ویکتور هوگو: صدای جاودانهی رنج و رهایی
ویکتور هوگو در 26 فوریه 1802 در شهر بزانسون فرانسه به دنیا آمد. هوگو شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس برجستهی فرانسوی و یکی از چهرههای درخشان ادبیات رمانتیک اروپا است. وی با آثاری چون «بینوایان» و «گوژپشت نتردام»، وجدان انسانی را به چالش کشید و صدای مظلومان و تبعیدیان زمان خود شد. هوگو در کنار قلمی پرشور، در سیاست نیز حضوری فعال داشت و سالهایی از عمرش را در تبعید گذراند. آثار او با زبانی شاعرانه، نگاه نقادانه به نابرابری و ناعدالتی اجتماعی دارند و هنوز پس از قرنها، در دل میلیونها خواننده طنیناندازند. ویکتور هوگو در 22 مه 1885 در پاریس و به علت ذاتالریه (عفونت ریه) در سن 83 سالگی درگذشت. مرگ او در فرانسه یک واقعهی ملی محسوب شد؛ بیش از دو میلیون نفر در مراسم تشییع پیکرش در خیابانهای پاریس حضور یافتند. هوگو را در پانتئون، آرامگاه مشاهیر فرانسه، به خاک سپردند.
آواز خاموش برجها: قصهی عشق، ترس و رهایی در دل پاریس گوتیک
در دل پاریس قرن پانزدهم، جایی که سنگفرشها صدای گام ستم و نغمهی آزادی را توأمان به یاد دارند، روایتی متولد میشود که نهتنها تاریخ یک شهر، بلکه ژرفای روح انسان را کاوش میکند. «گوژپشت نتردام» بیش از آنکه داستان فردی خاص باشد، سرود همسرنوشتی انسانهاییست که میان نور و سایه، در تقلای معنا، عشق و جایگاه خویشاند. در پسِ برجهای باشکوه کلیسای نتردام، صداهایی میپیچد از کسانی که دیده نمیشوند، اما دیدن را معنا میبخشند. ویکتور هوگو با چیرهدستی شاعرانهاش، معماری را به موجودی زنده بدل میکند و آن را راوی صبور و خاموش سرنوشتهایی میسازد که در درونش رقم میخورند. «گوژپشت نتردام» نه فقط یک رمان تاریخی، بلکه یک نیایشنامهی غمانگیز برای انسانیت است؛ برای جسمهایی در بند و دلهایی تپنده در جستوجوی نور. «گوژپشت نتردام» با واژههایی سنگین از احساس، لایههای تو در توی عدالت، مذهب، قدرت و ترحم را در جامعهای تاریک به تصویر میکشد. صدایی از اعماق قرون میرسد که هنوز، در برجها و دلها طنین دارد.
بخشی از کتاب «گوژپشت نتردام»
«نخستین شنبهی بعد از عید سال نو بود که مردم به هنگام گذر از برابر کلیسای نتردام چشمشان به کودکی زشت و ناقصالخلقه که بر سر راه گذاشته شده بود افتاد. هرکسی چهرهی ناهنجار، موهای سرخ و اندام گوژ کودک را میدید رو بر میگرداند و از باب کفارهی این دیدار، سکهای در برابر او میانداخت و از آن جا دور میشد. زنی سالمند که از دیدن این موجود وحشتناک سراسیمه شده بود به دیگری میگفت: «بیگمان چنین هیولایی نمیتواند زادهی یک مسیحی باشد.» به هر تقدیر هر لحظه به شمار کسانی که حیرتزده به این نوزاد سر راهی مینگریستند و بدون استثنا او را به شیطان و اهریمن نسبت میدادند افزوده میشد. در این میان نه تنها رهگذران و زنان سالمند، که کشیش نتردام نیز او را رهاورد شیطان مینامید و تاکید داشت وجودش خبر از بلایی چون طاعون میدهد. در این هنگام هرکس سخنی میگفت و حتی برخی بر آن بودند که این موجود زشت و ناهنجار را باید به درون آتش افکند. اما از آن میان تنها کشیشی جوان که خاموش در گوشهای ایستاده بود با آرامش گام پیش نهاد و گفت: من این کودک را به فرزندی میپذیرم.»
کتاب صوتی «گوژپشت نتردام»
نشر صوتی آوانامه کتاب صوتی «گوژپشت نتردام» اثر «ویکتور هوگو» را با ترجمهی «جواد محیی» و اجرای «مهدی صفری»، «مریم پاکذات» و «آرمان سلطانزاده» تهیه و تولید کرده است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 1.۱۴ مگابایت |
مدت زمان | ۲۰:۴۴:۱۹ |
نویسنده | ویکتور هوگو |
مترجم | جواد محیی |
راوی | مهدی صفری |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۳/۱۴ |
قیمت ارزی | 14 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
چرا آرامان زاده و پاک نیت رو اول زدین در حالی که راوی هفتاد درصد کتاب مهدی صفری هست؟ مهدی صفری برای خوانش کتابهای غیرداستانی محشره ولی به همون اندازه انتخابش برای کتاب های داستاتی اون هم کلاسیک اشتباهه مثل تایماز که اصلا حس نداره حوانششون
متاسفانه آوانامه بعضا در انتخاب راوی و انتخاب ترجمه اشتباهات بسیار فاحش و برجسته ای داره! این دفعه اولش هم نیست که چنین اشتباهاتی داره. کلی زمان و هزینه صرف یک کتاب آخرش هم هیچکس راضی نیست! این یعنی ضرر برا خود موسسه! اگر ترجمه درستی در دسترس نداری د اصلا کتاب رو کار نکنید! مگر مجبورتون کردند!؟
من صدای آقای صفری رو خیلی دوست دارم.اولین بار که گوش دادم یه حس جدید بود که کنار اوندن باهاش طول کشید ولی الآن اگر اسم ایشون رو تو گویندگان ببینم حتما سراغ اون کتاب میرم
کاش آوانامه بهجای رادیوگوشه، میرفت سراغ ترجمهٔ انتشارات هرمس (محمدرضا پارسایار)
از خوانش مهدی صفری اصلا خوشم نیومد
سه ساعت؟