

کتاب دوزخ
نسخه الکترونیک کتاب دوزخ به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نقد و بررسی کتاب دوزخ
درباره نمایشنامه دوزخ
نمایشنامه «دوزخ» نوشتهی «ژان پل سارتر» بانام فرانسوی Huis clos در سال 1944 منتشر شد. این اثر روایت زندگی پس از مرگ سه نفر بانامهای «گارسِن» oseph Garcin، «اینس» Inèz Serrano و «استل» Estelle Rigault است که در اتاقی در بسته با تزیینات مربوط دورهی امپراتوری دوم فرانسه قرار دارند. این اتاق استعاره از جهنم و برزخ است ولی متفاوت از تمامی گفتهها و شنیدههای روی زمین است. در این اتاق هیچ عذاب و شکنجهی جسمانی وجود ندارد بلکه این سه تن بدون هیچ آیینهای در کنار هم قرار گرفتهاند و تنها میتوانند از طریق دیدن دیگران به خود برسند. «گارسِن» مردی است که از جنگ فرار و به همسرش خیانت کرده است. «اینس» زنی همجنسگرا است که در زمین دلباختهی زن دیگری به نام فلورانس میشود. او برای رسیدن به این زن، همسر او را میکشد و به قتل متهم میشود. «استل» شخصیت دیگر این کتاب برای عذاب همسرش که مردی خوشنام و پولدار بوده، فرزندشان را در رودخانه میاندازد.
این سه شخصیت در این اتاق با یکدیگر تنها هستند و عذاب آنها دیدن است. آنها حتی یک لحظه هم نمیتوانند پلکهایشان را بر روی هم بگذارند و محکوم به مشاهده کردن و دیدن رفتار یکدیگر از زوایای گوناگون هستند. آنها یکدیگر را کنکاش میکنند و عذاب میدهند. رفتار و قضاوت آنها نسبت به یکدیگر موضوع اصلی نمایشنامه «دوزخ» است. «ژان پل سارتر» به زیبایی در این اثر تفکرات و اندیشهی خود نسبت به مفاهیم بنیادی زندگی مانند پوچی، هویت و مرگ را بیان کرده و خواننده را به فکر و تأمل دعوت کرده است. این اثر بانام انگلیسی No Exit یکی از مهمترین آثار این نویسنده است که باگذشت بیش از دهها سال همچنان موردتوجه و مطالعه است. «ژان پل سارتر» این اثر را در دههی چهل میلادی نوشت و در همان سالها نمایشش را بر روی صحنه برد در حالی که در آن دوره کشور فرانسه تحت اشغال نازیها بود و محدودیتهای زیادی در آنجا وجود داشت. «سارتر» در لایههای عمیق این اثر سیاستمداران و حکومت داران فرانسوی آن دوره را نیز خطاب قرار داده که تسلیم آلمانیها شدند. «ژان پل سارتر» Jean-Paul Sartre فیلسوف و نویسندهی شهیر فرانسوی با تکیه بر مکتب اگزیستانسیالیسم در این اثر هستی انسان در ارتباط با دیگران را واکاوی و تعریف جدیدی از دوزخ ارائه میکند.
ترجمه کتاب دوزخ به زبان فارسی
نمایشنامه «دوزخ» نوشتهی «ژان پل سارتر» اولین بار با ترجمهی «مصطفی فرزانه» در ایران منتشر شد. این اثر تا امروز با عناوین گوناگون ازجمله خروج ممنوع، خلوتکده، در بسته و اتاق بسته بارها ترجمه و تجدید چاپ شده است. یکی از جدیدترین ترجمههای این اثر مربوط به استاد «حمید سمندریان» است.
