دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما؟
در خرابات مغان ما نیز هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم، چون
روی سوی خانه ی خمار دارد پیر ما؟
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه ی شبگیر ما؟
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
باد بر زلف تو آمد، شد جهان بر من سیاه
نیست از سودای زلفت بیش از این توفیر ما
مرغ دل را صید جمعیت به دام افتاده بود
زلف بگشادی ز شست ما بشد نخجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زآن سبب جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما