کتاب همنوایی شبانهی ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی، یکی از رمانهای برجسته ادبیات معاصر ایران است که برای نخستین بار در سال 1996 در آمریکا و در سال 1381 در ایران منتشر شد. این رمان به دلیل ساختار روایی خاص و موضوعات عمیق انسانی، توجه بسیاری از خوانندگان و منتقدان را به خود جلب کرده است. آقای قاسمی در این اثر به بررسی زندگی یک روشنفکر ایرانی میپردازد که به تازگی به فرانسه مهاجرت کرده و در شرایطی از غربت و بیگانگی زندگی میکند. این کتاب الکترونیکی توسط انتشارات نیلوفر، منتشر شده است.
همنوایی شبانهی ارکستر چوبها به خاطر نثر زیبا و عمیقش، و همچنین توانایی آقای قاسمی در ایجاد فضایی پر از احساسات و تفکرات فلسفی، به عنوان یکی از بهترین رمانهای ایرانی شناخته میشود. این کتاب در سال 1381 جایزه ادبی هوشنگ گلشیری را برای بهترین رمان اول سال دریافت کرد. این رمان همچنین برنده سومین جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات، برنده جایزه ادبی مهرگان برای رمان تحسین شده هیئت داوران و رمان برگزیده یک دهه جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات شد.
کتاب همنوایی شبانهی ارکستر چوبها داستانی پیچیده و چندلایه است که در بالاترین طبقه یک ساختمان قدیمی در پاریس میگذرد. راوی داستان، مردی ایرانی به نام یدالله است که به دلیل ناکامیهایش در نویسندگی و موسیقی، به نقاشی ساختمان روی آورده است. او در این ساختمان با چندین شخصیت دیگر زندگی میکند که هر یک داستان و مشکلات خاص خود را دارند. این شخصیتها شامل رعنا، زنی جوان و سرگردان، سید الکساندر، مردی که خود را ایتالیایی جا زده و پروفت، جوانی مرموز و شرور هستند.
داستان با ورود پروفت به ساختمان آغاز میشود که به سرعت آرامش ساکنان را بر هم میزند. او با چاقو به سید حمله میکند و این حادثه ترس و نگرانی را در بین ساکنان ایجاد میکند. راوی، که خود دچار مشکلات روانی و مالیخولیا است، در تلاش است تا از این وضعیت فرار کند و در عین حال با خاطرات تلخ گذشتهاش دست و پنجه نرم کند. او به مرور زمان متوجه میشود که زندگی ساکنان دیگر نیز تحت تأثیر ترس و اضطراب ناشی از پروفت قرار گرفته است. در ادامه، راوی به دنبال راهی برای رهایی از رعنا و پروفت است و در این مسیر، به بررسی روابط پیچیده و تنشهای میان ساکنان میپردازد. او همچنین با دو موجود خیالی مواجه میشود که به نوعی نمایانگر وجدان او هستند و او را به خاطر اشتباهاتش مورد بازجویی قرار میدهند.
آقای رضا قاسمی، نویسنده ایرانی، در سال 1328 در ورنامخواست اصفهان به دنیا آمد و به عنوان یکی از چهرههای برجسته ادبیات معاصر ایران شناخته میشود. او در هجده سالگی اولین نمایشنامه خود را با نام کسوف نوشت و دو سال بعد در دانشگاه تهران این نمایشنامه را به روی صحنه برد. او در دانشکده هنرهای زیبا، تحصیل کرد. آقای قاسمی در زمینه نویسندگی، نمایشنامهنویسی، کارگردانی تئاتر، آهنگسازی و نوازندگی فعالیت کرده است.
او پس از انقلاب اسلامی ایران در سال 1365 به فرانسه مهاجرت کرد و در آنجا به تحصیل و نوشتن پرداخت. اقای قاسمی در آثار خود به بررسی موضوعات پیچیدهای چون هویت، غربت و تنهایی میپردازد و توانسته است با نثر خاص و سبک منحصر به فردش، توجه خوانندگان و منتقدان را جلب کند.
