دفترهای خاطرات همیشه شیریناند. دفترهایی که برای بسیاری از ما شامل دلنوشتهها، خاطرات، شعرها، داستانها و هر آنچه در زندگی ما اتفاق افتاده هستند. در بسیاری از مواقع مرور این خاطرات حال ما را بهتر میکند و در عین حال به سفری دور و دراز میبرد. یکی از این دفترهای خاطرات که در تاریخ معاصر ایران ماندگار شده کتاب مجموعهی داستانها و یادنوشتها از سیمین بهبهانی است. این کتاب مجموعهای است از آنچه ما را با زندگی این شاعر گرانقدر آشنا میکند. در پايان این کتاب به عنوان یک ایرانی جز احترام و تقدیر از این بانوی ادیب که همواره صدای زنان جامعه بوده چیزی نمیماند.
کتاب حاضر مجموعهی داستانها و یادنوشتهای سیمین بهبهانی شاعر و نویسنده ایرانی است. این کتاب شامل 6 دفتر است. این کتاب شبیه گذر از کوچهای خاطرهانگیز است که خواننده را علاوه بر آثار بهبهانی با زندگی او آشنا میکند. نوشتههای بهبهانی در این کتاب شامل شعر و خاطره و داستان از دوره جوانی، کار و عشق، تحصیل، آشناییها و دلبستگیها، ترسها و دل بریدنها، شجاعتها، دیدگاهها و ... اوست. هرچه از صفحات این کوچه خاطرات میگذریم تصویر این بانوی شعر برایمان زیباتر و پررنگتر میشود. زنی که به باورها و احساسات خود پایبند ماند. این کتاب به ظاهر دفتری است از یادنوشتها و داستانهای او، اما در کنار آن برای ما تقویمی از جریانهای ادبی معاصر از سالها و روزهای دور و نزدیک هم محسوب میشود. این کتاب را انتشارات نگاه منتشر کرده است و در اختیار علاقهمندان به شعر و ادب فارسی گذاشته است.
کتاب اول: آن مرد، مرد همراهم
کتاب دوم: با قلب خود چه خریدم
کتاب سوم: کلید و حنجر
کتاب چهارم: یادها و فریادها
کتاب پنجم: فرافکنیها
کتاب ششم: گزینهیی از بازماندهها
سیمین خلیلی معروف به سیمین بهبهانی شاعر معاصر ایرانی در سال 1306 در خانواده اهل ادب و دانش به دنیا آمد. سیمین بهبهانی دوره ابتدایی و متوسطه را در مدرسهای در تهران تکمیل کرد و در دانشگاه در رشتهی حقوق قضایی تحصیل کرد. او در دوره جوانی به شغل معلمی مشغول بود. سیمین از همان کودکی با شعر و ادب رشد کرد و فضای خانواده او طوری بود که او را در مسیر شاعر شدن قرار دارد. سیمین از زمان تحصیل در دبیرستان شروع به سرودن غزل کرد. یکی از نکات قابل توجه در خانم سیمین بهبهانی طبعآزمایی در تمام شیوههای شعر بوده است. او تمام سبکهای قدیم و جدید را تجربه کرد و تقریبا در قالب همهی آنها شعر سرود.
سیمین بهبهانی خودش را شاعر کلاسیک به معنی خاص اما بدون تعصب مینامید. او میگوید: «موجودیت شعر در وزن و قافیه و قافیه خلاصه نمیشود و اگر شاعر فقط به دنبال وزن و قافیه باشد، از اندیشه اصلی دور میشود». او هیچگاه با شاعران سبک نو مخالفتی نداشت اما تاکید بر این موضوع داشت که شعر هر آنچه هست باید حرفی برای گفتن داشته باشد. سیمین بهبهانی معتقد بود که زبان شعر است که ارزش شاعر را مشخص میکند. سیمین بهبهانی در اشعارش علاوه بر مضامین عاشقانه و احساسی از مسائل اجتماعی مثل عشق به وطن، جنگ، زلزله، فقر، آزادی، بیان حقوق برابر هم شعر سروده است. او دیدگاه متفاوت و خاصی به اجتماع به خصوص به مشکلات زنان در اجتماع داشت. سیمین سی سال به عنوان معلم تدریس کرد و به عنوان یک معلم و شاعر همیشه افکار تازه و جوانی داشت. زنی که به آینده امیدوار بود و این حس امید و تازگی را در اشعارش نمایان میکرد.