کتاب «دوزخ» نوشتهی «ژان پل سارتر» با ترجمهی «حمید سمندریان» از سوی نشر قطره در سال 1395 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «حمید سمندریان» کارگردان و مترجم به نام ایرانی متولد سال 1310 در تهران است. او تحصیلاتش را در رشتهی مهندسی و پس از آن در رشتهی تئاتر آلمان گذراند و از دههی چهل بهطورجدی فعالیتش در ایران را آغاز کرد. «حمید سمندریان» یکی از چهرههای شاخص تئاتر ایران است که تدریس در دانشکدهی هنرهای زیبا را در کارنامهی کاریش دارد. او علاوهبر فعالیت هنری بیش از ده اثر نیز به فارسی ترجمه کرده است. ترجمهی نمایشنامههای «ازدواج آقای میسیسیپی» اثر «فردریش دورنمات»، «آندورا» اثر «ماکس فریش» و «آماندا» اثر «ژان آنوی» ازجمله آثار این مترجم هستند که نسخهی الکترونیک و صوتی همهی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. همچنین نسخهی صوتی نمایشنامهی «دوزخ» نوشتهی «ژان پل سارتر» با صدای «توحید غنیزاده» ، «شاهین علائی نژاد» و «مهدی یگانه» هم در فیدیبو موجود است.
در بخشی از کتاب دوزخ میخوانیم
اینس: چرا شما رو به اینجا فرستادن؟
استل: منم درست نمیدونم. شاید منو اشتباهی اینجا فرستادن. به آدمهایی که هر روز غایب میشن فکر کنین. آدمهای زیادی اینجا فرستاده میشن که متأسفانه باید با مستخدمین و کارمندهای بینزاکت اینجا برخورد داشته باشن. با این همه چه طور ممکنه اشتباهی در کار نباشه؟ (به گارسن) لطفاً نخندین. اگه در مورد من اشتباهی انجام شده، این کار در مورد شما هم صدق میکنه. پس بهتر نیست قبول کنیم که همه چیز تصادفيه؟
اینس: تمام گفتههاتون همین بود؟
استل: بیشتر از این چی انتظار داشتین؟ من چیزی واسهی پنهون کردن ندارم. من از خونوادهی فقیری بودم که برادر کوچیکمو بزرگ میکردم. برادرم بیمار بود و احتیاج به مراقبت داشت. یکی از دوستای پیر پدرم از من خواستگاری کرد. من هم پیشنهاد اونو پذیرفتم، چون مرد پول داری بود. شما اگه جای من بودین چه تصمیمی میگرفتین؟ مدت شش سال با شوهرم زندگی کردم. دو سال قبل با مرد دیگهای آشنا شدم که شدیدا به اون علاقهمند شدم. بعد هم ذاتالریه گرفتم. تموم ماجرا همین بود. ممکنه بعضی از اصول اخلاقی منو محکوم کنن که چرا جوونیمو با یه پیرمرد هدر کردم. ببینم شما فکر میکنین این کار گناهه؟ شما چی کار کردین؟ آیا قابل سرزنشه؟
گارسن: هم زمان با شروع جنگ من روزنامهای رو اداره میکردم که طرفدار صلح بود. همهی چشمها به حرف من دوخته شده بود. میگفتن طرف دل و جرئت این کار رو داره. بله، جرئت داشتم و همه شاهد بودن، ولی در نهایت دستامو روی سینهم گذاشتم و بعد تیربارونم کردن. خب کجای این کار اشتباهه؟
استل: (دست گارسن را میگیرد.) اشتباه نیست. شما آدم...
اینس: (حرف او را قطع میکند.) شما یه قهرمان هستین. سرنوشت زن تون چی شد آقای گارسن؟
گارسن: از منجلاب نجاتش دادم.
استل: میبینین، میبینین... اینس: بله میبینم، ولی شما برای کی این همه طنازی میکنین؟ اینجا که کسی نیست. ما فقط خودمون هستیم. استل: منظورتونو نمیفهمم؟
اینس: خانوم کوچولو ما توی جهنم هستیم، بین جانیها و هیچ اشتباهی هم در کار نیست. اونا کسی رو بدون علت گرفتار این دوزخ نمیکنن.
استل: کافیه.
اینس: جهنم. توی عذاب جهنم، هر سه نفرمون گرفتار شدیم.
استل: اوه خانوم عزیز شما در حال حاضر به دوزخی هستین و این قهرمان بیگناه جنگ هم در کنار ما به عذاب جهنم گرفتار شده. ما روزای بسیار لذت بخشی رو روی زمین گذروندیم، حتی کسانی اون جا بودن که تا لحظهی مرگشون به خاطر ما عذاب کشیدن و این برای بعضی از ما جنبهی تفریحی داشت و حالا باگذشت اون روزها دیگه باید تاوان پس بدیم.
گارسن: ساکت میشین یا نه؟
نظرات کاربران درباره کتاب دوزخ