کودک-والت دیزنی
کتابهای این لیست
درباره ی سوفیا
روزی روزگاری در سرزمینی بزرگ و زیبا دختر کوچولوی مهربانی به نام سوفیا زندگی میکرد. سوفیا و مادرش با اینکه خیلی فقیر بودند اما زندگی شیرین و خوبی داشتند. آن ها با دوختن کفش برای مردم زندگی را میگذر ......
درباره ی گیسو کمند
روزی روزگاری پادشاه و ملكهای در سرزمین زندگی میكردند اونا در كنار هم زندگی شادی داشتند. وقتی ملكه منتظر تولد فرزندش بود، بیمار شد. سربازهای شاه همه جا رو گشتن تا اینكه یه گل طلایی جادویی پیدا كردن. ......
درباره ی داستان اسباب بازی ها (1 )
همه بچهها اسباب بازیها را دوست دارند. مثلا اندی را ببینید. او ركس دایناسور، هام، قلك خوكی، آقای سیب زمینی، سگی به نام اسلینكی و دهها اسباب بازی دیگر را دارد. اما عروسك مورد علاقه او وودی است. عروس ......
درباره ی ماشین ها 1
آخرین مسابقهی فصل است و به نظر میرسد لاتنینگ مک کویین آماده است تا اولین تازه کاری باشد که جام پیستون را برنده شود ......
درباره ی سیندرلا
روزی روزگاری در سرزمینی کوچک، دختری مهربان و دوست داشتنی به نام سیندرلا زندگی میکرد.او با نامادری بدجنس و دو ناخواهری زشت زندگی میکرد.آنها به زیبائی و خوبی سیندرلا حسودی میکردند و او را مجبور میک ......
درباره ی سفیدبرفی و هفت کوتوله
ملکه شرور که به زیبایی دخترخوانده خود سفیدبرفی حسادت میکند، نقشهای میکشد تا برای همیشه از شر او خلاص شود. در فرار سفیدبرفی به جنگل و ملاقاتش با هفت کوتوله دوستداشتنی همراه شوید. اما کمکهای آنها ......
درباره ی دلیر
در زمانهای دور سرزمینی به نام دان برك وجود داشت. اونجا سرزمینی خشن و مغرور بود. پادشاه و ملكه پسرهای سه قلو و دختری به نام مریدا داشتن. مریدا در نهایت ملكه میشد و مادرش میخواست مطمئن شه كه شاهزاده ......
درباره ی زیبای خفته
سالها پیش در سرزمینی بسیار دورشاه استفان به همراه همسر زیبایش زندگی میكرد.آنها روزی صاحب دختری شدند و اسمش را آرورا یعنی آفتاب گذاشتند، چرا كه این دختر زندگیشان را پر از نور كرد. در روز جشن تولد آرو ......
درباره ی شیرشاه
به سرزمین افتخار، خانهی برخی از باشکوهترین حیوانات در آفریقا خوش آمدید... این داستان درباره شیر خاصی است که اینجا زندگی میکند، شیری که در قلبمان محبوب است. ......
درباره ی ماشین ها 2
میتر همراه با بهترین دوستش، مک کوین رعدآسا، برای مسابقه به ژاپن، ایتالیا و لندن رفت. برای اینکه بفهمید وقتی میتر با یک مامور مخفی اشتباه گرفته شود چه میشود. ......
درباره ی دیو و دلبر
روزی روزگاری شاهزاده جوانی در قصری درخشان زندگی میکرد. در یک شب سرد، زن فقیری از راه رسید و خواست در ازای سر پناهی در برابر سرما، گل رزی به او بدهد. شاهزاده به خاطر زشتی زن به او کمک نکرد و او را از ......
درباره ی داستان اسباب بازی ها (3 )
همه بچهها اسباب بازیها را دوست دارند. مثلا اندی را ببینید. او ركس دایناسور، هام، قلك خوكی، آقای سیب زمینی، سگی به نام اسلینكی و دهها اسباب بازی دیگر را دارد. اما عروسك مورد علاقه او وودی است. عروسك ......
درباره ی پرنسس و قورباغه
تیانا آرزو دارد روزی رستورانی برای خود داشته باشد. زمانی که تصمیم می گیرد قورباغه ای را نوازش کند تا دوباره به انسان تبدیل شود. اما درست بر عکسش شد! ببینید که آیا تیانا هرگز به آرزوهایش خواهد رسید. ......
درباره ی ازدواج گیسو کمند
راپانزل شاهزاده گمشدهای بود كه به تازگی به سرزمینش برگشته بود. او قرار بود با فلین ازدواج كنه. در كلیسا هنگام مراسم ازدواج حلقههای ازدواج به پاسكال(افتاب پرست) و ماكسیموس(اسب سلطنتی) سپرده شده بود. ......
درباره ی وینی دپو و روز طوفانی
صداهای شخصیتهای داستان به همراه افکتهای هیجانانگیز، بچهها را در تمام سنین به گوش دادن به این داستان زیبا تشویق میکند. وینی دپو که همه او را پو صدا میکردند، در جنگل صد هکتار با دوستانش زندگی میک ......
درباره ی وینی دپو و تیگر
صداهای شخصیتهای داستان به همراه افکتهای هیجانانگیز، بچهها را در تمام سنین به گوش دادن به این داستان زیبا تشویق میکند. وینی د پو در جایی اسرارآمیز به نام جنگل صد هکتار زندگی میکرد. روزی از روزها ......
درباره ی داستان اسباب بازی ها (2 )
همه بچهها اسباب بازیها را دوست دارند. مثلا اندی را ببینید. او ركس دایناسور، هام، قلك خوكی، آقای سیب زمینی، سگی به نام اسلینكی و دهها اسباب بازی دیگر را دارد. اما عروسك مورد علاقه او وودی است. عروسك ......
درباره ی میتر پرنده
ماجراجوییهای این ماشین كوچولو در سرزمین ماشینهای پرنده را دنبال كنید و از آن لذت ببرید. ......
درباره ی بالا
کارل همیشه در آرزوی زندگی پر از ماجراجویی بوده است، و یک روز، دیگر نمیتواند منتظر بماند. کارل به کمک یک همراه بداخلاق وارد بزرگترین ماجراجویی زندگیاش میشود ......
درباره ی بمبی
اولین پرتوهای خورشید صبحگاهی به جنگل انبوه رسید. حیوانها و پرندهها در حالی که بیدار میشدند چیزی درهوا حس کردند که به آنها میگفت که آنروز یک روز عادی نبود. حتی جغد دانا پیر هم که بعد از یک شب شکار ......
درباره ی شجاع
بعدازظهری بارونی و طوفانی بود. مریدا روی دسته علف خشکی تو اسطبل نشسته بود و کتابی قدیمی رو میخوند. اون و اسبش، آنگوس، قصد داشتند که اگه هوا کمی صاف تر شد، برای سواری به بیرون برن مریدا به تصویری از ......