مهاجرت داستان عجیبی است. قصهای دلگیر و کمی غمناک. بیشتر آدمهایی که خواسته و ناخواسته سرزمین پدری و خانه و کاشانهشان را ترک میکنند و جای دیگری در دنیا را برای زندگی انتخاب میکنند برای همیشه تکهای از خودشان را در سرزمین پدریشان جا میگذارند. مهاجرها برای نسلها بوی سرزمین آبا و اجدادیشان را میدهند و اگر در چشمهایشان، نگاهشان یا حرفهایشان دقیق بشویم هرقدر هم که با سرزمین مقصد خو گرفته باشند تکهای از سرزمینشان را در آنها میبینیم. نویسندههای زیادی از قصهها و غصهها و شادیهای مهاجرت نوشتهاند و زندگی مهاجران را به تصویر کشیدهاند. جومپا لاهیری مهاجر نویسندهی هندی آمریکایی یکی از بهترین نویسندگانی است که به داستان مهاجرت پرداخته است. قهرمانان بنگالی قصههای او اغلب مهاجرند و اغلب به شکل عجیبی بوی سرزمسن پدری میدهند. رمان گودی اثر جومپا لاهیری است که بازهم ردپای مهاجران را در خود دارد.
رمان گودی دومین رمان بلند جومپا لاهیری است. این رمان اولین بار سال 2013 در آمریکا منتشر شد و تحسین همگان را برانگیخت. منتقدان این رمان را با الفاظی چون جذاب، شگفت انگیز و قوی و به یادماندنی توصیف کردهاند. آنها همچنین به جومپا لاهیری القابی چون «یک نویسندهی آمریکایی عالی» و « نویسندهای در اوج هنری» دادهاند. رمان گودی اکتبر سال 2013 در لیست 5 کتاب پرفروش نیویورک تایمز قرار گفت.
این رمان که داستان زندگی دو برادر بنگالی است مانند بقیهی رمانهای لاهیری به مفاهیمی مانند عشق و خانواده تاکید میکند. این رمان ۳۴۰ صفحهای داستان انتخابهای سرنوشت ساز آدمهاست.
کتاب گودی نامز جایزههای بسیاری شده است. این کتاب در لیست نامزدهای نهایی جایزهی «من بوکر» و «بیلیز» قرار گرفت و همینطور یکی از گزینههای دریافت جایزهی بین المللی کتاب داستانی هم بود. این کتاب سال 2015 برندهی جایزهی بین المللی «دی اس سی برای ادبیات جنوب آسیا» شد. این جایزه به کتابهایی که در جنوب آسیا نوشته شدهاند یا موضوع آنها کشورهای جنوب آسیا را در بر میگیرد داده میشود.
گودی داستان دو برادر هندی را روایت میکند. سوبهاش و اودایان در دههی 50 و 60 قرن بیستم میلادی در کلکته زندگی میکنند. لاهیری رمانش را با توصیف گودی گندهای آغاز میکند که دور تا دورش خانهها و آلونکهای روستاییان است. گودی در فصل بارانهای موسمی پر از آب میشود و سطحش را سنبلهای آبی میپوشانند. او سپس خواننده را با سوبهاش و اودایان آشنا میکند که در یکی از همین خانهها زندگی میکنند. جومپا لاهیری آرام آرام این دو برادر را معرفی میکند و به خواننده اجازه میدهد با خلقیات آنها و تفاوتهایشان آشنا شود.
سوبهاش و اودایان به دانشگاه میروند و سپس هریک از آنها مسیر خودش را برای زندگی انتخاب میکند. اودایان به جنبش کارگری «ناگزال» میپیوندد. در عوض سوبهاش که آرامتر و صبور تر است تحصیل در دانشگاه رودآیلند آمریکا را انتخاب میکند. کمی بعد پای زنی به داستان باز میشود. زنی به نام گوری که با اودایان ازدواج میکند. در ادامهی داستان جومپا لاهیری داستان این سه نفر را به زیبایی به هم پیوند میدهد و فراز و نشیب زندگیشان را برای خواننده ترسیم میکند....
