خلقت آدمی سر آغاز تمامی ماجراهای پر پیچ و خم جهان است. اگر به کتابخانه بزرگ کره خاکی سری بزنیم، در گوشه و کنار آن افسانههای بسیاری در مورد خلق بشر مییابیم. اساطیر فرهنگی هر کدام داستان و روش نقل خود را درباره خلقت زن و مرد دارند. خلق انسان به صورت مداوم یکی از موضوعات مورد بحث برای فرهنگهای سراسر جهان بودهاست. قلمرو گسترده ایران، زمین حاصلخیز اسطورههاست. اسطورههایی که با فرهنگ غنی این آب و خاک ریسمانی در هم تنیده دارند.
کتاب مشی و مشیانه به قلم شیرین و فصیح نویسنده خوش ذوق کشورمان محمد محمدعلی است. این کتاب روایت اسطورههای ایرانی درباره خلقت آدمی میباشد. کتاب مشی و مشیانه جلد دوم از مجموعههای سه جلدی روز اول عشق است. محمد محمدعلی با زبان خاص خود، به داستان جذاب و شیرین خلق زن و مرد پرداخته است.
در دنیای خاص این کتاب سوار بر امواج دریای ادبیات غنی کشورمان میشویم. در این اثر موضوعات اسطورهی خلقت زن و مرد، رویارویی کیومرث با اهریمن و نگاه ایرانیان به آسمان و کیهان پرداخته شده است. محمد محمدعلی با نگاه خاص و متفاوت خود بر خلقت آدمی اثری را به خط در آوردهاست که میتوان آنرا یکی از آثار مرجع و کامل در این زمینه دانست. اولین جفت بشر از نگاه تاریخ اساطیر ایرانی مشی و مشیانه هستند که هر دو فرزندان کیومرث به شمار میروند. کیومرث به دست دشمنی بزرگ به نام اهریمن کشته میشود و فرزندان وی مشی و مشیانه، بروی زمین دادگستر شده و سوگند یاد میکنند تا زمین را از وجود اهریمن برهانند. مشی و مشیانه فرزندان خود را به سراسر زمین میفرستند تا تمامی جهان را از برکت، عدل و عشق پرسازند. در بین نوادگان این دو ، هوشنگ فرمانروای قلمرو خرم و آباد پارس میشود.
مطالعهی این کتاب شما را با فرهنگ غنی و اسطورههای ایران زمین آشنا میکند و قلم پرتوان محمد محمدعلی با تصویر سازی فوق العاده خود شما را با خود به دنیای اسطورهها خواهد برد. این کتاب در سال 1386 توسط انتشارات کاروان برای اولین بار به چاپ رسید. سه سال بعد انتشارات کتابسرای تندیس آن را مجدد چاپ و منتشر کرد. شما میتوانید نسخه الکترونیکی کتاب مشی و مشیانه را از همین صفحه در سایت فیدیبو دانلود کرده و از خواندن آن لذت ببرید.
محمد محمدعلی یکی از نویسندگان بزرگ کشورمان است. وی در یکی از روزهای بهاری اردیبهشت ماه سال 1327 در تهران متولد شد. وی از دوران کودکی ذوق هنری خود را در داستان نویسی به همگان نشان داد. در زمانی که تنها 16 سال داشت عنوان نفر اول در مسابقات داستان نویسی را از انجمن ایران و آمریکا دریافت نمود. یک سال بعد از آن چند نمایش نامه را به رشته تحریر درآورد. سفر موفقیتآمیز وی در زندگی هنری اش ادامه یافت و بعد از انقلاب در سال 1377 دیپلم افتخاری بیست سال داستان نویسی موفق را دریافت نمود. بعد از آن محمد محمدعلی در سال 1380 به فستیوال ادبی برلین دعوت شد، در آنجا وی به عنوان یکی از 50 نویسنده برتر دنیا شناخته شد.
