متفکرانی که دربارۀ ملت سخن و بحثی دارند، از برخی عوامل عینی که وجود آنها به ظهور دولت کمک کرده است، نام میبرند و درعینحال اعلام میدارند که وجود یکی از آنها بهطور مطلق ضروری است. مهمترین عوامل عبارتاند از: نژاد و خویشاوندی، اشتراک دین، اشتراک زبان، بستگیهای جغرافیایی، بستگیهای مشترک اقتصادی، تاریخ یا سنتهای مشترک. توضیحات بهصورت ذیل است.
۱- نژاد و خویشاوندی: همۀ ملتهای نوین امروزی از مردمان متعلق به گروههای نژادی و قبیلهای گوناگون تشکیل شدهاند.
۲- اشتراک دین: ملت شامل و دربرگیرندۀ همۀ انسانهایی است که با هر سرمایۀ ایمان، دینی یا کفر در یک سرزمین اقامت دارند و نیز در تاریخ و سنتهای آن سرزمین سهیم بودهاند.
۳- اشتراک زبان: درواقع عنصری است که میتواند بهترین و شایستهترین عامل ملتسازی باشد که درزمینۀ فرهنگ ظهور میکند. البته باید توجه داشت که بعضی معتقدند زبان نمیتواند عامل مشترک ملتساز باشد.
۴- بستگیهای جغرافیایی: زمانی این عامل اهمیت مییابد که مردم یک سرزمین احساس تعلقخاطر و دلبستگی جغرافیایی به یک مرزهای جغرافیایی داشته باشند.
۵- بستگیهای مشترک اقتصادی: عامل دیگر ویژگیهای مشترک اقتصادی است. تا زمانی که مردمی بستگیهای مشترک اقتصادی یکپارچه که شیوۀ تولید درحالتوسعه سرمایهداری ایجاد میکند، نیافته باشند، بهعنوان یک ملت نمیتوانند همبستگی بیایند.
۶- تاریخ یا سنتهای مشترک: تاریخ و سنتهای مشترک یک ملت، هویت ملی آن ملت را میسازد.