سیمین بهبهانی همچنین عضو شورای شعر و موسیقی و چند سال بعد از آن در عضویت کانون نویسندگان ایران بود. او همچنین در سال 1378 مدال کارل فون اوسی یتسکی را از سازمان جهانی حقوق بشر در برلین دریافت کرد. در همین سال هم سازمان دیدبان حقوق بشر جایزه لیلیان هیلمن / داشیل هامت را به او اعطا کرد.
سیمین بهبهانی در طول 87 سال عمر خود برای فرهنگ و ادب فارسی بسیار کوشید. او به واسطه سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به نیمای غزل شهرت دارد.
تقدیر یا تصادف، هرچه میخواهید اسمش را بگذارید: مسیر زندگی با کوچکترین حادثهای تغییر میکند.
آن سال در کنکور در دانشکده موفق شده بودم: حقوق و ادبیات. در انتخاب مردد بودم. فکر میکردم که تحصیل در دانشکدهی ادبیات میتواند ذهن شعریام را بارور کند. در نخستین روز ورودم به این دانشکده، زندهیاد دکتر معین به کلاس آمده و بر کرسی نشسته بود. نگاهی گذرا به چهل پنجاه دانشجویی انداخت که مشتاق و آرام انتظار میکشیدند. سپس نگاهش روی چهرهی من خیره ماند. پرسید: شما همان شاعر نیستید؟ سرخ شدم و با حجب همیشگی ی خود گفتم: بله. حجب من همیشه مایهی آزارم بوده است – به حدی که در کودکی و نوجوانی، آن گاه که به اتوبوسی سوار میشدم، /سه چهار ایستگاه از مقصد میگذشتم تا بتوانم با صدایی شبیه صدای جوجه خروس به راننده بگویم: «نگهدار!» و از میان خندهی مسافران، فرارکنان، خود را به خیابان بیاندازم و با خود عهد کنم که دیگر «غلط زیادی» نکنم و سواری را بر پیاده روی ترجیح ندهم. به هر حال زیر نگاه نافذ استاد، درهم شکسته میشدم. صدایم کرد. به ناچار از روی نیمکت برخاستم و برابرش ایستادم. متنی سراسر عربی و بیاعراب به دستم داد و گفت: بخوانید! چنان آشفته بودم که گویی «هندی» خواندم! نیمه تبسمی آرام و باوقار کرد و گفت: تماما غلط بود. سقف دور سرم میچرخید. گویی که همهی چشمها از سقف روییده بودند و نگاههای نیزهای خود را به صورتم پرتاب میکردند. زانوهام سست شده بود. گویا گفتم: این متن اعراب ندارد؛ از کجا درست بخوانم؟
و شنیدم که گفت: به هر حال شما باید بتوانید آن را بخوانید!
چشمهام میسوخت، روی لبها و گونههام گل آتش گذاشته بودند. به جای خود بازگشتم بی آن که بدانم در اطرافم چه میگذرد. در خانه اندیشیدم که: دیگر به دانشکدهی ادبیات قدم نخواهم گذاشت؛ اصلا چرا باید تحصیلات کلاسیک داشته باشم؟ بهتر است خودم مطالعه کنم؛ اما یکباره به خاطرم آمد که هنوز مهلتی برای رفتن و نشستن در کلاسهای دانشکدهی حقوق باقی ست. آنجا صحبت از قوانین و تکالیف است و حتماً کسی به من نخواهد گفت: به هرحال شما باید آن را بدانید... و چنین کردم.
باز حافظ به یادم آمد. در کودکی، وقتی حتا درست نمیتوانستم همهی کلمات را بخوانم، غزلی از خواجه را فال زده بودم و این بیت در خاطرم مانده بود: مکن به نامه سیاهی ملامت من مست؛ که آگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۰۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 712 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۳:۴۴:۰۰ |
نویسنده | سیمین بهبهانی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۲ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 37,500 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
عالی ❤❤❤ و خوندنی. روح بانوی غزل ایران شاد و یادش جاوید
آخه این چه کتابیه...؟