روزی روزگاری در سرزمینی کوچک، دختری مهربان و دوست داشتنی به نام سیندرلا زندگی میکرد.او با نامادری بدجنس و دو ناخواهری زشت زندگی میکرد.آنها به زیبائی و خوبی سیندرلا حسودی میکردند و او را مجبور میکردند صبح تا شب کار کند. تنها دوستان سیندرلا موش ها و پرندگان بودند. روزی دعوتنامهای از پادشاه رسید...