از شانس من همۀ درهای دانشگاه تهران بسته است و ارتشی ها جلوی درها به صف شده اند؛ کیهان می گوید این ها ارتشی اند و با پلیس، که لباس آبیِ تیره می پوشد، تفاوت دارند. جمعیت از خیابان روبه روییِ در اصلی دانشگاه بالا می آید. صف اول، دست در دست همدیگر، پا به زمین می کوبند و می آیند. دل کیهان با مردمی که دستشان تا آرنج خم شده است و کوبنده شعار می دهند می رود. می گوید: «اگه موافقی، چند قدمی همراهشون بریم.»
می گویم: «حالا که دانشگاه بسته ست، باشه.»
فشرده در میان تظاهرکنندگان میرویم. من عقب می مانم و کیهان می ایستد تا برسم. نگاه ها مهربان است و کسی تنه نمی زند. زن ها هم کم
نیستند. حتی تک وتوکی بچۀ شیرخواره هم در بغلشان است. باران نم نم می آید. رفتار کیهان یک طوری است. بیش از آنکه فکرش را می کردم
خجالتی است. شاید هم از همراهی با من راحت نیست می گویم: «این مردم که هر روز تظاهرات می کنن پس کی زندگی میکنن؟!»
-خودِ این کار هم یه جور زندگیه.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 958.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 216 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۱۲:۰۰ |
نویسنده | شهریار زمانی |
ناشر | انتشارات سوره مهر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۲۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |