
کتاب طوری که دروغ گفتم نوشته هدر گودنکاف، یک کتاب متنی است که با ترجمه فارسی و انتشار توسط نشر شالگردن در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. این رمان در ژانر معمایی–روانشناختی روایت میشود و داستان خود را از کشف جسد دختری پانزدهساله به نام ایو ناکس آغاز میکند. این قتل بیستوپنج سال پیش در غاری نزدیک یک شهر کوچک در ایالت آیووا رخ داده و توسط نزدیکترین افراد به او کشف شده است.
نویسنده با فضاسازی تدریجی، روایت چندلایه و تمرکز بر حافظه، حقیقت و دروغ، خواننده را وارد داستانی پرتعلیق میکند که گذشته و حال را به هم پیوند میزند. این رمان میتواند توجه خوانندگانی را جلب کند که به داستانهای رازآلود، معمایی و روانشناختی با تمرکز بر روابط انسانی علاقه دارند.
کتاب طوری که دروغ گفتم با مترجمی سودابه پاسلاری، داستان خود را از یک قتل حلنشده در گذشته آغاز میکند. بیستوپنج سال پیش، جسد ایو ناکسِ پانزدهساله در غاری نزدیک شهر کوچک گروتو در ایالت آیووا پیدا شد. این کشف توسط نزدیکترین افراد به او انجام گرفت و از همان ابتدا با ابهام و تناقض همراه بود. سالها بعد، با بازگشت یکی از شخصیتهای اصلی به شهر، گذشته دوباره سر باز میکند و لایههای پنهان حقیقت، دروغها و سکوتهای طولانیمدت آرامآرام آشکار میشوند.
گودنکاف روایت را بهصورت چندصدایی پیش میبرد و با رفتوبرگشت میان گذشته و حال، نشان میدهد حافظه، احساس گناه و وفاداریهای خانوادگی چگونه میتوانند حقیقت را دگرگون کنند. محور اصلی داستان نهفقط کشف قاتل، بلکه بررسی تاثیر یک راز قدیمی بر زندگی افراد در طول زمان است.
هدر گودنکاف نویسندهای معروف در ژانر تریلر روانشناختی و درامهای خانوادگی است که آثارش بارها در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفتهاند. او بخش عمدهای از زندگی حرفهای خود را در ایالت آیووا گذرانده است. گودنکاف پیش از نویسندگی تماموقت سالها بهعنوان معلم و مربی آموزشی فعالیت میکرد. این تجربه در پرداخت دقیق شخصیتها بهویژه کودکان و روابط خانوادگی در آثار او دیده میشود و نامزدی جوایز معتبری مانند جایزه ادگار را برایش به همراه داشته است.
یکی از نکات کمتر گفتهشده، اما الهامبخش درباره این نویسنده ناشنوایی مادرزادی او در یک گوش است که به گفته خودش باعث شد از کودکی به مشاهده و توجه به جزئیات و نشانههای رفتاری عادت کند و همین ویژگی بعدها به بخش مهمی از سبک نویسندگی او تبدیل شد. گودنکاف معمولا داستانهای خود را با روایت چندگانه و فضایی پرتعلیق پیش میبرد و بر رازهای خانوادگی، گذشتههای پنهان و تاثیر یک حادثه بر یک جامعه کوچک تمرکز دارد. از آثار شناختهشده او میتوان به سنگینی سکوت، تکههای گمشده و زن پشت پنجره اشاره کرد.
این رمان شما را به دل داستانی معمایی و روانشناختی میبرد که فراتر از کشف یک قتل قدیمی به بررسی تاثیر رازها و دروغها بر زندگی شخصیتها میپردازد. هدر گودنکاف با روایت چند لایه و جابهجایی میان گذشته و حال نشان میدهد حقیقت چگونه در طول زمان تغییر میکند و حافظه و احساس گناه چه نقشی در پنهان ماندن آن دارند. اگر به روایتهایی علاقه دارید که با ریتمی آرام پیش میروند و تعلیق خود را از روابط انسانی میگیرند، این کتاب میتواند تجربهای درگیرکننده و ماندگار برای شما باشد.
این رمان برای علاقهمندان داستانهای رازآلود و روانشناختی انتخاب مناسبی است، اما بهطور خاص به گروههای زیر پیشنهاد میشود:
· خوانندگانی که به رمانهای معمایی با محور رازهای خانوادگی علاقه دارند؛
· کسانی که داستانهای روانشناختی و شخصیتمحور را ترجیح میدهند؛
· مخاطبانی که روایتهای چندصدایی و غیرخطی را دنبال میکنند؛
· افرادی که از داستانهایی با فضای آرام اما پرتعلیق لذت میبرند؛
· خوانندگانی که به بررسی تاثیر گذشته بر زندگی امروز شخصیتها علاقهمندند.
این کتاب میتواند شما را تا آخرین صفحه درگیر یک معمای انسانی و عاطفی نگه دارد.
در ادامه، بخشی از متن کتاب نقل شده است تا حالوهوای داستان و شیوه روایت نویسنده را لمس کنید و با درک روشنتری برای انتخاب این اثر تصمیم بگیرید:
حدس میزنم فرمانده دیگبی میخواهد در مورد اینکه چه زمانی میخواهم کار اداریام را آغاز کنم و یا اینکه میخواهم به مرخصی زایمان بروم صحبت کند. فهمیدم. وقت آن است که کمی به خودم استراحت بدهم. من در کل زندگیام یا دختر یک پلیس بودهام یا خودم پلیس بودهام، اما حالا کاملا آمادهام تا برای مدتی این کار را کنار بگذارم و بیستوچهار ساعته کل توجهم را برای موجود کوچکی که درون شکمم است، بگذارم. من و شان مدت طولانی است که برای بچهدار شدن تلاش کردهایم، خیلی طولانی. چند هزار دلار هزینه کردهایم و چندین روش را انجام دادهایم. وقتی بالاخره متوجه شدیم که باردار هستم، شان اسمش را گذاشت بادامزمینی گذاشت، زیرا تنها چیزی که من در نه هفته اول میتوانستم بدون اینکه بالا بیاورم بخورم، کره بادامزمینی بود. به همین دلیل این اسم برایش گذاشته شد.
این بچه چیزی است که بیشتر از هر چیز دیگر در این دنیا میخواهیمش، اما اگر اعتراف نکنم که کمی ترسیدهام دروغ گفتهام. من عادت دارم با خودم اسلحه کمری حمل کنم، نه یک نوزاد را
اگر از روایت پرتعلیق و فضای ذهنی طوری که دروغ گفتم لذت بردهاید، این سه کتاب در فیدیبو گزینههای مناسبی برای ادامهی مطالعه هستند:
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 5.۶۵ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 364 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | هدر گودنکاف |
| مترجم |