یکی از بهترین روشهایی که تا امروز در جهان برای بیان احساسات، اعتراضات و بیان موضوعات دیگر خلق شده «شعر» است. دنیای شعر دنیای لطیف، ساده و دوستداشتنی است. حرفی که با عروض خاصی بر دل مینشیند. ادبیات معاصر ایران در دل تاریخ خود نویسندگان و شاعران پرآوازه زیادی داشته است که هرکدام از آنها سبک و طبع متفاوتی داشتهاند. «سیمین بهبهانی» شاعر نامدار ایرانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» از شاعران و نویسندگانی که در دوره او میزیستهاند، نوشته است. این کتاب شامل خاطرات، مقالات، مصاحبهها و دیدارهای اوست. کتابی که اگرچه تنها یک کتاب است اما خواننده را با چندین کتاب و چندین نویسنده آشنا میکند.
کتاب «یاد بعضی نفرات» نوشتهی «سیمین بهبهانی» در سال 1386 منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از دیدارها، مقالات و مصاحبههای شاعران، نویسندگان و افراد تأثیرگذار در هنر ادب و فارسی دورهی معاصر است که «سیمین بهبهانی» با آنها دیداری داشته است و یا از دوستان نزدیکش بودهاند. به همت این شاعر بخش اول این اثر سال 1378 از سوی نشر البرز به چاپ رسیده و بخش دوم همین کتاب است که از سوی نشر نگاه منتشر شده است که کتاب الکترونیکی آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و مطالعه موجود است.
«سیمین بهبهانی» در این اثر گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی افراد همچون «منوچهر آتشی»، «هوشنگ ابتهاج»، «احمدرضا احمدی»، «پگاه احمدی»، «مهدی اخوان ثالث»، «پروین اعتصامی»، «قیصر امین پور»، «گلی ترقی»، «صادق چوبک»، «سهراب سپهری»، «همایون شجریان»، «شیرین عبادی»، «فروغ فرخزاد»، «فریدون مشیری» و «عباس معروفی» را در قالب خاطرات، دریافتها و برداشتهای شاعرانه شرح میدهد. این کتاب اثر جامع و کاملی است که خواننده را با طیف گستردهای از شعرا و ادیبان سدهی اخیر آشنا میکند و زندگی شخصی و اجتماعی آنها را شرح میدهد. «سیمین بهبهانی» در این اثر دربارهی علاقهاش به دیدار با «سیمین دانشور» سخن میگوید که پس از مدتی بهواسطهی «منصور اوجی» موفق به دیدار و آشنایی با او میشود. «بهبهانی» اولین دیدارشان را اینگونه توصیف کرده است: «برایت شعر خواندم. برایت شعری هم نوشته بودم و آورده بودم، غزلی بود. روی پیش بخاری گذاشتی، بالای بخاری ی دیواری که گویا با هیزمهای سوزانش گرمی محفل را بیشتر میکرد و مهندسی ی آن یادگار جلال بود. گمان میکردم همهچیز نشانی از جلال دارد جز تو که خودت بودی و نوشتههایت که بیتأثیر از مصاحب دیرینه بودند و من این استقلال را همیشه در تو میستایم. این نخستین دیدارمان بود. اما ازآنپس دیگر وانگذاشتمت. دلم قرار یافته بود. پرندهی بیآشیان را آشیانی بخشیده بودی. دوستیها نعمتند، بهشتند. آرامشند؛ دوستیها دوستیاند.»
«سیمین بهبهانی» بانام اصلی «سیمین خلیلی» شاعر و نویسندهی ایرانی در تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. او در خانوادهای اهل ادبیات و مطبوعات بزرگ شد و «میرزا حسین خلیلی تهرانی» از رهبران مشروطه از بزرگان خانوادهشان بود. پدرش به دو زبان عربی و فارسی شعر میگفت و بیش از هزار بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود. مادرش بر زبان فرانسه تسلط داشت و از زنان پیشرو و از شاعران موفق آن دوره بود. «سیمین بهبهانی» از همان کودکی با اشعار فاخر فارسی آشنا شد و سرودن اشعارش را آغاز کرد.
