

کتاب خانه پدری
نسخه الکترونیک کتاب خانه پدری به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب خانه پدری
کنار مرد روی زمین نشستم و به دیوار حسینیه تکیه دادم. چند دقیقهای چپ چپ به کبریت و سیگارم نگاه میکرد. هر چه تعارف کردم سیگار برنداشت. شهریها چقدر بدبخت تشریف دارند که سیگار تعارفیشان را هم در روستا پس میزنند. همینطور سیگار میکشیدم و به چشمۀ پرآبی که روان بود، نگاه میکردم. چند متر پایینتر زنان را در حال شستن لباس و کاسه و بشقاب کنار همین چشمه دیده بودم و البته بعدها دانستم اموات را هم با آب همین چشمه شستوشو میدهند. بیمقدمه نمیشد به سراغ شاهماهی رفت. سر صحبت را از وضعیت روستا باز کردم؛ از عمران و آبادانی و مشکلات بیشماری که اهالی با آن دست و پنجه نرم میکنند. خود را یک خبرنگار روستازاده از دهاتهای اطراف معرفی کردم که قلبش برای روستا و مردم نجیبش میتپد و دوست دارد برای همولایتیهایش کاری بکند. با این اظهار همدردی که کردم علی آقا نرم شد و لب به سخن گشود. گیج و منگ به علی آقا نگاه میکردم. خدای من! این به چه زبانی صحبت میکند؟!
نظرات کاربران درباره کتاب خانه پدری