صورت گرفته و نتایجی هم به دست آمده است. مع هذا اعتراف میکنیم که در این راه گام بزرگی برنداشتهایم؛ اما چنانکه اشاره شد، این کندی و کوتاهی ناشی از بیتوجهی و سهلانگاری و وقتگذرانی نبوده است. روزی که اساسنامه فرهنگستان را تدوین میکردیم لازم ندانستیم به این پرسش فکر کنیم که راستی چگونه میتوان شأن علم را بالا برد؟ شاید هنوز هم کسانی این پرسش را که میبایست از صد و پنجاه سال پیش مطرح میکردیم و به آن میاندیشیدیم، بیوجه بدانند و گمان کنند که به صرف تغییر آییننامهها و اتخاذ تصمیمهای اداری مشکل را میتوان رفع کرد؛ در این مدت ما نه فقط به پرسش نیندیشیدیم بلکه تجربه هم نیندوختیم؛ یعنی از خود نپرسیدیم چرا راهی را که هموار و سهل میدانیم به دشواری طی میکنیم. دشمن بزرگ پیشرفت علم دشمنی یا بیگانگی با این قبیل پرسشهاست. راستی چگونه میخواهیم سطح علم و پژوهش را ارتقاء دهیم؟ در شرایطی که کشور مزین به وجود استادان و دانشمندان بزرگ است، چرا حاصل پژوهش علمی ما ناچیز است و مهمتر اینکه گروهای کثیری از دانشمندان ما با وجود علاقهای که به وطن خود دارند، چرا در خارج کشور به سر میبرند؟