«سیمین بهبهانی» غزلسرای معاصر ایرانی بیش از ششصد غزل از خودش به یادگار گذاشته است و به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه او را «نیمای غزل» نام نهادهاند. او در سال ۱۳۵۷ به عضویت در کانون نویسندگان ایران درآمد و مدتی هم عضو شورای موسیقی رادیو و تلویزیون ملی ایران بود. او مدت زیادی هم فقط به تدریس مشغول بود و تأثیر بسیاری بر نسلهای پس از خودش گذاشت. «بهبهانی» علاقهی فراوانی به «سیمین دانشور» داشت و سال ۱۳۶۰ این شعر را سرود و به او تقدیم کرد:
دوباره میسازمت، وطن! اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم اگرچه بااستخوان خویش
«سیمین بهبهانی» سال 2008 موفق به دریافت «جایزه بیتا» شد، او یکی از نامآورترین زنان سدهی اخیر ایران است. او در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ به علت مشکلات تنفسی و قلبی درگذشت. از او تعداد زیادی مجموعه و دفتر شعر به یادگار مانده است و میتوان به «مجموعهی داستانها و یادنوشتها» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آن در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
آتشی هیچگاه با تهران، با آدابورسوم ساختگیش، با خندهها و تعارفهای مصلحتیش، با زندگی ی «بی تنور» و «بیبوی نان گرم» انس کامل نگرفته است. در این شعر، اما، یکباره بدگمانی و بیزاری به گونهی حیلهگری پلید، که عمری «مصراع آخرینش را در تیررس نشسته است»، چهره مینمایاند. گویا انگیزهی گریز از تهران، تهرانی که بهترین سالهای جوانی او را مصروف خودکرده است، با همین شعر در او بیدارمیشود، گرچه پیش از این هم این انگیزه، گیج و گم، در پاری از شعرهای پیشینش رخ مینموده است.
باز هم یادآور میشوم: آتشی خود به من گفته است که شأن شعر را فراتر از پرداختن به حوادث روزمره و جزئی میداند. اگر در شعرش به دنبال نشانههایی از این قبیل بگردی، هرقدر هم که دوستت بدارد، روی ترش میکند و به نفی و انکار میکوشد؛ باشد. اختلاف من و آتشی همین جاست. من به ملموسترین حوادثی که با سرنوشت وطنم، هموطنم، جهانم و کل کرهی ارض بستگی دارد میاندیشم و آتشی به چیزی فراتر از اینها که از حیطهی تصور من بیرون است.
داستان رایجترین و بزرگترین گرفتاری ی کشور ما با طنزی عجیب در این شعر مطرح میشود. ایجاز به حدی ست که گویی شعر فقط با علائم کلیدی پیش میرود: چشم شیشه بی، کلاه شاپو، حضور شکاک کشتی، وجود سامسونیت پرتخیل مشکوک، شکستن ایمان و چند واژهی دیگر طرح کلی داستان را میریزد و دنبالهاش را باید خودت در ذهنت کامل کنی و سرانجام ریش بندر و آن تیزهای بیآزرم.
اگر باید خواننده را در لذت ساخت و پرداخت شعر سهیم کنی، اینگونه باید باشد، نه آنکه باد به دستش بدهی و بگویی بباف.
اگر آتشی بار دیگر بگوید که من به مسائل جزئی بیاعتنا هستم، این شعر را پیش رویش میگذارم. اين تاریخ ماست. بازگوی علت فقر و بینوایی ی ملت ماست. تأسفی ست برحقی که «بیگانه» از ما پایمال میکند و خیانتی که «خویش» بر ما روا میدارد؛ و اگر از غفلت بیدار نشویم، وای بر ما!
آتشی بیگمان شاعری ست که روی به اعتلا دارد و هرگز راه نشیب نپیموده است. مقایسهی شعرهای نخستین و فرجامین این کتاب گواه همین مدعاست. پرکار است و در میان کارهایش، متعالی فراوان است و متوسط نیز. گاه به اطناب میگراید، اما آنجا که به ایجاز میپیوندد محشر میکند:
خانهات سرد است؟
خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم.
ستارهی کوچکی در کلمه یی بگذار و به آسمانم روانه کن.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۹۱ مگابایت |
تعداد صفحات | 832 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۲۷:۴۴:۰۰ |
نویسنده | سیمین بهبهانی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۳ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 50,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
زیبا و عالی. نثر شیوا و روانِ بانو سیمین بهبهانی. بانوی غزل در این کتاب از دیگر اهالی ادب یاد می کند، خاطراتش با آنان را بیان می کند، و به نقد و واکاوی آثار آنان از دید خود می پردازد. این کتاب برای علاقه مندان به ادبیات حکم یک گنج داره.
خیلی کتاب خوبیه به علاقمندان ادبیات معاصر توصیه میکنم بخوننش
قشنگه اما ترز تفکرش یکم بده...!