کتاب استخوان نشر چشمه

داستان هیجانی خوبی بود، جز چند صفحه آخر که به سبک فیلمهای ایرانی تند و سریع آخر داستان رو بسته بود من هم جواب بعضی سوالها رو نگرفتم یا زیاد شفاف نبود کتایون فقط با پدربزرگه مشکل داشت با شوهر عمه کاوه راحت بود که اون رو به کشتن داد بعد چون دست بابابزرگه نیفته مثل شخصیت های پاکدامن خودکشی میکنه !! سودابه مگه نگفتن سرطان داشت پس چجوری وصل میشه به بابازرگ داستان ...

نگارشی روان و قوی داشت که مخاطب را دنبال خود می‌کشید، داستان هم خوب بود و پایانش هم درست، اما متوجه نشدیم سحر در مورد کریمان توهم داشت یا واقعیت بود، و اغراق زیاد در مورد مرگ‌ها بدون این‌که کسی متوجه شود، این‌ها به نظر من ارزش داستان را کم کرد.

کتاب معمایی و جنایی خوبی بود شاید جا داشت برای پرداخت از لحاظ کنکاش رفتاری و روانی شخصیتها البته کدهای جالبی داشت(نگاه های کاوه بعضی قسمتها).اما یه شخصیتهایی ابتر موندن به نظرم. در کل ارزش خوندن داره .

خواندمش، با وجود ترس ومعمای وحشت ناکش ،لذت بخش بود ،اگه به نویسنده دسترسی دارین ،...نمیشه گفت چون به داستان ربط پیدا می کنه،به هر صورت دوتا سوال داشتم که بی جواب میمونه.

داستان معمایی خوبی بود بخصوص که داستان ایرانی با این موضوعات کم داریم البته بعضی سوالات بی پاسخ می ماند

ارزش خواندن یا گوش دادن داشت متن روان و فضا سازی عالی با داستانی غیر قابل حدس زدن مخصوصا با صدای آقای کلانتری جذابیت داستان بیشتر میشد

دو سال پیش این رمان را در همین فیدیبو خوانده‌ام، بلکه بلعیده‌ام و هنوز هراس لحظه‌هایش یادم است. مرحبا علی‌اکبر خان حیدری

مجتبی عربشاهی

۱۴۰۰-۰۳-۲۱

5

اینقد منو محو خودش کرده که وقتی از سر کار میام تا صبح میخونم کتابو ... تازه نصف شده کتابش حتما توصیه میکنم بخونیدش

تمام مدت خواندن چهره سعید پور صمیمی به جای شخصیت باباخان تو نظرم بود در حد یه فیلم آبکی سرگرم کننده س

یک کتاب خوب ایرانی در ژانر وحشت و رمز و راز هیچ چیز اونطوری که بنظر میرسه نیست !!!