کتاب آیا زنان رهبران صلح جوتری هستند؟ نشر اندیشکده روابط بین‌الملل

قدرت از مفاهیم اصلی علم سیاست است که به عقیدۀ برخی از پژوهشگران سیاسی، علم سیاست، علم کسب و حفظ قدرت سیاسی است. بسیاری از سیاست‌شناسان، روابط قدرت را هستۀ سیاست می‌دانند و معتقدند آنچه روابط سیاسی انسان‌ها را از دیگر روابط آن‌ها متمایز می‌کند قدرت است. مبارزۀ احزاب و حکومت‌های گوناگون، مبارزه برای قدرت است؛ برای کسب قدرت، برای حفظ قدرت یا برای نمایش قدرت. در عرصۀ جهانی سیاست، یعنی روابط بین‌الملل هم مبارزه برای قدرت است. مورگنتا سیاست در میان ملت‌ها را مبارزه‌ای در راه قدرت می‌داند و معتقد است شناخت درست مبارزه برای قدرت، کلید فهم مسائل سیاسی است. از دید بسیاری از اندیشمندان قدرت وجه مشخصۀ حوزۀ سیاست است: نسبت قدرت به تحلیل سیاسی مانند نسبت امر اقتصادی به علم اقتصاد است. اما باید اذعان کرد که قدرت نیز مثل بسیاری از واژگان معنی دقیقی از آن ارائه نشده است. به اعتقاد دال«واقعیت نخستین و مهمی که باید دربارۀ قدرت دانست این است که نه در زبان روزمره و نه در علم سیاست، توافقی دربارۀ دانش‌واژه‌ها و تعریف‌های قدرت وجود ندارد.» بااین‌حال، واژۀ قدرت گاهی با اقتدار، نفوذ، زور، اجبار، یا ترغیب مترادف دانسته می‌شود. ماکس‌ وبر قدرت را امکان خاص یک عامل فرد یا گروه به‌خاطر داشتن موقعیتی در روابط اجتماعی می‌داند که بتواند گذشته از پایۀ اتکای این امکان خاص، ارادۀ خود را با وجود مقاومت به کار بندد. مورگنتا نیز دراین‌باره معتقد است: «منظور از قدرت سیاسی اشاره به وجود کنترل در روابط متقابل دارندگان اقتدار عمومی و میان اقتدار عمومی و عامۀ مردم است.» اگرچه تعاریف بسیاری از قدرت ارائه شده است، شاید دقیق‌ترین تعریف از قدرت را «توانایی فکری و عملی برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب» دانست.