کتاب همنوایی شبانهی ارکستر چوبها که در سال در 1996 امریکا و در سال 1381 در ایران منتشر شد، به عنوان یکی از بهترین رمانهای ادبیات معاصر ایران شناخته میشود. این رمان برنده جوایز متعددی از جمله جایزه هوشنگ گلشیری برای بهترین شد. از دیگر آثار او میتوانیم به رمانهای وردی که برهها میخوانند و چاه بابل اشاره کنیم.
کتاب همنوایی شبانهی ارکستر چوبها نوشتهی آقای رضا قاسمی، یکی از آثار برجسته ادبیات معاصر ایران است که دلایل متعددی برای خواندن آن وجود دارد. این رمان به بررسی موضوعاتی چون مهاجرت، هویت و بحرانهای روحی میپردازد. آقای قاسمی با نگاهی عمیق به زندگی مهاجران و چالشهای آنها، احساسات پیچیدهای را به تصویر میکشد که میتواند برای هر خوانندهای قابل درک و تأملبرانگیز باشد. داستان شخصیت اصلی، یدالله، که در پاریس زندگی میکند و با احساس غربت و تنهایی دست و پنجه نرم میکند، نمایانگر وضعیت بسیاری از مهاجران است.
آقای قاسمی در این رمان از تکنیکهای نوشتاری خاصی مانند جریان سیال ذهن استفاده کرده است. این سبک به خواننده اجازه میدهد تا به عمق تفکرات و احساسات شخصیتها نفوذ کند و تجربهای غنی و چندلایه از داستان را به دست آورد. این نوع روایت، خواننده را به چالش میکشد و او را درگیر معماهای داستان میکند. خواندن "همنوایی شبانهی ارکستر چوبها" شبیه به حضور در یک بازی معمایی است. هر فصل داستان حاوی رازها و پیچیدگیهایی است که خواننده باید آنها را کشف کند. این ویژگی باعث میشود که خواندن کتاب نه تنها سرگرمکننده باشد، بلکه به تفکر و تأمل عمیقتری نیز منجر شود.
این رمان در سال 1380 برنده جایزه هوشنگ گلشیری برای بهترین رمان اول شد و به عنوان یکی از بهترین رمانهای ادبیات معاصر ایران شناخته میشود. این تحسینها نشاندهنده کیفیت بالای اثر و تأثیر آن در ادبیات فارسی است.
خواندن کتاب همنوایی شبانهی ارکستر چوبها اثر رضا قاسمی به گروههای مختلفی از خوانندگان پیشنهاد میشود. این کتاب به عنوان یکی از آثار برجسته ادبیات معاصر شناخته میشود و میتواند به خوانندگان کمک کند تا با سبکهای نوین و موضوعات روز ادبیات ایران آشنا شوند. آقای قاسمی با نثر زیبا و عمیق خود، دنیای پیچیدهای از احساسات و تجربیات انسانی را به تصویر میکشد که میتواند برای هر خوانندهای جذاب باشد.
داستان این رمان به بررسی چالشهای زندگی مهاجران و احساس غربت میپردازد. خوانندگان میتوانند از طریق داستان یدالله، شخصیت اصلی، به درک بهتری از مشکلات و احساسات ناشی از مهاجرت و تبعید دست یابند. دانشجویان و پژوهشگران روانشناسی و جامعهشناسی نیز از خواندن این کتاب لذت میبرند. این کتاب به دلیل بررسی عمیق شخصیتها و روابط انسانی، میتواند منبع خوبی برای مطالعه در زمینههای روانشناسی و جامعهشناسی باشد. آقای قاسمی با تحلیل دقیق شخصیتها و وضعیتهای روانی آنها، به خوانندگان این امکان را میدهد که به ابعاد مختلف روانشناختی و اجتماعی داستان پی ببرند.
علاقهمندان به ادبیات پستمدرن نیز میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند. کتاب همنوایی شبانهی ارکستر چوبها با استفاده از تکنیکهای نوشتاری خاص و روایت غیرخطی، تجربهای متفاوت از خواندن داستان را به ارمغان میآورد. این ویژگیها میتواند برای کسانی که به دنبال آثار ادبی چالشبرانگیز و نوآورانه هستند، جذاب باشد.
