نویسندهی ایرانی کتاب کوشیده است تا انگارهی نظری مارکس را از مبانی اولیهی آن پی بگیرد و نحوهی تکمیل این نظریه را با بررسی جزئیات ارزیابی کند. بدیهی است با تنوع نوشتههای مارکسیستی ـ و نه لزوما خود مارکس ـ انتخاب مبدأیی برای شروع بحث دشوار جلوه میکند. اما با این استدلال که «مارکسیسم» مبتنی بر چارچوب فلسفی «دیالکتیک ماتریالیستی» است، شاید گزینش نظریهی اقتصادی مارکس به عنوان هستهی اصلی این کتاب موجه باشد. از سوی دیگر کارهای تحقیقی و تألیفیِ پژوهندگان ایرانی در این زمینه بسیار اندک است و ابراز نظرهای مخالف مارکسیسم از حد نفی انگارههای «ماتریالیستی»، «مارکسیسم و کمونیسم» فراتر نمیرود. به همین دلیل شهامت نویسنده در پانهادن «به ورطه»ی مسائل اقتصادی و بحث و بررسی در چنین گسترهای قابل تحسین است.