جومپا لاهیری نویسندهی آمریکایی با ریشههای هندی است که سال 1967 در لندن به دنیا آمده است.پدرش مهاجری از بنگال غربی بود. جومپا لاهیری و خانوادهاش زمانی که او تنها دوسال داشت به آمریکا مهاجرت کرند و او دوران کودکی و نوجوانیش را در «کینگستون» گذراند. مادرش اصرار داشت فرزندانش با فرهنگ بنگالی بیگانه نباشند، بنابراین آنها مرتب با خانوادهشان در کلکته در ارتباط بودند.
جومپا لاهیری پس از پایان دبیرستان در کالج برناد دانشگاه کلمبیا در رشتهی ادبیات انگلیسی پذیرفته شد. لاهیری پس از فارغ التحصیلی تحصیلاتش را در دانشگاه «بوستون» ادامه داد و سال ۱۹۹۷ دکترای خود را در زمینهی «مطالعات رنسانس» از همین دانشگاه دریافت کرد. او مدتی در دانشگاه های «بوستون» و «مدرسهی طراحی رودآیلند» نویسندگی خلاق تدریس کرده است.
جومپا لاهیری از سال 1999 نویسندگی را به طور جدی آغاز کرد. او آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشته است. بیشتر داستانهای جومپا لاهیری در هندوستان اتفاق میافتد و قهرمانهایش بنگالی هستند.
جومپا لاهیری برندهی جوایز ادبی زیادی شده است. کمک هزینهی گوگنهایم، جایزهی ادیسون متکالف وجایزهی بهترین کتاب نیویورکر تنها گوشهای از این جوایز است. سال 2014 باراک اوباما، رئیس جمهور وقت آمریکا «مدال ملی علوم انسانی آمریکا» را به او تقدیم کرد.
جومپا لاهیری اکنون همراه همسر و فرزندانش در رم زندگی میکند و در دانشگاه «پرینستون» استاد نویسندگی خلاق است.
اولین اثر جومپا لاهیری مجموعهی «مترجم دردها» است که سال 1999 منتشر شد. این کتاب که معروفترین اثر جومپا لاهیری هم هست برندهی جایزهی «قلم همینگوی» و جایزهی «پولیتزر» شد و نام او را به عنوان نویسنده سر زبانها انداخت.
پس از این مجموعه جومپا لاهیری اولین رمانش را نوشت. این رمان «همنام» نام دارد. جومپا لاهیری در مدرسه از نامش در رنج بود، چون این نام در آمریکا معمول نبود و باعث میشد گاهی اتفاقات ناخوشایندی برای او بیفتد. او در رمان «همنام» از این تجربه الهام گرفته است. شخصیت اول این رمان «گوگُل» نام دارد و او هم به خاطر این نام عجیب و غریب رنج میکشد. از روی رمان «همنام» فیلمی به همین نام ساخته شده است.
جومپا لاهیری دومین مجموعه داستان خود را سال 2008 منتشر کرد. این مجموعه داستان، «خاک غریب» نام دارد و توانسته است برندهی جایزهی داستان کوتاه «فرانک اوکانر» شود. این کتاب با عنوانهای «زمین نا آشنا»و «سرزمین نامانوس» نیز در ایران ترجمه و منتشر شده است. این داستان را با عنوان زمین ناآشنا و ترجمهی «فرانک باجلان» میتوانید از فیدیبو دانلود کنید. همچنین داستانهای «جهنم- بهشت» و«به کسی مربوط نیست» از این مجموعه به صورت جداگانه منتشر شدهاند و قابل تهیهاند.
جومپا لاهیری آثار دیگری نیز در کارنامه دارد. « in other words» رمان معروف دیگری از لاهیری است که اصل آن به زبان ایتالیایی نوشته شده است . این رمان با دو عنوان «به دیگر سخن» و «به عبارت دیگر» در ایران ترجمه شده است و روی فیدیبو موجود است.