مثل اسبی بودم که پیشانیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد. دیدهای چهطور حدقههاش از هم میدرند و خوفی را که در کاسهی سرش پیچیده باد میکند توی منخرین لرزانش؟ دیدهای چهطور شیهه میکشد و سم میکوبد به زمین؟
نه، من هم ندیدهام. ولی، اگر اسبی بودم هراس خود را اینطوربرملا میکردم. (کسی چهمیداند؟ کنیز بسیار است کدو هم بسیار! شاید روزی مادری از مادران من چهارپایهای گذاشته باشد زیر شکم چارپایی تا در آن کنج خلوت و نمناک طویلهای کاهگلی و در آن تاریک و روشنای آغشته به بوی علف و سرگین نطفهی مرا بگیرد و در لفافی از حسرت و تمنا بپیچاند.)
اما نه شیهه کشیدم و نه سم کوبیدم. خیلی سریع، پلهها را چندتا یکی پایین رفتم و زنگ طبقهی چهارم رابه صدا درآوردم. میدانستم حالا ماتیلد، زن پیر صاحبخانه، میآید و ابتدا، از سوراخ در وراندازم میکند، بعد که در را باز کرد، آن چشمهای شگفتزدهاش را، که گویی از هیبت حادثهای مخوف از حدقهها بیرون جسته، به چشمهایم میدوزد و، با لبخندی مهربان، منتظر میماند تا بگویم برای چه آمدهام؛ و وقتی برای دوازدهمین بار در طی یک سال اقامتم بگویم (البته اینبار به دروغ) آمدهام اجارهی اتاقم را بپردازم، برای دوازدهمین بار خواهد پرسید کجا مینشینم و من باید برای دوازدهمین بار به طبقهی آخر اشاره کنم.
در صورتیکه از خواندن کتاب همنوایی شبانهی ارکستر چوبها لذت بردهاید، پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز بخوانید:
کتاب سووشون، انتشارات خوارزمی
کتاب سمفونی مردگان، گروه انتشاراتی ققنوس
کتاب سال بلوا، گروه انتشاراتی ققنوس
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 1.۱۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 207 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۵۴:۰۰ |
نویسنده | رضا قاسمی |
ناشر | نشر نیلوفر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۹ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 65,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
اصلا قرار نبود این کتاب رو بخونم اما تا به خودم اومدم دیدم غرق خوندن نظرات سایر خوانندگان هستم. عده زیادی پرستشش میکردن، میگفتن بهترین رمان ایرانیه، یه رمان ایرانی مدرن درست و درمونه، اصلا جزو بهترین کتاب هاییه که تا حالا خوندم. از اون طرف هم دوباره عده زیادی میگفتن، چه کتاب پوچی، چه دنیای سیاه و آشفته ای، نویسنده اش جادوگره و مجبورت میکنه بخونی! اصلا حیف این همه جایزه و تقدیر و تشکر، ملت افسرده ما عادت دارن از هر جفنگی بت بسازن. نه! دیدم اینطوری نمیشه؛ تا خودم نخونمش فضول درونم که کک افتاده به جونش آروم نمیگیره. بدین سان بود که خوندنش رو شروع کردم... خب اینا که تا به اینجا خوندید قبل از خوندن کتاب بود و اینا که از این به بعد میخونید بعد از خوندن بیش از یک سوم کتاب (بیشینه قابل تحمل برای من) با توجه به تجربه اخیرم(راهنمای کهکشان برای اتواستاپ زن ها) و سخن آن حضرت که فرمودند "وقتی به آدم میگن دنیا فقط دو روزه آدم دلش میسوزه..." اتلاف وقت برای خواندن چنین مزخرفاتی را به هیچ وجه من الوجوه جایز ندانسته و به گروه دوم ملحق میشوم. اما از برای اثبات حرفم در باب جفنگ بودن این اثر هیچ اصراری ندارم؛ هر کی باور نداره بره خودش بخونه.(والا!) پ.ن: دوستانی که معتقدن آسمون خدا سوراخ شده و این یگانه اثر ازش افتاده پایین، هم نظرشون کاملا محترمه. همونطور که نظر من هم کاملا محترمه! کشش ندادم که چرا نظرم محترمه پس لطفا کشش ندید که چرا نظرتون محترمه؛ ما را حوصله بکش بکش نیست.