آثار این نویسنده بزرگ ایرانی همگی بازگو کننده نوعی سمبولیسم هستند. او در تمامی آثارش به زندگی سخت و فقر مردم پرداختهاست. زبان داستانهای محمد محمدعلی روان و ساده اما همراه با پیچیدگیهای ادبی خاص خود است. اگر رمانهای این نویسنده را خوانده باشید، متوجه خواهید شد که یک مضمون به نام مرگ طلبی از مضامین اصلی و تاکیدی رمانهای وی میباشد.
آثار محمد محمدعلی در سه بخش رمان، داستانهای کوتاه و مقالات تقسیم بندی میشوند. کتاب مشی و مشیانه در بخش رمانها جای دارد. دیگر رمانهای وی نیز به داستانهای اساطیری ایران پرداخته است.
کشف رازی از آفرینش خود
روزی که براثر بی ثمر ماندن زمین و آسمان، خوراکمان، و از آن مهمتر صبر و طاقتمان به انتها رسید، مشی نیزه و چماق سنگی خود را در مشت فشرد، و از کنار چشمه نیمه خشک بالا رفت. برفراز تپه ایستاد و دستانش را رو به آسمان گشود. به آن حد دژم بود که پنداری به تنگی نفس افتاده است. هنگامی که مرا نگران حال خود دید، فریاد زد ای ناپیدای بی رنگ! کجاست آنکس که نگهبان زمین و گیاهان و چهرپایان و انسانهای توست؟
چون پاسخی نشنید، ادامه داد:« چرا مارا نسبت به خود مردد و دودل میکنی؟ بی حرمتی به خود تا کی؟ چرا تن من و این زن ناتوان را روانه این سرزمین پهناور و به قول خودت مقدس کردهای و روان ما را میآزاری؟ من و این زن مفلوک چه گناهی کردهایم که هروز بلایی نازل میکنی؟ چگونه اجازه میدهی دیو خشکی، گلوی مارا بفشارد؟
چرا کاری میکنی که من و این زن گستاخ شویم و بپرسیم چرا از پس رقابتها و رفاقتهای خود با اهریمن فریبکار، من و این زن شوربخت را دستاویز جنگ آشکار و صلح پنهان خود میکنی.»
آهسته گفتم:« ای مشیِ دریادل و جسور که یکباره طغیان میکنی! آفرین بر خطابه تو، اما من ناتوان و مفلوک و شوربخت نیستم، و به تو اجازه نمیدهم هرچه از دهان گشادت بیرون میآید بر زبان آوری. تنها در باب خشکسالی فریاد کن و داد بستان و اشک بریز.»
آهسته گفت:« خود را ناتوانتر، مفلوکتر و شوربختتر از آنچه هستی بنمایان. شاید دل بزرگ آسمان نشینان به رحم و شفقت آید.»
غقابی تیز پرواز از فراز سر مَشی گذشت. او را کنار زدم و خودک به جایش ایستادم. ندا آمد:« آرام گیر ای مَشی! ای فرزند بی شکیبِ کیومرث.»
فریاد زدم:« چگونه آرام گیرد؟ او را از توسل به اهریمن برحذر میداری، اما خودت در برابر دیو بد منظر قحط سالی محافظتش نمیکنی!»
ندا آمد:« آرام گیر ای مَشیانه! ای جفت دل بند مَشی.»
فریاد زدم:« چگونه است که هر از چند چنین آمرانه و لطیف امیدوارمان نمیکنی که آمدن ما به زمین حاصلی در بر خواهد داشت؟ آخر، من و این مَشی قُلدر، پیر شدیم از پس این سالهای پُرتلاطمِ بی حاصل!»
ندا آمد:« آرام گیر تا سخنان اهریمن از دهان تو خارج نگردد.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 887.۶۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 226 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۳۲:۰۰ |
نویسنده | محمد محمدعلی |
ناشر |