کتاب گودی در ایران ابتدا به نام «زمین پست» منتشر شد. این ترجمه را «منیژه جلالی» انجام داده و انتشارات البرز منتشر کرده است. کتاب «زمین پست» را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید.
«امیر مهدی حقیقت» این کتاب را برای ناشر اختصاصی کتاب، نشر ماهی ترجمه کرده است. بر اساس آنچه در ابتدای کتاب آمده است جومپا لاهیری امتیاز نشر این کتاب به زبان فارسی را طی قراردادی به نشر ماهی واگذار کرده است. امیرمهدی حقیقت آثار دیگری از جومپا لاهیری را هم برای ماهی ترجمه کرده است. او هنگامی که تصمیم گرفت کتاب را ترجمه کند دربارهی آن گفته بود: « حالا که رمان را خواندهام، زمین پست را معادل چندان مناسبی برای The Lowland نمی بینم. با این همه، برای فکر کردن به بهترین معادل برای عنوان رمان، حالاحالاها وقت هست.» او در نهایت عنوان«گودی» را برای این کتاب برگزید. خرید آنلاین و دانلود کتاب الکترونیک(pdf) گودی یا ترجمهی حقیقت در همین صفحه ممکن است.
هفتهی بعد، بلا هم خواست مثل بقیهی بچههای مجتمع، خودش تا ایستگاه اتوبوس برود. همیشه یکی دو مادر بودند که میرفتندو به گوری گفتند با کمال میل حواسشان هست که همهی بچهها صحیح و سالم سوار اتوبوس شوند.
با این حال، همانطورکه بلا از پیادهرو جلو ساختمان میگذشت و از وسط چمن پایین میرفت، گوری یک چشمش به او بود. میز غذاخوری را جابهجا کرده بود که از پای پنجره مشرف باشد. اتوبوس همیشه سر ساعت میآمد. انتظارش فقط پنج دقیقع یا همین حدود طول میکشید. ظرفهای چیدهشدهی ناهار کف پیاده رو جای بچهها را در صف نشان میداد.
بابت این تغییر جزئی در روال صبحگاهی خوشحال بود. دیگر مجبور نبود لباس بپوشد، مجبور نبود از آپارتمان بیرون برودو با بقیهی مادرها اختلاط کند تا بعدش تازه بنشیند سر درس. واحد مستقلی با پرفسور ویس برداشته بود، کانت میخواند و کم کم برای اولینبار داشت آن را میفهمید.
یک روز صبح، بعد از یک شب بارندگی، هنوز باران سبکی میآمد. ظرف ناهار بلا را دستش داد و راهیاش کرد. روبدوشامبر انداخته بود- هنوز لباس خواب تنش بود. روز تا ساعت سهی بعدازظهر مال خودش بود، تا وقتی که مدرسهی بلا تمام میشد و اتوبوس پیادهاش میکرد و بلا از وسط چمن برمیگشت.
ولی امروز، یک دقیقه بعدتر، در خانه تقه خورد. بلا برگشته بود.
چیزیی جا گذاشتی؟ کلاه بارونیت رو میخوای؟
نه.
چیه پس؟
بیا ببین.
الان کار دارم.
بلا دستش را کشید. مامان بیای ببینی.
گوری روبدوشامبر و دمپاییها را درآورد و بارانی و چکمه پوشید. از ساختمان بیرون رفت و چتر باز کرد.
بیرون، هوا مرطوب بود و سرشار از بوی تند زهم. بلا پیاده رو نشانش داد که سرتاسر پوشیده از لاشهی کرمهای خاکی بود؛ کرمها از زیر خاک نمناک بیرون آمده بودند و مرده بودند. نه دو سه تا کرم، صدها کرم. بعضیشان دور خودشان حلقه زده بودند و بعضیها صاف بودند. با تنهای سرخشان، با پنج تا قلب قاچ قاچشان.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 408 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۳:۳۶:۰۰ |
نویسنده | جومپا لاهیری |
مترجم |