مشکل بسیاری از ما این است که برای کتاب خواندن برنامه نداریم. به همه چیز نوک می زنیم و هر کتابی دم دستمان باشد می خوانیم. در حالی که داشتن برنامه برای خواندن کتابها چه بر اساس زمان باشد چه ژانر خیلی به کتابخوانی ما کمک می کند. قطعا باید دولت آبادی. گلستان. چوبک. گلشیری و به خصوص گلشیری را خوانده باشی تا با این کتاب مواجه شوی. کتابی بزرگ تر از قد و اندازه داستان های ایرانی.
لطفا در این طرح رایگانتون فقط رمان نزارید
میشه لطف کنین وفقط رمان نذاریدتوی طرح رایگانتون؟
کتاب خوبی نیست. نویسنده داستان نداشته. داستانش هم جذابیتی نداشته. فقط یک ایده داشته. همین و بس. برای به اجرا درآوردن یک ایدهی خالی، چه کاری بهتر از نوشتن اون به سبک سوررئال و روایت غیرخطی؟ آن هم صرفا برای جذاب کردن نوشته. این کتاب نه تنها سوررئال نیست که ادای سوررئال رو هم نتونسته در بیاره. نویسنده کتاب رو نوشته و در آخر کار صفحات اون رو بریده به هم دوخته و به هم وصل کرده؛ بدون هیچ هدف خاصی به جز جذاب کردن آن با گیج کردن خوانندهی مبتدی که فکر میکند هرچه را نفهمد نشانهی جذاب بودن است! به چه دلیل این کتاب جزو بهترین رمان های ایرانیست واقعا دلیلش را نمیفهمم. . سوررئال نویس در دنیا به اندازه انگشتان دو دست نداشتهایم و نخواهیم داشت. پس لطفا نویسندگان سعی نکنند سورریال بنویسند؛چون سوررئال نوشتن سعی کردنی نیست!!!
سلام رمان های دفاع مقدس رو هم بذارید مثل دختر شینا، سلام بر ابراهیم و... این واقعا جفاست که فقط مرعوب غرب باشیم.
یک کتاب خوب از عناصر مختلفی تشکیل شده که اون رو در مجموع یک اثر ادبی ارزشمند میکنن گاهی کتابی چند عنصر رو با هم داره و میشه شاهکار ادبی در مورد این کتاب اگه نخوام بی انصاف باشم -چون واقعیتش ازش لذت نبردم- جملات قشنگی میشه توش پیدا کرد در یک سری موارد نویسنده تونسته خیلی قشنگ در مسایلی غرق بشه و با تخیلی زیبا اون ها به نوشته تبدیل کنه اما در کنار هم گذاشتن پازل این جملات و عبارات زیبا، نتیجه جالبی نداره و جذابیتی در کلیت داستان وجود نداره. کشش نداره، مفهوم خاصی نداره پایان جذابی هم نداره بیشتر مثل سرمشق شکست خورده ای از آثار فا خر ادبیات هست. من خوندن این کتاب رو توصیه نمیکنم.
کتاب خوبیه و بعضى عبارات و صفحاتش واقعا تاثیر گذار و عالیه اما در کل ازون کتاباس که خوندنش سخته و آدم چند بار میزاره کنار و دوباره میره سراغش،یعنى روان جلو نمیبرتت ولى در عین حال چون ذهنو درگیر میکنه آدم تمومش میکنه
کتاب خیلی جالبیه. نکته اینکه وقتی سورئال میخونید عملا نباید دنبال مفهوم خاصی باشید. فقط باید بخونید، از تصویر سازی های ذهنیِ غیررئالش لذت ببرید و رد شید! قرار نیست فلسفه افلاطون براتون باز بشه. اما باعث میشه یه لبخند کوچیک بزنید و بعضی جاها از جمله های قشنگش لذت ببرید. کوتاه بودن بخش های کتاب هم یکی از دلایلی بود که من موقع خوندنش احساس خستگی نکردم و اتفاقا بیشتر جذب میشدم ببینم بعدش چی میشه.
لطفا کتاب های روانشناسی و موفقیت هم تو طرح رایگانتون بذارید